هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
با هم رفتیمبیرون
دختر خاله کوچیکیم شیرین زبونی میکرد
ازش پرسید کلاس چندمی؟
گفت دوم میرم سومممممم(گردنشو کج کرد و با ناز گفت)
باز دوباره داشتیممیرفتیم یه جای دیگه
دختر خالم گفت فلانی کو؟!(یعنی ایشون...اسمشو بذارم Hدیگه...)
بعد یهو دیدش
گفت
H! همش حواسم بهت هست که باشیی
وقتی باهاش حرف میزد گل از گل H میشکفت🥺
بعد
اونا رفتن واسه خودشون
ما هم در رفتیم بیرون
دوتایی نشسته بودیم تو چمنا و حرف میزدیم
یهو دختر خالم اومد و صداش زد
گفت دنبالتون می گشتیم
H گفت بیا یه بوس بهم بده
با ناز رفت
با لبخند مهربون بهش گفت روسریت کجاست؟
گفت تو ماشینه
گفت مگه نمیپوشیدی؟
گفت دیگه...گذاشتم تو ماشین...(انگار یه کم مثلا دوست داشته باشه ولی دیگه کنارش نباشه که بخواد بپوشه)
دوباره بوسش کرد
و اون رفت و ماهم یه دقیقه بعدش باهم رفتیم...
دوباره یه جا پسر خالم خورد زمین
پاش گیر کرد جایی
اولین نفری که دوید سمتش اون بود( :
رفت درش آورد و بغلش کرد و آوردش پیش خودمون یه کم سر به سرش گذاشت آرومشد رفت...
اونم باهاش خوب شده بود
با زبون بچگونه هی بهش میگفت خوشتیپپپ(البته به من و داداشمم میگفت)
یه دونه بچهی خالم تازه به دنیا اومده
۲_۳ماهیش هست...
من و H از هم دور بودیم
به خالمگفتم تو خسته شدی بده من بغلش میکنم
اول اومد بده
بعد گفت بیا بریم جلو تر
میدم
رفت بهH گفت من نمیخوام خانمتو اذیت کنما
خودش میگه بدش
H گفت نه مشکلی نیست و اینا
بعد جلوش دادش تو بغل من...(با کلی سختی گرفتمش؛ چادرم داشتمیفتاد)
بعدش خالهام گفت میخواستم ببینم بچه دوست داره یا نه
که دادمش تو بغل تو
یه لبخندِ عمیقی زده
و البته اینو بعدا هم حس کردم...
وقتی ام از پله ها میرفتیم پایین و بغلمبود
یه بار یادآوری کرد که حواسم باشه...(نمیخوام ادای بلاگرا رو در بیارم...آره...فقط یه بار گفت...اما همین یه بارش برا منخیلی باارزش بود...چون میدونم خیلییییی خسته بود و شب قبلش کامل بیداربوده و اونروزم فقط ۳ساعت خوابیده بود...)
فقط آخرش که بچه رو دادن دست من
گریه کرد
بعد من واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم!(بچهی کوچیک گریه کنه میترسم...که یهو خیلی گریه نکنه از نفس بیفته...(اون حالتی که یهو صدای گریه قطع میشه و دوباره با یه بازدمِ عمیق صداشون در میاد...میترسم از این حالت...))
و عین خنگا فقط داشتم نگاش میکردم و دستشو درست میکردم
️
با لبخندگفت
زهرا یه کمتکونش بده
و اثر نکرد(و البته تکونم نمیخوردددد چونمحکم گرفته بودمش که نیفتههه، الان فهمیدم باید خودم تکون میخوردم)
همچنان با لبخند گفت یه کم نازش کن
بعد خب دیگه داشتم معذب میشدم
رفتم دادمش به مامانش و برگشتم
️
تو راه با خنده میگفت
دختر خاله ات میگفته زهرا بلد نیست بچه کوچیک بغل کنه
باید یه عروسک براش بگیرین
.
حیثیتمو بردن
️(هرچند واقعا هم بلد نیستم...این بچهی کوچیک رو (بعد از ۱۲سال دیدم...)
#تودلی -
بهش گفتن ما هرکاری میکردیم زهرا رو بیاریم بیرون
همش میگفته درس دارم درس دارم
امروزم ۳ساعت باهاش حرف زدیم گفته نمیام
تا فلانی(دختر خاله کوچیکیم) گفته جونH بیا
گفته باشه
بچه ام لبخند زد
بعد کلا بابت این
بچه ها هرچنددقیقه یه بار سر به سرم میذاشتن
#تودلی -
Infinitie. A با همین ک تازه نصبیدم ؟
_ Reza _ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Infinitie. A با همین ک تازه نصبیدم ؟
اونی که بهش ۱۰ سوت داده رو باید باهاش ۱۵ سوت بخری
که به تو ۲۰ تارو بده -
Infinitie. A چند سوت دیگه خریدم از حسابم پولو کم کرده اما نه فاکتور ثبت شده نه سوت واریز شده
_ Reza _ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Infinitie. A چند سوت دیگه خریدم از حسابم پولو کم کرده اما نه فاکتور ثبت شده نه سوت واریز شده
با کدوم اکانت چی خریدی؟!
-
هیچ چیزم قشنگ تر این این نیست که بی کلامی رو که خیلی وقت پیش(مثلا 1 سال و نیم پیش) تو لایبرری اسپاتیفایت ذخیره کردی و بعدش که فیلترینگ شدید شد و دیگه نتونستی بری اسپاتیفای و گوشش بدی رو چند شب پیش تو یه چنل رندوم تلگرامی پیدا کنی:))))
-
دوست داشتم اینجا یه غریبه ای باشم که هنوز کسی نمیشناستش..نه غریبه ای که میشناسنش
-
دوست داشتم اینجا یه غریبه ای باشم که هنوز کسی نمیشناستش..نه غریبه ای که میشناسنش
خواستم تا در غریبیَم غریبانه بمانم
این دلِ در غربتم را از همه مردم برانم
آمدم من ناشناس و ناشناسی در جهانم
تا خودم را در چنین بی همدمی تنها بدانم ... -
دوست داشتم اینجا یه غریبه ای باشم که هنوز کسی نمیشناستش..نه غریبه ای که میشناسنش
-
_ Reza _ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Infinitie. A چند سوت دیگه خریدم از حسابم پولو کم کرده اما نه فاکتور ثبت شده نه سوت واریز شده
با کدوم اکانت چی خریدی؟!
Infinitie. A اصلاحیه خورد پوله برگشت خورد
-
_ Reza _ گفتن بهت دیگه
بازمممم از لحاظ معتبر بودن و اینا چک کن، چون من کلا ریسکپذیر نیستم (تو بخون پولامو خیلی دوست دارم) به اینا اعتماد نمیکنم
-
پرستو بابایی متاسفانه خودت باعث شدی غریبه بشی:)