هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Narges_
متشکرم -
Matin Mousavi 1 مگه نرفت آلمان؟
نقطه نه کرمانشاس
-
از این دانشگاه متنفر بودم
ولی الحمدالله امروز برام روز خوبی بود( :
و اولین باریه که احساس میکنم اینجا رو هم دوست دارم...
و موقع رفتنم دلم برا خیلی چیزا تنگ میشه( :
برا استاد بیوشیمیمون که تلاش کردن رو از ایشون یاد گرفتم
برا استاد هورمون و زبانمون که همین چند جلسه خیلی چیزا بهم یاد دادن...
حال خوب و اعتماد به نفس داشتن رو...
برا خودت زندگی کردن رو...
خوش برخورد بودن رو...(سعی میکردم باشم ولی داشتم پشیمون میشدم( : )
برا دوستم فاطمه و استرسا و غر زدناش( :
برا اون خانمه که هروقت میبینتم سر به سرم میذاره...
برا ندا که امشب گفت شما خیلی بچه اید
همتووون
عجب غلطی کردم باهاتون هم اتاقی شدم( :
برا جیغ زدنای اون۳تا...
برا محدثه( ؛
برا بچه های کلاس...
بچه های گروه هایی که هستم...
مهربونیاشون...
ادب و شعور و تربیتشون...
برا همه چی دلم تنگ میشه...زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
استاد هورمون
هعی، خوشبحالت
منم دلم استاد هورمون خواست :((( -
Matin Mousavi 1
دمش گرم@Sally خیلی حقیقتا
-
-
-
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
استاد هورمون
هعی، خوشبحالت
منم دلم استاد هورمون خواست :(((Maaah
ان شاءالله استادِ هورمون دار بشید -
-
البته یه چیزی مونده بود تو دلم
اونم این که هر روزی که از این زندگی میگذره بیشتر تفاوت ظاهر و باطن آدمای اطرافمو میتونم با هم مقایسه کنم و ببینم که آها
چقدر یه سریا چیزی که نشون میدن نیستن و این واقعا به شکل مسخره ای جالبه ....
تودلی -
بچه هایی بودن که
یه مدتی باهاشون ارتباط داشتم
و دیگه تموم شد و رفت
یا از اینجا رفتن
یا دیگه کاری باهم نداریم...
ولی
چیزای زیادی ازشون یاد گرفتم( :
به این نتیجه رسیدم که آدمای اطرافمون برای بزرگ شدن ما دورمون قرار میگیرن...
(البته که هنوز با برخیشون کنار نیومدم و فقط رو مخمن) -
این پست پاک شده!