ـــروع یه جامعه برای استارتاپ های تازه نفس
|
شعردانه
هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
هرچی شد و نشد
این مسئله اینو بهم یاد داد که
چقد بیخود رو یه سری مسائل زوم کرده بودم و الکی برام مهم بود...
مثلا...
من از لهجه‌ی روستامون خوشم نمیاد(لهجه‌ی خاصی نیست که بگم قشنگه، روستایی طوره و من برا همسرم نمیپسندیدم_واقعا دوست نداشتم!گاهی داداشمم اونجوری حرف میزد میگفتم عین پیرمردا حرف میزنی
)
اما ته ته دلم که نگاه کردم
من: زهرا چرا خوشت نمیاد؟مگه اینجوری حرف بزنه به چیِ تو آسیب میزنه؟چه تاثیری توی زندگیت داره؟دقیقا چرا بدت میاد؟تو خونه ام حرف بزنه بدت میاد یا فقط تو اجتماع؟
من: خودت به شخصه اونقدرا مشکلی نداری! میتونی کنار بیای!میترسی دوستات و اطرافیانت مسخره کنن!
.
این سوال و جواب چند روز طول کشید...
نتیجه؟
:
به درکِ نظر بقیه!
اونا آدمایین که حتی شبیه تریناشون به من هم باز ملاک و معیارهایی دارن که باب میل من نیست...
اونا همونایین که به فلانی‌ای که با ذوق و شوق از همسرش حرف میزد گفتن عکس شوهرتو ببینیم!؟
نشون داد و دیدن
و بعد از رفتنش گفتن قشنگ نبود!زشت بود!
مدام دنبالِ دیدنِ شوهرای ملتن که میزانِ خوشگلیشونو بسنجن!
ولی...
نهایتا علف باید به دهن بزی شیرین بیاد...
در نهایت مگه این آدما چقد قراره کنار من باشن؟ مگه برام چیکار کردن که بخوام اینقد نظرشون برام مهم باشه؟!(اونم نظری که منطقی نیست..!)چه جایگاهی تو زندگیِ من دارن؟!
اون آدمی که حاضرباشه هرکاری برای به دست آوردنم کنه...(جز پا گذاشتن رو حرف خدا...)و این خیلی بی وجدانیه که به خاطر حرف ۴تا آدمی که شاید ۱سال دیگه ببینمشون یا نبینم،به همچون آدمی بگم نه! اوجِ خودخواهیِ و اگر قراره برای این مسئله به کسی بگم نه
همون بهتر که فعلا دور ازدواج رو خط بکشم چون به اون بلوغی که میخوام نرسیدم!
امروز همسر همکلاسیم قرار بود بیاد دنبالش که برن خونشون
تلفنی حرف زدن و من صدای اونو نمیشنیدم
فقط شنیدم که همکلاسیم گفت:
الان بانکی؟
باشه عزیزم
و بعدش رفت...
.
ماشینشون پرایده
حلقه نمیپوشه(یه مدت پوشید و بعد نه،احتمالا نیاز داشتن و فروختن)
خیلی ساده...
به این فک کردم که الان نظر من و امثال من چه نقشی تو زندگیشون داره وقتی حالشون کنار هم خوبه؟
بعد فک کردم که الان یعنی همسرش لهجه داره؟
داشته باشه
همکلاسیم خودشم داره که
و ناخودآگاه مقایسه کردم با اون...
و نتیجه؟
:
این آدم تو بانکه
و یه محیط اداری که اتو کشیده میرن و میان
مراجعه کننده‌هاشون شاید جزو قشر مرفه جامعه ام باشن
اما اون چی؟
کارش تو معدنه...سر و کله زدن با کارگرای عزیز مملکت...آدمایی که شاید تحصیلات بالایی هم ندارن و اومدن دو لقمه نون ببرن بدن زن و بچشون بخورن...کلاس الکی گذاشتن و باکلاس حرف زدن بلدن که حالا اونم بخواد تو رودروایسی گیر کنه و ادای باکلاسا رو در بیاره؟
جایی که نمیدونم دقیقا چیکار میکنن فقط همینقد میدونم که گفت ماشینم تو معدن بوده و کثیفه و نرسیدم بشورمش...
و عملا اینا قابل مقایسه باهم نیستن...
که اگر هم بودن
به قول مامانم
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد...!
خودِ اون آدم مهمه...مرام و معرفت و ادب و شخصیتش...
مسئله دوست داشتن و خواستنِ دو طرفه است...چشمم نباید و نیست دنبالِ کسی که دنبالم نیست...!
اگه کسی خواست
میاد جلو...حتی اگه هیچی نداشت...
نگرانه من و خونوادم قبول نکنیم؟
نگرانِ تو خرج زندگی بمونیم؟
من مسئول فکر و خیالات بقیه نیستم...
مسئول خودمم...
اگه کسی بخواد بره جلو...اگه به خاطر خودتون نخواستن که بهتر...برید جایی که بخوانتون...(به داداشمم میگم...البته که شرایط مالی بسته به سن طرف فرق میکنه! طبیعتا از یه دانشجو آدم توقع نداره اما از یه ۳۰ساله که درس نخونده داره!)
نظرم اینه
اگه کسی بخواد مرد و مردونه میاد جلو...
بهم ثابت شه کسیه که میخوام
با بی پولیشم کنار میام...منتظرش میمونم...#تودلی
-
برا پسر مهم تر از پولش
عرضه‌ی کارکردن و هوش اقتصادیشه که مهمه...
تو فامیلمون پسرایی هستن که مدرک دکتری مهندسی دارن
ازدواج کردن
اما کار نمیکنن
آزمون استخدامیِ جاهای خوب رو میدن قبول نمیشن
جاهایی با درآمد پایین تر هم خودشون نمیرن
میگن ما این همه درس نخوندیم که تهش بریم اینجا با اینقد حقوق
و خرج و مخارج؟
+پدرشون!
به خدا قبول دارم حقشون شاید اون جایی که میخوان باشه
اما نه اینکه دیگه کلااااا بشینن تو خونه بگن حق ما این نیست پس نمیریم...
البته که متاسفانه خونواده‌ی پدریِ من همینن...همینجوری بزرگ شدن...بلد نیستن...بهشون برمیخوره یه سری کارا کنن...
یه هم کلاسی دارم
درس نمیخونه
میگفتن سیگارم میکشه
همه مسخرش میکنن...
اما این برای من دوست داشتنیش میکنه
که زحمت میکشه...
کار میکنه...
نمیدونم کجا
احتمالا کافه ای جایی
اما همینکه میره و ۲قرون پول درمیاره که خرج خودشو در بیاره خیلی خوبه...هرچند حقوقه کم باشه...مطمئنم این بچه ازدواجم کنه کم نمیذاره برا طرفش...تا جایی که بتونه زحمتشو میکشه و از لحاظ مالی تلاششو میکنه که طرفش تحت فشار نباشه...
(حالا بحثای دیگش جداست
) -
از میزان چرت و پرت گوییِ شبانه کم کرده و میخوابیم
-
حالا خدا تا الآن پولدار میفرستاد
الان یکیو میفرسته هیچی پول نداره تا امتحانم کنه
خدایا ببین
من اونی که گفتمو بفرست
بی پولیشم ان شاءالله خودت حل میکنی
(خودت گفتی رزاقی ما که کاره ایم نیستیم
)زهرا بنده خدا 2
عسلم اون پولدارایی که نمی خوای رو بفرست اینوری
-در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
یاحسین💙
-
زهرا بنده خدا 2
عسلم اون پولدارایی که نمی خوای رو بفرست اینوری
