هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Gharibe Gomnam
من بیشتر از deep seek استفاده میکنم(بدون فیلتره و امکاناتش تا حدی شبیه chat gpt هست.)
کار راه بندازه
برای عکس ساختن chat gpt خوبه(ولی اشتراکیه)
ممنون
-
ممنون
-
کاش فردا 13 بود میرفتم بیرون ادامه دادن این وضعیت نابود کنندس
-
زهرا بنده خدا 2
زهرا جان
مشکل از خودتم هست که حرف نمیزنی
قطعا دیگه اونقدری بزرگ و بالغ هستی که اگرم حرفی بزنه ته تهش با پدر مادرت یه دعوای لفظی یا ته تهش بگیریم یه سیلی ای چیزی باشه
یعنی بچه ۱۰ ۱۲ ساله میاد بهت حرف میزنه هیچی نمیگی؟
اصلا لازم نبود یه ساعت با پسره حرف بزنی
یعنی همون اول دیدی با بیسکویت اومدن همون اول دیدی پسره به خواهرش میگه بیا تو باید میگفتی من جوابم منفیه
همیشه که نباید انقدر آروم و بدون حرف باشی
نمیگم بی ادبی میکردی
ولی وقتی اینهمه بی احترامی میکنن یه جوابی چیزی میدادی
البته ببخشید ریپ زدم اخه دیدم مدتیه راجع به این موضوع خواستگاری و ازدواج می نویسی و به نظر غمگین میایGharibe Gomnam
سلام عزیزم
مرسی بابت وقتی که گذاشتی و تایپ کردی و نظرتو گفتی
آره در کل کم حرف هستم و زیاد دفاع نمیکنم.....
اما اینا بحث کم حرفیم نبود...یعنی حداقل کلش این بحث نبود...
اینقدی غیرمنطقی بودن(یا حداقل منطقشون با من فرق داشت)که نمیتونستمم چیزی بگم...فایده ای نداشت...
میگفتم اعتقادات
میگفتن تو درستش کن ثواب داره!!
خب وقتی اینجوری فکر میکنن چی بگم؟(دوستم نداشتم این حرف رو بشنوم...من از کسی بهتر نیستم که درستش کنم...صرفا انتخابم اون مدل ادم نبود...)
اما میدونی
اون شب بحث کم حرفی نبود...
حتی اون موقعیم که از تو جمع بلند شدم رفتم واسه این بود که خیلی تحت فشار بودم!خیلی رو مخم بودن! رفتم که چیزی نگم!...دیگه مامانم اینا هم تهش ازم دفاع کردن و الا شاید جور دیگه ای صحبت میکردم...
اما نمیخواستم چیزی بگم چون
فامیل بودیم و تجربهی اولمم بود و خیلی تحت فشار قرار گرفته بودم و اون شب دروغای خودِ پسره رو متوجه نبودم و به احترامِ خودش که حالا دلش میخواست(که الان فرق خواستن و دوست داشتن واقعی با همینجوری یکیو گرفتن رو فهمیدم...اون همینجوری میخواست و من اون شب فرقشونو نمیدونستم!_نمیگم دختر خوبیم اما خب در تصورش دختر بساز و این چرت و پرتایی بودم و واسه همین میخواست..._)
و قبلشم که برخورد زیادی با هم نداشتیم که بدی ای دیده باشم
حالا درسته که دقیقا بعد از صحبتامون و جوابم نتونست تا آخر جلسه خودشو کنترل کنه و بداخلاقیشم تا حدی رو شد...
اما بازم ترجیح میدم تا میتونم دل آدما رو نشکنم...
تلاشمو میکنم که این دل شکستنه از طرف من نباشه...
حرفی نزنم که کسی ناراحت شه...
اونا اگر رفتاری با منِ بندهی خدا دارن باید پیش خدا جوابگو باشن...
و اینو به چشمم دیدم که اگه دلی بشکنه خدا حواسش هست...حتی اگه تو نسپرده باشی به خدا...همینکه تلافی نکردی خدا حواسش به دلت هست...
و با اینکه خیلی دلم شکست اون شب و خیلی ناراحت شدم...
خیلی زیاد...
اما ترجیح دادم به احترام همینکه حالا فک میکردم دلشون میخواد،دل کسیو نشکنم و محترمانه تمومش کنم...
اون بچهی ۷ساله ام اتفاقا با من خیلی خوبه...
(یعنی این نبود که بیاد چرت و پرت بگه...احتمال۹۰درصد مامانش فرستاده بود بیاد و اون سوال رو طوطی وار بپرسه)
هروقت میاد(یا بهتره بگم میومد)به عشق من میومد
از در حیاط داد میزنه زهرا جان و تا منو پیدا نکنه و بغلش نکنم نمیره
مادرشم دیگه برام ارزشی نداشت که بخوام براش توضیح بدم یا بگم من اینکارُ نکردم...(چون خودش میدونست دیگه!اون موقع ام که گفتم برید بیرون با رضایت رفت اما وقتی گفتم جوابم منفیه میخواست یه جوری بیاد خودشو خالی کنه که نتونست!)
حتی مامانمم گفت عزیزم زهرا اینکارُ نکرده
کی مامانتو از خونه انداخته بیرون؟(ماجرا رو به مامانم گفته بودم و میدونست منظورش اتاقه)
خلاصه داشت براش توضیح میداد اما گفتم نمیخواد...
چون دیگه ذره ای برام ارزش نداشت که بخوام دوباره اون خانم رو ببینم...
و همین...
جواب دادنام خوبه...یعنی بخوام کسیو بکوبم بد میکوبم و بد با جملاتم جبران میکنم
️
اما خب تلاشمو میکنم دلی رو نشکنم...
یعنی آثار این دل شکستن رو چون به چشم دیدم نمیخوام تا جایی که میتونم کسی رو ناراحت کنم...
اما خب گاهیام از دستم در میره...
اون شبم من اصلا نمیخواستم تو جمع بگم جوابم منفیه(میگفتم غرور بچهی مردم تو جمع خورد میشه)
اما دیدم پرو تر از این حرفاست و خودش با خنده میگه چون نماز نمیخونم میگه نه(طلبکارمم بود)
منم دیگه دفاع کردم
و دیدم دفاعم تو سرشون نمیره و براشون مهم نیست
پاشدم رفتم...
دوست نداشتم جور دیگه ای صحبت کنم...
و الا از یه سری از اعضای این خونواده خوبی زیاد دیده بودیم
خودشم اگه اجازه دادم بیاد چون گفتم نکنه گوهر نایاب باشه در میان این ها
که خب نبود
و الحمدالله خدا کمک کرد و فهمیدم و درست تصمیم گرفتم...
و همین... -
بچه ها
باید ببخشید بابت طومارهای من
و ازدواجی کردنِ تو دلی
-
بچه ها
باید ببخشید بابت طومارهای من
و ازدواجی کردنِ تو دلی
زهرا بنده خدا 2
نه عزیز
راحت باش️
-
زهرا بنده خدا 2
نه عزیز
راحت باش️
Hhh Hh
متشکرم -
Michael Vey در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@Koooousar بنده پزشکی گلستان :>
تو چییخداروشکر، موفق باشی
️
منم پزشکی@Koooousar عالیییییییی
خوشحاال شدمم -
بچه هاا
بیاین یه تاپیک بزنیم عکسای انیمه ای خودمونو اونجا بفرستیم تا یه تصوری از هم داشته باشیم
-
Anzw 18 در ترینهای 1403 گفته است:
S.daniyal hosseiny در ترینهای 1403 گفته است:
Anzw 18 «در بزنگاه برس»ترینه
اوو ممنونم ممنونم
خیلی لوس می شه اگه بپرسم این یعنی چی؟
اگه هری پاتر رو دیده یا خونده باشی، شخصیت «لونا» دقیقا چنین ویژگیای داره. زمانی به هری میرسه که نیازه کسی اونجا باشه برای کمک، راهنمایی یا همدردی، درحالی که دوستان نزدیکترش بنا به هر دلیلی اونجا نیستن.
شایدم خودت ندونی چرا اینو بهت گفتم و حتی به صورت خاص یادم نیاد که برات بگم... ولی توی ذهن من تو توی این نقاط زمانی به من رسیدی. -
Michael Vey در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@Koooousar بنده پزشکی گلستان :>
تو چییخداروشکر، موفق باشی
️
منم پزشکی -
بچه هاا
بیاین یه تاپیک بزنیم عکسای انیمه ای خودمونو اونجا بفرستیم تا یه تصوری از هم داشته باشیم
-
JuDi هرجور راحتی.
-
@Homayoun در ترینهای 1403 گفته است:
من پول شما رو نمیدم ترین؟
شما اون 347.5 هزارتومن رو بدین ترین بعد منو بدهکار کنین ترین
نه بابا این چه حرفیه ترین؟
400 تومن بدین ترین؟
به خاطر دیر کرد در پرداخت ترین؟
حالا که اصرار دارین اشکال نداره ترینفکر کردی می تونی از آیناز پول بگیری
؟
امشب قسط اسنپو بدم به حول و قوه الهی 50 تومن ته حسابم باقی می مونه حالا شما از من 400 پول می خوای؟ -
@Koooousar عالیییییییی
خوشحاال شدمم -
@Koooousar
ببین کی اینجاست:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))) -
جمعه بعد قلمچی که درس نمی خوندم نشستم عاشقان ماه رو تموم کردم...
قلبم هنوز تیکه تیکه ست :))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))