هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
یه شبم خونه خالم اینا خوابیده بودیم
یهو به طرز عجیبی انگار یکی خواهرمو بلند کرد تا چند قدم اون ور تر شیرجه زد
نمی دونم چطوری توصیفش کنم
منم همزمان باهاش بیدار شدم و همون زمان زبونم بند اومد -
هیچ وقت یادم نمیره خونه مامان بزرگم یه شب خوابیده بودم بعد بیدار شدم دیدم یه پیرمرده جلومه
پرستو بابایی در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
هیچ وقت یادم نمیره خونه مامان بزرگم یه شب خوابیده بودم بعد بیدار شدم دیدم یه پیرمرده جلومه
میدونم بگم کسی باور نمیکنه ولی واسم اتفاق افتاد دوسه سال پیش
خوابیده بودم ی لحظه احساس کردم مچ پامو گرفتن بلند شدم نشستم سرمو برگردونم دیدم پشتم ی چیزی شبیه پیرزن بود ولی انگار مومیایی شده بود بشددت زشتت یادم نمیره خیلی زشت بود خوابیده کنارم با سرعتت برقو روشن کردم اون قستمو نگا کردم دیدم نیست جالب اینجاس بعدش راحت گرفتم خوابیدم -
پرستو بابایی در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
هیچ وقت یادم نمیره خونه مامان بزرگم یه شب خوابیده بودم بعد بیدار شدم دیدم یه پیرمرده جلومه
میدونم بگم کسی باور نمیکنه ولی واسم اتفاق افتاد دوسه سال پیش
خوابیده بودم ی لحظه احساس کردم مچ پامو گرفتن بلند شدم نشستم سرمو برگردونم دیدم پشتم ی چیزی شبیه پیرزن بود ولی انگار مومیایی شده بود بشددت زشتت یادم نمیره خیلی زشت بود خوابیده کنارم با سرعتت برقو روشن کردم اون قستمو نگا کردم دیدم نیست جالب اینجاس بعدش راحت گرفتم خوابیدم@xanom-mah در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
پرستو بابایی در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
هیچ وقت یادم نمیره خونه مامان بزرگم یه شب خوابیده بودم بعد بیدار شدم دیدم یه پیرمرده جلومه
میدونم بگم کسی باور نمیکنه ولی واسم اتفاق افتاد دوسه سال پیش
خوابیده بودم ی لحظه احساس کردم مچ پامو گرفتن بلند شدم نشستم سرمو برگردونم دیدم پشتم ی چیزی شبیه پیرزن بود ولی انگار مومیایی شده بود بشددت زشتت یادم نمیره خیلی زشت بود خوابیده کنارم با سرعتت برقو روشن کردم اون قستمو نگا کردم دیدم نیست جالب اینجاس بعدش راحت گرفتم خوابیدموای چطور تونستی بعدش بخوابی ؟؟
-
تو رو خدا راجع به جن نگین
دارم حس می کنم یکی کنارمه -
تو رو خدا راجع به جن نگین
دارم حس می کنم یکی کنارمه -
@xanom-mah در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
پرستو بابایی در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
هیچ وقت یادم نمیره خونه مامان بزرگم یه شب خوابیده بودم بعد بیدار شدم دیدم یه پیرمرده جلومه
میدونم بگم کسی باور نمیکنه ولی واسم اتفاق افتاد دوسه سال پیش
خوابیده بودم ی لحظه احساس کردم مچ پامو گرفتن بلند شدم نشستم سرمو برگردونم دیدم پشتم ی چیزی شبیه پیرزن بود ولی انگار مومیایی شده بود بشددت زشتت یادم نمیره خیلی زشت بود خوابیده کنارم با سرعتت برقو روشن کردم اون قستمو نگا کردم دیدم نیست جالب اینجاس بعدش راحت گرفتم خوابیدموای چطور تونستی بعدش بخوابی ؟؟
پرستو بابایی
نمیدونمم هنوزم میگم چجوری خوابیدم -
تو رو خدا راجع به جن نگین
دارم حس می کنم یکی کنارمهپرستو بابایی
بعد هی از تنهایی حرف میزنیم
قدر این نعمت ها رو نمیدونیم -
پرستو بابایی
نمیدونمم هنوزم میگم چجوری خوابیدم@xanom-mah
من بودم اصلا اون اتاق نمی موندم -
پرستو بابایی
بعد هی از تنهایی حرف میزنیم
قدر این نعمت ها رو نمیدونیم@AmirBarsam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
پرستو بابایی
بعد هی از تنهایی حرف میزنیم
قدر این نعمت ها رو نمیدونیمنعمت بخوره تو سرشون ،تنهایی رو ترجیح میدیم تنهای تنهااا
-
@AmirBarsam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
پرستو بابایی
بعد هی از تنهایی حرف میزنیم
قدر این نعمت ها رو نمیدونیمنعمت بخوره تو سرشون ،تنهایی رو ترجیح میدیم تنهای تنهااا
پرستو بابایی
فکر کنم یکی از جاهایی که تنهایی خوبه همینجاست -
بعد ما خونه کناریمون هر چند وقت یه بار احضار روح می کنه
-
@xanom-mah
من بودم اصلا اون اتاق نمی موندمپرستو بابایی
الان تو همون اتاقو همون جام -
پرستو بابایی
فکر کنم یکی از جاهایی که تنهایی خوبه همینجاست@AmirBarsam
دقیقا -
پرستو بابایی
الان تو همون اتاقو همون جام@xanom-mah
ماهلین چه دلی داری تو -
ولی خیلی عجیبه چرا باید خونه ما باشن
چون قران خیلی توخونه داریم بیشتر جاها چهار قل تابلوشو گذاشتن -
ولی خیلی عجیبه چرا باید خونه ما باشن
چون قران خیلی توخونه داریم بیشتر جاها چهار قل تابلوشو گذاشتن -
همین الان دو تا گربه شروع کردن به دعوا
بله خدا به خیر کنه -
@AmirBarsam
اره نباید باشن ولی نمیدونم
البته منم دیگه چندین ساله چیزی ندیدم