هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
-
سورملینای قشنگم...
-
دنیا مثل آتشگردان است. هرچه سرعتش را تندتر میکند، آدم زودتر به بیرون پرت میشود.
سمفونی مردگان
سورملینا -
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست. چون نمیتواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد.
سمفونی مردگان
سورملینا -
ma.a سمفونی مردگان و آیدینی که سرش بازار مسگرها بود....
واقعا بینظیر بود...
ولی متاسفانه هنوز سال بلوا رو نخوندم. -
Nilay سورملینا چیشد دقیقا؟
اخه توی ی قسمتی از کتاب ایدین میگفت سورملینا رو زمین بود و ی پارچه سفید روش بود
این خب نمیدونممنظورش اینه که مرده بود یا اینکه یادش رو توی ذهنش کشته بود؟ -
Nilay سورملینا چیشد دقیقا؟
اخه توی ی قسمتی از کتاب ایدین میگفت سورملینا رو زمین بود و ی پارچه سفید روش بود
این خب نمیدونممنظورش اینه که مرده بود یا اینکه یادش رو توی ذهنش کشته بود؟ma.a هرچند مرگ سورمه آیدین را از پا درآورد اما خود سورمه زمانی مانع از فروپاشی کامل آیدین شد پس از مرگ آیدا سورمه بود که جای خالی آیدا را هرچند کوتاه پر کرد و زمانی که خواستند در محضر ازدواج کنند آخوند گفت "نمی شود که باید مسلمان شوید" و سورمه بدون کوچکترین شک و تردید مسلمان شد، داستان عاشقانه در این رمان بسیار زیبا نقل شد "عجب شرابی هستی" "تومسیح منی" زمانی که داستان از زبان سورمه روایت می شود متوجه می شویم که سورمه مرده است اما چطور و چگونه مشخص نیست ظاهرا او دخترش را هفت ماهه حامله بود که فرار می کند آیدین به دنبال او تمام نظمیه ها، بیمارستان ها، قبرستان ها را سر زد اما اثری از او نبود "پس کجایی سورملینا؟" و زمانی که جنازه ی سورمه را به او نشان می دهند او می گوید "این نیست آقای دکتر، باور کنید همین است، ولی من مطمئنم که این نیست" در مورد مرگ سورملینا و آیدا ابهاماتی وجود دارد.
این یکی از تحلیلهایی بود که خونده بودم.
علاوه بر این اگر اشتباه نکنم سرمه دچار جذام شده بود همونطور که تو این تحلیل هم اشاره شده که وقتی آیدین سورمه رو میبینه باورش نمیشه که سورمه هست و خب جذام در چهره هم نمود داره.... -
ز برون کسی نیاید، چو به یاری تو این جا
تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن