هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
f r در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره نمیدونم
دیوانه شدم
بعضی حرفا و بعضی حرکت ها اذییتم میکنهمنو هم
بعضی حرفا و بعضی حرکات اذیتم کرد... امروز
و اینجا
ولی به اعصابت مسلط باش بیخیال همه -
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
f r در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره
تف به همه
چقد استرس داری تو
#fmدور از جونشون... بیخیال
من ؟ استرس؟
چطور؟
-
f r در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره
تف به همه
چقد استرس داری تو
#fmدور از جونشون... بیخیال
من ؟ استرس؟
چطور؟
-
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عاقا لایکتو نمیخوام،فقط تا اخر بخونش،نمیدونم واسه خودم ک خیلی تکان دهنده بود،اگ هنوز میتونید فک کنید و فرار نه...بخونیدش ارزششو داره
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیارای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کاز تو نیاید هیچ کاراینکه در شهنامهها آوردهاند
رستم و رویینهتن اسفندیارتا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلق است دنیا یادگاراین همه رفتند و مای شوخ چشم
هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبارای که وقتی نطفه بودی بیخبر
وقت دیگر طفل بودی شیرخوارمدتی بالا گرفتی تا بلوغ
سرو بالایی شدی سیمین عذارهمچنین تا مرد نامآور شدی
فارس میدان و صید و کارزارآنچه دیدی بر قرار خود نماند
واین چه بینی هم نماند بر قراردیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد بودن و خاکش غبارگل بخواهد چید بیشک باغبان
ور نچیند خود فرو ریزد ز باراین همه هیچ است چون میبگذرد
تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دارنام نیکو گر بماند ز آدمی
به کاز او ماند سرای زرنگارسال دیگر را که میداند حساب؟
یا کجا رفت آن که با ما بود پار؟خفتگان بیچاره در خاک لحد
خفته اندر کلهٔ سر سوسمارصورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیارهیچ دانی تا خرد به یا روان
من بگویم گر بداری استوارآدمی را عقل باید در بدن
ور نه جان در کالبد دارد حمارپیش از آن کاز دست بیرونت برد
گردش گیتی زمام اختیارگنج خواهی، در طلب رنجی ببر
خرمنی میبایدت، تخمی بکارچون خداوندت بزرگی داد و حکم
خرده از خردان مسکین در گذارچون زبردستیت بخشید آسمان
زیردستان را همیشه نیک دارعذرخواهان را خطاکاری ببخش
زینهاری را به جان ده زینهارشکر نعمت را نکویی کن که حق
دوست دارد بندگان حقگزارلطف او لطفیست بیرون از عدد
فضل او فضلیست بیرون از شمارگر به هر مویی زبانی باشدت
شکر یک نعمت نگویی از هزارنام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت پایدارملکبانان را نشاید روز و شب
گاهی اندر خمر و گاهی در خمارکام درویشان و مسکینان بده
تا همه کارت بر آرد کردگاربا غریبان لطف بیاندازه کن
تا رود نامت به نیکی در دیارزور بازو داری و شمشیر تیز
گر جهان لشکر بگیرد غم مداراز درون خستگان اندیشه کن
وز دعای مردم پرهیزگارمنجنیق آه مظلومان به صبح
سخت گیرد ظالمان را در حصاربا بدان بد باش و با نیکان نکو
جای گل گل باش و جای خار خاردیو با مردم نیامیزد مترس
بل بترس از مردمان دیوسارهر که دد یا مردم بد پرورد
دیر زود از جان بر آرندش دماربا بدان چندان که نیکویی کنی
قتل مار افسا نباشد جز به مارای که داری چشم عقل و گوش هوش
پند من در گوش کن چون گوشوارنشکند عهد من الا سنگدل
نشنود قول من الا بختیارسعدیا چندان که میدانی بگوی
حق نباید گفتن الا آشکارهر که را خوف و طمع در کار نیست
از ختا باکش نباشد وز تتار«سعدی»
-
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره داشتی؟
آره ولی یادم نمیاد
ولش
-
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره داشتی؟
آره ولی یادم نمیاد
ولش
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMyk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره داشتی؟
آره ولی یادم نمیاد
ولش
نگرفتمش
-
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره داشتی؟
آره ولی یادم نمیاد
ولش
نگرفتمش
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره داشتی؟
آره ولی یادم نمیاد
ولش
نگرفتمش
باش
-
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره داشتی؟
آره ولی یادم نمیاد
ولش
نگرفتمش
باش
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMyk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره داشتی؟
آره ولی یادم نمیاد
ولش
نگرفتمش
باش
Yes yes
-
عاقا لایکتو نمیخوام،فقط تا اخر بخونش،نمیدونم واسه خودم ک خیلی تکان دهنده بود،اگ هنوز میتونید فک کنید و فرار نه...بخونیدش ارزششو داره
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیارای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کاز تو نیاید هیچ کاراینکه در شهنامهها آوردهاند
رستم و رویینهتن اسفندیارتا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلق است دنیا یادگاراین همه رفتند و مای شوخ چشم
هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبارای که وقتی نطفه بودی بیخبر
وقت دیگر طفل بودی شیرخوارمدتی بالا گرفتی تا بلوغ
سرو بالایی شدی سیمین عذارهمچنین تا مرد نامآور شدی
فارس میدان و صید و کارزارآنچه دیدی بر قرار خود نماند
واین چه بینی هم نماند بر قراردیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد بودن و خاکش غبارگل بخواهد چید بیشک باغبان
ور نچیند خود فرو ریزد ز باراین همه هیچ است چون میبگذرد
تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دارنام نیکو گر بماند ز آدمی
به کاز او ماند سرای زرنگارسال دیگر را که میداند حساب؟
یا کجا رفت آن که با ما بود پار؟خفتگان بیچاره در خاک لحد
خفته اندر کلهٔ سر سوسمارصورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیارهیچ دانی تا خرد به یا روان
من بگویم گر بداری استوارآدمی را عقل باید در بدن
ور نه جان در کالبد دارد حمارپیش از آن کاز دست بیرونت برد
گردش گیتی زمام اختیارگنج خواهی، در طلب رنجی ببر
خرمنی میبایدت، تخمی بکارچون خداوندت بزرگی داد و حکم
خرده از خردان مسکین در گذارچون زبردستیت بخشید آسمان
زیردستان را همیشه نیک دارعذرخواهان را خطاکاری ببخش
زینهاری را به جان ده زینهارشکر نعمت را نکویی کن که حق
دوست دارد بندگان حقگزارلطف او لطفیست بیرون از عدد
فضل او فضلیست بیرون از شمارگر به هر مویی زبانی باشدت
شکر یک نعمت نگویی از هزارنام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت پایدارملکبانان را نشاید روز و شب
گاهی اندر خمر و گاهی در خمارکام درویشان و مسکینان بده
تا همه کارت بر آرد کردگاربا غریبان لطف بیاندازه کن
تا رود نامت به نیکی در دیارزور بازو داری و شمشیر تیز
گر جهان لشکر بگیرد غم مداراز درون خستگان اندیشه کن
وز دعای مردم پرهیزگارمنجنیق آه مظلومان به صبح
سخت گیرد ظالمان را در حصاربا بدان بد باش و با نیکان نکو
جای گل گل باش و جای خار خاردیو با مردم نیامیزد مترس
بل بترس از مردمان دیوسارهر که دد یا مردم بد پرورد
دیر زود از جان بر آرندش دماربا بدان چندان که نیکویی کنی
قتل مار افسا نباشد جز به مارای که داری چشم عقل و گوش هوش
پند من در گوش کن چون گوشوارنشکند عهد من الا سنگدل
نشنود قول من الا بختیارسعدیا چندان که میدانی بگوی
حق نباید گفتن الا آشکارهر که را خوف و طمع در کار نیست
از ختا باکش نباشد وز تتار«سعدی»
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهrevival در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
عاقا لایکتو نمیخوام،فقط تا اخر بخونش،نمیدونم واسه خودم ک خیلی تکان دهنده بود،اگ هنوز میتونید فک کنید و فرار نه...بخونیدش ارزششو داره
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیارای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کاز تو نیاید هیچ کاراینکه در شهنامهها آوردهاند
رستم و رویینهتن اسفندیارتا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلق است دنیا یادگاراین همه رفتند و مای شوخ چشم
هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبارای که وقتی نطفه بودی بیخبر
وقت دیگر طفل بودی شیرخوارمدتی بالا گرفتی تا بلوغ
سرو بالایی شدی سیمین عذارهمچنین تا مرد نامآور شدی
فارس میدان و صید و کارزارآنچه دیدی بر قرار خود نماند
واین چه بینی هم نماند بر قراردیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد بودن و خاکش غبارگل بخواهد چید بیشک باغبان
ور نچیند خود فرو ریزد ز باراین همه هیچ است چون میبگذرد
تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دارنام نیکو گر بماند ز آدمی
به کاز او ماند سرای زرنگارسال دیگر را که میداند حساب؟
یا کجا رفت آن که با ما بود پار؟خفتگان بیچاره در خاک لحد
خفته اندر کلهٔ سر سوسمارصورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیارهیچ دانی تا خرد به یا روان
من بگویم گر بداری استوارآدمی را عقل باید در بدن
ور نه جان در کالبد دارد حمار
پیش از آن کاز دست بیرونت برد
گردش گیتی زمام اختیارگنج خواهی، در طلب رنجی ببر
خرمنی میبایدت، تخمی بکارچون خداوندت بزرگی داد و حکم
خرده از خردان مسکین در گذارچون زبردستیت بخشید آسمان
زیردستان را همیشه نیک دارعذرخواهان را خطاکاری ببخش
زینهاری را به جان ده زینهارشکر نعمت را نکویی کن که حق
دوست دارد بندگان حقگزارلطف او لطفیست بیرون از عدد
فضل او فضلیست بیرون از شمارگر به هر مویی زبانی باشدت
شکر یک نعمت نگویی از هزارنام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت پایدارملکبانان را نشاید روز و شب
گاهی اندر خمر و گاهی در خمارکام درویشان و مسکینان بده
تا همه کارت بر آرد کردگاربا غریبان لطف بیاندازه کن
تا رود نامت به نیکی در دیارزور بازو داری و شمشیر تیز
گر جهان لشکر بگیرد غم مداراز درون خستگان اندیشه کن
وز دعای مردم پرهیزگارمنجنیق آه مظلومان به صبح
سخت گیرد ظالمان را در حصاربا بدان بد باش و با نیکان نکو
جای گل گل باش و جای خار خاردیو با مردم نیامیزد مترس
بل بترس از مردمان دیوسارهر که دد یا مردم بد پرورد
دیر زود از جان بر آرندش دماربا بدان چندان که نیکویی کنی
قتل مار افسا نباشد جز به مارای که داری چشم عقل و گوش هوش
پند من در گوش کن چون گوشوارنشکند عهد من الا سنگدل
نشنود قول من الا بختیارسعدیا چندان که میدانی بگوی
حق نباید گفتن الا آشکارهر که را خوف و طمع در کار نیست
از ختا باکش نباشد وز تتار«سعدی»
-
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره داشتی؟
آره ولی یادم نمیاد
ولش
نگرفتمش
باش
Yes yes
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Myk در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
بهاره داشتی؟
آره ولی یادم نمیاد
ولش
نگرفتمش
باش
Yes yes
بله بله
-
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
نوشتهشده در ۷ آبان ۱۳۹۷، ۲۱:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-