از روزای اول دانشگاهت بگو
-
نوشتهشده در ۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@M-an
از روزی که این تاپیکو زدین همش سر میزنم ببینم خودتون چی میگید
مستفیض:| نمیکنید مارو؟ -
@M-an
از روزی که این تاپیکو زدین همش سر میزنم ببینم خودتون چی میگید
مستفیض:| نمیکنید مارو؟@پاییز
یادش بخیر روز اول دانشگاه
یکی با مادرش اومده بود یکی با پدرش یکی با برادرش
منم تنها رفته بودم ثبت نام چیه خب
بعد وایساده بودیم کارت دانشجویی بگیریم
چند نفر بودن شروع کردن به حرف و سوال
منم باهاشون حرف زدم بعد گفتن کجایی هستین و اینا بهم دیگه از منم پرسیدن گفتم تبریز تعجب کردن
گفتن جدی میگی گفتم اره
گفتن بهت نمیاد
گفتم چرا
گفتن آخه هر چی ترک دیدیم وسط حرف زدناشون میرفتن رو ترکی و اینا
اما تو اصلا
پ ن : اینو تو دلی گذاشته بودم
منم براتون می نویسم -
امروز رفتم کلاس
خوب بود بچه ها رو دیدم میگفتن دلتنگ بودن و از این حرفا
کلی خندیدیم با بچه هاو حرف زدیم
داشتیم میومدیم سمت خونه
بگم براتون که
یکی از بچه ها کیفش رو جا گذاشته بود سر کلاس
گفتیم حالا کیف پولش جا مونده
دیدیم نه کلا کیفش که لپ تاپش هم توش بود جا مونده
میگه وای سرمایم جا مونده بود تو کلاس (لپ تاپ هم خیلی گرون شده :| 20 میلیون)
میگیم بهش حواست کجا بود آدم 20تومنو جا میزاره آخهحالا خلاصه گفتم براتون
-
نوشتهشده در ۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۷:۳۸ آخرین ویرایش توسط بنده ی خدا انجام شده
-
نوشتهشده در ۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۷:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من خودم دانشجو نیستم
ولی دبیرستان که بودم یه طرحی داشتم واسه خوارزمی که به خاطرش میرفتم دانشگاه فردوسی
یه استاد و دو تا دانشجو کمکم میکردن مشاوره میدادن بهم
روز اولی که خواستم برم دانشگاه،
از زیرگذر مترو که خارج شدم،
چشمم افتاد به نگهبان دانشگاه
گفتم الانه که بگه کارت دانشجویی
گوشیمو درآوردم گذاشتم رو گوشم مثلا دارم تلفن صوبت میکنم
با عجله شروع کردم به دویدن
نزدیک در ورودی که شدم گفتم رسیدم رسیدم الان میام
مثلا انقد عجله دارم نگهبانو ندیدم
بعد قهمیدم بنده خدا گیر نمیده به کسی اصن
با یکی از اون دانشجوعا هنوزم در ارتباطم
لنتی هنوزم به خاطر اینکه با فرم مدرسه میرفتم دانشگاه سوژه م میکنه
یکی نیست بگه اگه برمیگشتم خونه لباسامو عوض کنم که باس دو ساعت پشت در کلاس شما معطل میموندم
تا تشریف بیارید بیرون بگید امرو مخم کار نمیکنه باشه برا بعد
این بشر 50بار همین جمله رو تحویلم داد که بقیه ش واسه بعد الان تعطیله مخم
خدا نکنه یکی بفهمه کارت پیشش گیره
میشست عکس وایبرشو نشونم میداد
خدایی خواستین از یه دانشجو کمک بگیرین یکم تحقیق کنید مطمئن بشید طرف خسته نیست
این از عیار علمیشم مهمتره -
نوشتهشده در ۱۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۷:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
روز اول : خیلی شیک و رسمی رفتم به سرپرست مراجعه کردم تا ببینم کدوم اتاقم |:
گفت برید اتاقه 5+1 |:
دیگه کاملا مشخص بود چ نوع اتاقی دارم نیاز ب توضیحش نبود|:
نه اسپیلت داشت
نه یخچال
نه کمد
فقط ی اتاق 6 نفره |:
چون این اتاق به اتاقه 5وصل میشد ی جوری تصمیم گرفتن ک اسمشو بزارن 5+1! تمیز هم مشخص بود که تشبیه ایران تو گروه5+1 اهه|:
همه هم میومدن دم در اتاقمون تا اتاقمون ببینم
ی جوری اینقدر با کمبود امکانات مواجه بودیم
مثل مردم سومالی بهمون نگاه میشد|:
نابود شدیم کلا|:
من ک روز اول همچنان شاد و خرم و نرم و نازک و چست و چابک بودم...
هر چی میشد میگفتم اره خوبه خداروشکر |: خیلی ها همینم ندارم
و ب این صورت خودم و بچه ها رو توجیه میکردم /:بقیشم حال ندارم بگم چیشد |:
حالا بعدا میام میگم خیلی زیاده -
نوشتهشده در ۱۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام
اگه بخوام من بگم و باز کنم قضایا رو الا فیلتر میشه که(شوخی)
خب
از روزای اول دانشگاه مثلا همین دیروز بود
برامون جشن ورودی کامپیوتر گرفتن
اشکالامون رو از سال بالایی ها پرسیدیم و فهمیدم که کدوم استادا نمره نمیدن و میندازن ادمو
بستنی و میوه و شیرینی و ابمیوه دادن
خوش گذشت ولی
ناراحت بودم
عکس هایی از شریف توی ذهنم بود
ولی من توی جشن شریف نبودم....
ادمایی که کنارم نشسته بودن المپیادی نبودند
رتبه های زیر 100 کنکور نبودند
شاید مشکلی بوده که دانشگاه بهتر در نیومدیم و حتما هم مشکلی بوده
شما تلاشتونو بکنید با ادمای کوول بیوفتید
ادمای باحال که لذت ببرین از رقابتتون
ارزو ی موفقیت برای الایی ها -
سلام
اگه بخوام من بگم و باز کنم قضایا رو الا فیلتر میشه که(شوخی)
خب
از روزای اول دانشگاه مثلا همین دیروز بود
برامون جشن ورودی کامپیوتر گرفتن
اشکالامون رو از سال بالایی ها پرسیدیم و فهمیدم که کدوم استادا نمره نمیدن و میندازن ادمو
بستنی و میوه و شیرینی و ابمیوه دادن
خوش گذشت ولی
ناراحت بودم
عکس هایی از شریف توی ذهنم بود
ولی من توی جشن شریف نبودم....
ادمایی که کنارم نشسته بودن المپیادی نبودند
رتبه های زیر 100 کنکور نبودند
شاید مشکلی بوده که دانشگاه بهتر در نیومدیم و حتما هم مشکلی بوده
شما تلاشتونو بکنید با ادمای کوول بیوفتید
ادمای باحال که لذت ببرین از رقابتتون
ارزو ی موفقیت برای الایی هانوشتهشده در ۱۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@نجف-زاده عالی بود ممنونم ک صادقانه گفتید
-
سلام
اگه بخوام من بگم و باز کنم قضایا رو الا فیلتر میشه که(شوخی)
خب
از روزای اول دانشگاه مثلا همین دیروز بود
برامون جشن ورودی کامپیوتر گرفتن
اشکالامون رو از سال بالایی ها پرسیدیم و فهمیدم که کدوم استادا نمره نمیدن و میندازن ادمو
بستنی و میوه و شیرینی و ابمیوه دادن
خوش گذشت ولی
ناراحت بودم
عکس هایی از شریف توی ذهنم بود
ولی من توی جشن شریف نبودم....
ادمایی که کنارم نشسته بودن المپیادی نبودند
رتبه های زیر 100 کنکور نبودند
شاید مشکلی بوده که دانشگاه بهتر در نیومدیم و حتما هم مشکلی بوده
شما تلاشتونو بکنید با ادمای کوول بیوفتید
ادمای باحال که لذت ببرین از رقابتتون
ارزو ی موفقیت برای الایی هانوشتهشده در ۱۲ مهر ۱۳۹۷، ۲۰:۴۱ آخرین ویرایش توسط بنده ی خدا انجام شده@نجف-زاده
حالا که اینطوره پس سطح توقعتونو ببرید بالا
سعی کنید جزء نفرات برتر و معدل الفای دانشگاه شید
یکی از موفقترین های الکترونیک رو به شخصه میشناسم که با رتبه 4-5هزار اینطورا دانشگاه رفت(سر لجبازی درس نخوند)
بعد بدون کنکور رفت شریف
دیتیل خواستید پی وی عرض میکنم
آشناست آخه
خلاصه که فاز برندارین بیخود
ارتباط فرادانشگاهی برقرار کنید
به یه نحوی خودتونو بچسبونید به شریف
موفقیت یک فراینده
یک نهالو کاشتید
صبر داشته باشید ببینید اگه واسش زمان بذارید ,
چه درخت تنومندی میشه که تصورشم براتون ممکن نبود
بیخود اوقات تلخی نکنین
از غذای سلف و بدبختیای خوابگاه که در امانید
دست مامانتونم ببوسین
ازکافورهم خبری نیستمحض اسپم نبودن
اتوبوس تو دانشگاه عم صفایی داشتا
حس میکردی اومدی سیلیکون ولی -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۲۰:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۲۰:۳۳ آخرین ویرایش توسط بهاره انجام شده
داشتم یادداشت های بیمارستانمو چک میکردم اینو دیدم
واقعا چی توی ذهنم بوده که به جای پارگی کیسه آب بنویسم پارگی سیگار
من جزوه نمینویسم گاها دیگه شاهکار کنم یه برگه ای دفترچه ای چیزی میدم بغل دستیم میگم بنویس واسه من... ببینین اولی
دلش از زندگی پر بوده
:
دومی
اینهمه weekوات د فاز
فک کنم اون روز lmp زیاد حساب کرده
-
داشتم یادداشت های بیمارستانمو چک میکردم اینو دیدم
واقعا چی توی ذهنم بوده که به جای پارگی کیسه آب بنویسم پارگی سیگار
من جزوه نمینویسم گاها دیگه شاهکار کنم یه برگه ای دفترچه ای چیزی میدم بغل دستیم میگم بنویس واسه من... ببینین اولی
دلش از زندگی پر بوده
:
دومی
اینهمه weekوات د فاز
فک کنم اون روز lmp زیاد حساب کرده
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۲۰:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
نوشتهشده در ۱۴ مهر ۱۳۹۷، ۶:۰۰ آخرین ویرایش توسط بنده ی خدا انجام شده
@نوشابه
دیسلایک میطلبیدعا -
نوشتهشده در ۱۴ مهر ۱۳۹۷، ۶:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
الان جلسه اول نشستم ولی حوصلهشو ندارم
-
نوشتهشده در ۱۴ مهر ۱۳۹۷، ۶:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۴ مهر ۱۳۹۷، ۶:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدا کنه نصیب مام بشه بیایم و بگیم
ورودیای 97 تبریک موفق و پیروز و سلامت باشین و هروز پله های موفقیتو بپیمایید
این تاپیک عالیه