هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
پاهام خشک شد:/
-
درست نیست ۳۰ نفر آدم اینجا تو گرما منتظر یه دونه افسر باشن:/
-
این افسرا نباید توبیخ شن؟
ما اگه ۳۰ ثانیه دیر کنیم دیگه آزمون نمیگیرن
ولی اونا میتونن هرچقدر که بخوان دیر بیان... -
عه اومدش
-
دوتا ماشین کامل بدون من پر شد
هعی دنیا -
چه آزمون مسخره ای
فقط پارک دوبل گرفت ازشون:/
قشنگ معلومه حوصله ندارن و میخوان سریع قبول یا رد کنن -
یه روزی فرار میکنیم
وقتی شده صبرت تموم
وقتی دیدی کردی همه
جوونیتو پاشون حروم
سحر بیدارت میکنم
بت میدم خورشیدو نشون
میدونم راه دوره و سخت
میخریم سختیشو به جون -
چه آزمون مسخره ای
فقط پارک دوبل گرفت ازشون:/
قشنگ معلومه حوصله ندارن و میخوان سریع قبول یا رد کنن -
یه روزی فرار میکنیم
وقتی شده صبرت تموم
وقتی دیدی کردی همه
جوونیتو پاشون حروم
سحر بیدارت میکنم
بت میدم خورشیدو نشون
میدونم راه دوره و سخت
میخریم سختیشو به جون@danial-hosseiny
یه روزی فرار میکنیم
یه روزی که قلبته سرد
وقتی دیدی هیچ احدی
واسه زخمات کاری نکرد
سحر بیدارت میکنم
راه میوفتیم بی چمدون
نوبت ما هم میرسه
صبح میشه ما هم شبمون -
وای....
عجب قلقلیی درست کردممممم -
برنجم که گذاشتم بالا
قلقلی که امادست
نازخاتونم درست کردم
اوفیییییییی -
ولی خودم هنوز صبحانه نخوردم
️
-
وای گشنمه
-
وای گشنمه
Michael Vey منم
-
برنجم که گذاشتم بالا
قلقلی که امادست
نازخاتونم درست کردم
اوفییییییییMichael Vey قلقلی و نازخاتون جیه
-
زندگی یک چمدان است که میآوریاش
بار و بندیل سبک میکنی و میبریاشخودکشی، مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دستِ کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستمگاه و بیگاه پُر از پنجرههای خطرم
به سَرم میزند این مرتبه حتما بپرمگاه و بیگاه شقیقهست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منمچمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن استقبل رفتن دو سه خط فحش بده، داد بکش
هی تکانم بده، نفرین کن و فریاد بکشقبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوممثل سیگار، خطرناکترین دودم باش
شعله آغوش کنم، حضرت نمرودم باشمثل سیگار بگیرانم و خاکستر کن
هر چه با من همه کردند از آن بدتر کنمثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
مثل سیگار تمامم کن و دورم اندازمن خرابم بنشین، زحمت آوار نکش
نفست باز گرفت این همه سیگار نکشآن به هر لحظهٔ تب دار تو پیوند، منم
آنقدر داغ به جانم، که دماوند منمتوله گرگی، که در اندیشهٔ شریانِ منی
کاسه خونی، جگری سوخته مهمان منیچَشم بادام، دهان پسته، زبان شیر و شکر
جام معجونِ مجسم شده این گرگ پدرتا مرا مینگرد قافیه را میبازم
بازی منتهی العافیه را میبازمسیبِ سیب است، تَن انگیزهٔ هر آه منم
رطب عرشِ نخیل او، قدِ کوتاه منمماده آهوی چمن، هوبرهٔ سینه بلور
قاب قوسِین دهن، شاپریه قلعهٔ دورمظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندم
و به جز ماه دل از عالم و آدم کندمماهِ بیرون زده از کنگرهٔ پیرهنم
نکند خیز برم پنجه به خالی بزنمخندههای نمکینت، تب دریاچهٔ قم
بغضهایت رقمی سردتر از قرنِ اتممویِ بَرهم زدهات، جنگل انبوه از دود
و دو آتشکده در پیرهنت پنهان بودقصههای کهن از چشم تو آغاز شدند
شاعران با لب تو قافیه پرداز شدندهر پسر بچه که راهش به خیابان تو خورد
یک شبه مرد شد و یکّه به میدان زد و مُردمن تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و «از آن روز که در بندِ توام آزادم»چشممان خورد به هم، صاعقه زد پلکم سوخت
نیزهای جمجمهام را به گلوبند تو دوختسَرَم انگار به جوش آمد و مغزم پوسید
سرطانی شدم و مرگ لبم را بوسیددوزخِ نی شدم و شعله دواندم به تنت
شعله پوشیدم و مشغولِ پدر سوختنتبه خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بودپیش چشم همه از خویش یَلی ساختهام
پیش چشمان تو اما سپر انداخته امناگهان دشنه به پشت آمد و تا بیخ نشست
ماه من روی گرفت و سر مریخ نشستآسِ در مشتِ مرا لاشخوران قاپ زدند
کرکسان قاعده را از همه بهتر بلدندچایِ داغی که دلم بود به دستت دادم
آنقدر سرد شدم، از دهنت افتادمو زمینی که قسم خورد شکستم بدهد
و زمان چَنبره زد کار به دستم بدهدتو نباشی من از آیندهٔ خود پیرترم
از خر زخمیِ ابلیس زمینگیرترمتو نباشی من از اعماق غرورم دورم
زیر بیرحمترین زاویهٔ ساطورمتو نباشی من و این پنجرهها هم زردیم
شاید آخر سرِ پاییز توافق کردیمهر کسی شعله شد و داغ به جانم زد و رفت
من تو را تو... دهنه روی دهانم زد و رفتهمهٔ شهر مهیاست، مبادا که تو را
آتش معرکه بالاست، مبادا که تو رااین جماعت همه گرگند، مبادا که تو را
پی یک شام بزرگند، مبادا که تو رادانه و دام زیاد است، مبادا که تو را
مرد بد نام زیاد است، مبادا که تو راپشت دیوار نشستهاند، مبادا که تو را
نا نجیبان همه هستند، مبادا که تو راتا مبادا که تو را، باز مبادا که تو را
پرده بر پنجره انداز، مبادا که تو رادل به دریا زدهای پهنه سراب است نرو
برف و کولاک زده راه خراب است نروبیتو من با بدن لخت خیابان چه کنم
با غم انگیزترین حالت تهران چه کنمبیتو پتیارهٔ پاییز مرا میشکند
این شب وسوسه انگیز مرا میشکندبیتو بیکار و کسم، وسعت پشتم خالیست
گل تو باشی من مفلوک دو مشتم خالیستبی تو تقویم، پر از جمعهٔ بیحوصلههاست
و جهان مادر آبستن خط فاصلههاستپسری خیر ندیدهم که دگر شک دارم
بعد از این هم به دعاهای پدر شک دارممیپرم، دلهره کافیست خدایا تو ببخش
خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش