هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Aqua اذیت میکنیا
میگم جذابه بگو چشمMichael Vey
نیست دیگه
ولی باشه، چشم -
@danial-hosseiny با مکالمتون یاد وقتایی افتادم ک میخوام از مغازه دار تخفیف بگیرم
Michael Vey
ولی خب تفاوتش اینجاس که من میخواستم با مشت بزنم توی دهن مغازه دار و حتی دیگه دلم نمیخواست اون برگه کاغذو ازش بگیرم. فقط میخواستم مجبورش کنم بنویسه. -
Michael Vey
نیست دیگه
ولی باشه، چشم -
این استادمونم قرار بود با خط، اسم و فامیل همه رو بنویسه. من بهش گفتم سید دانیال حسینی، بعد سیدش رو ننوشت. وسط نوشتن خب من دیدم داره یه جوری مینویسه که جا برای کلمهٔ سید نیست. گفتمش استاد جا برای سیدشم بذارین
بعد یهو یه حالتی به خودش گرفت وسط نوشتن که نه و نمیخوام اونو بنویسم و فلان.
حالا واسه من وسط خط نوشتن شروع کرد از تاریخ طبری و بیهقی و فلان بگه و گفت برو بخون اونا رو و ببین اگه تو هم باشی دیگه نمینویسی سید اسمت و میخوای عوض کنی و فلان. منم گفتمش باشه حالا سیدشم بنویس دستت درد نکنه -
Michael Vey
ولی خب تفاوتش اینجاس که من میخواستم با مشت بزنم توی دهن مغازه دار و حتی دیگه دلم نمیخواست اون برگه کاغذو ازش بگیرم. فقط میخواستم مجبورش کنم بنویسه.@danial-hosseiny
-
@danial-hosseiny حالا اینا تا الان از کنار ی کتاب تاریخم رد نشدنا
اینا همونایین ک تنها اطلاعاتشون از تاریخ، عرب ملخ خوار و کوروش بزرگ تو اکسپلور اینستاشونهMichael Vey
+++ -
یعنی تو این مدت که خونه بودم
تا میام بگم آره من تو خوابگاه با فلانی اینکارو کردیم این اتفاق افتاد اون اتفاق افتاد یادش بخیرمامانم برمیگرده میگه: دلت برا خوابگاه تنگ شد ن؟ آره میدونستم دوسم نداری میخوای زودتر وسیله هاتو جمع کن برو
گیری کردیم بقران
-
Michael Vey
+++Hhh Hh البته اعتراف میکنم بنده هم از کنار کتاب تاریخ تا الان رد نشدم
تو دبیرستانم کتاب تاریخمونو نخوندم چون نه معلمشو داشتیم نه امتحانشو -
داستايفسكی در "جنايت و مکافات" میگه:
آن کسى که وجدان دارد
اگر به اشتباه خود پی ببرد،
رنج مى كشد؛
اين خود بيش از اعمال شاقه
برايش مجازات است...! -
تو یه بازنده نیستی حتی اگه ببازی. مشکلی نداره دوباره پیداش میکنی. ولی مسئله اینجاست که، اگه لبخندی روی صورتمون نگه داریم وقتی داریم تو دل سختیها میریم بهمون جرئت جنگیدن میده. حتی اگه حسش نکنیم ولی وجود داره. ذهن ما فقط به لبامون نیاز داره که بخندن، اهمیتی نداره اگه واقعی باشه یا نباشه. اولین قدم تو جنگیدن علیه تاریکیه. پس بخند.
-
Michael Vey
ولی خب تفاوتش اینجاس که من میخواستم با مشت بزنم توی دهن مغازه دار و حتی دیگه دلم نمیخواست اون برگه کاغذو ازش بگیرم. فقط میخواستم مجبورش کنم بنویسه. -
هویججج
دیوونه خونه ای به اسم خوابگاه(پانسیون) آدمای بیخود /شهر چرت اساتید مزخرف و در نهایت تیمارستانی مثل دانشگاه@f-nalist
تجربه من از ترم اول اینه که نباید غر بزنی عههه چرا هیچی درست نیست چرا هیچی سرجاش نیست
مثلا اگه بخواین با استاد پیش برین هیچ وقت نمیرسین دذس رو تموم کنین سه روز مونده به امتحان درحالی که دانشگاه تعطیله خیلی رندوم کلاس آنلاین میذاره و یه فصل جدید تدریس میکنه
پس سعی کنید از همین اول ترم خودتون بخونید به استاد اکتفا نکنید
و اینکه برای اینکه بشه با این تیمارستان کنار اومد شماهم باید خل و چل باشین
بیاین مثل باب اسفنجی خل و چلانه از رشته و کارمون لذت ببریم -
Anzw 18
قهر تو تلخی زندونو به یادم میاره -
Anzw 18
وسط بیتوترین نقطهٔ زندان بودم
که به یاد تن گرم تو تنم داغ شد -
Anzw 18
برای من ماجرای مردی را نقل کردند که به زندان افتاده بود
و دوستش شبها بر زمین میخوابید تا لذت نبرد
از آسایشی که دوستش از آن محروم شده است.
چه کسی؟ چه کسی برای ما بر زمین خواهد خوابید؟