خــــــــــودنویس

[Amirbernosi]

من هر سال 20 تاشو راحت میزنم، امسال فک کنم به 30 تا برسه چون مطالب بیشتری نسبت به سالای قبل جمع کردم
میمونه بقیش

من فیزیک و ریاضیم پوکیده
revival

[zahra_yp]

@M-an چ تفاهمییییی

[آسِمان آبی]

revival یعنی هی پرش از این درس به اون درس؟
ذهنو میریزه بهم

[خانوم]

@M-an در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

@fatemeh_banoo
تو فکر کن سر کلاس هی با این خودکارشون بازی کنن سر و صداشو دربیارن بعد من برگردم بگم نکن
یا کسی کفشش رو رو زمین بکشه سر کلاس و من بگم نکن
یا حرف بزنن و من بگم نکن
یعنی یه بار یکی انقد سر و صدا کرد منم دیگه بلند گفتم اه بسه دیگه استاد برگشت گفت چیشد چه مشکلی پیش اومده

سر جلسه امتحان این مشکلو داشتم خیلی بده واقعا
منم بارها معلما سر همین موضوع بهم اخطار هم دادن
ک چرا یهو عصبانی میشی

[M.an]

@fatemeh_banoo
به من که اخطار نداد
رفت سراغ اون آقایی که داشت سر و صدا می کرد گفت تداخل ایجاد کردی

[آسِمان آبی]

دقیقا پارسال یه دختره سر جلسه کنارم نشسته بود همینجوری هی با پاش ضرب گرفته بود به زمین یه بار بهش تذکر دادم دیدم نع فایده نداره دیدم نمیتونم تمرکز کنم یهو دیگه اعصابم داغون شد از همونجا سر جام داد زدم یا جای منو عوض کنین یا جای اینووووویه جوری همه برگشتن نیگام کردن که..ولی اون لحظه به
حدی استرس و همه چی قاطی شده بود که فقط دلم میخواست پاشم برم خفش کنمخدا نکنه ادم کنار این جور ادما بیفتهیه بارم سر قلم چی یکی کنارم بود مدام فین فیندلت میخواد با تراکتور از رو اینا رد شی قشنگ ولی سر جلسه دیدین یکی اینجوری کنارتون افتاده نذارین اعصابتون داغون شه همون اول به مراقب بگین
@M-an

[revival]

عاقا ی سوتی دادم بد،نمیدونم چم بود
سرسفره پدرم گفت فلانی میگ رفتم کارت ورود ب جلسه بگیرم واسه دخترم،گفتم خب الان نیست،گفت اره منم بهش گفتم،منتهی میگ دخترم قبول نمیکنه هی میگ برو نگاه کن تو...
گفتم اره سوم میاد...دیدم زیر چشم نگام میکنه،گفت سوم کی؟گفتم تیر،گفت،نهم میاد....
گفتم اشتباه میکنیا،گفت امروز ۶مه،نا امیدم کردی...
نمیدونم چم بود اصلا نفهمیدم چرا این تاریخو گفتم

[M.an]

آسمان ِ آبی

منکه چیزی اذیتم کنه میگم به طرف هرکی هم می خواد باشه

وای یه سری دو نفر نشسته بودن پشت سرهم هی همش حرف میزدن اینکه حرف بزنن مشکلی نیست اما تن صداشون برگشتم گفتم چه خبرتونه یکم آروم تر یکیش به اون یکی گفت با شما هستن بهش گفتم با هر دوتونم البته شما بیشتر

[خانوم]

@M-an در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

@fatemeh_banoo
به من که اخطار نداد
رفت سراغ اون آقایی که داشت سر و صدا می کرد گفت تداخل ایجاد کردی

من شانس ندارم اخه

[revival]

این پست پاک شده!

[M.an]

revival
شوخی کردن

[M.an]

@fatemeh_banoo
نه
خوبی روبه راهی؟

[اکالیپتوس]

[خانوم]

@M-an در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

@fatemeh_banoo
نه
خوبی روبه راهی؟

خوب ک اگر بگم تعجب میکنین
دیشب موقع خواب نزدیک 2 بود یکم ناشکری کردم گفتم خدایا من چرا انقد سردرد میگیرم اخه ی خواب راحت نداریم.. خلاصه خوابیدم
وصبح ک بیدار شدم دیدم نمی‌تونم حرکت کنم واقعا نمیشد
یعنی مثل چوب خشک
هم خندم گرفته بود هم گریه
گفتم خدایا غلط کردم دیشب ناشکری کردم
فک کردم فلج شدم ی لحظه

الانم اثراتش رو گردنمه هنوز
ممنونم شما خوبین

[revival]

@M-an
@M-an
چ حال من چ پدرم همیشه بهم گره میخوره،ی ارتباط عجیبیه...قبلنا بیش از حد باهام بودیم چون زیاد باهاش بیزون میرفتم؛کوه،ماهیگیری و...،اما چندساله فقط در حد ی نهار و شام میبینمشون
خیلی وقتا دقت کردم،یواشکی‌نگاش کردم،وقتی من داغونم اونم اینطوریه،بدون اینکه همو دیده باشیم!و عکسش وقتی ک شادم...
انقدر عمیقه ک هیچوقت موقع هایی ک میبنمش جرئت نمیکنم نگاه چشماش کنم همه چی رو میخونه و عکسش واسه من!!!
الانم واقعا ناامیدانه و مظلومانه نگاه کرد تا اخرش واسه من معنی شد...

[M.an]

@fatemeh_banoo
یه دوش بگیر پس
ممنون منم خوبم

[خانوم]

واقعا دلم برای دریا تنگ شده

@M-an در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

@fatemeh_banoo
یه دوش بگیر پس
ممنون منم خوبم

گرفتم خیلی وضعیتم اول بد بوود اما شکر ک بدتر نشد

[M.an]

revival
حالا که این همه باهمه پس امیدوارانه و از این حرفا باشین ایشونم اونطوری بشن

[M.an]

@fatemeh_banoo
امیدوارم بهتر بشی

[خانوم]

@M-an در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

@fatemeh_banoo
امیدوارم بهتر بشی

ممنونم حال دلتون خوب ️