شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
تصمیم داشتم امشب همتونو به رستوران و کافی شاپ دعوت کنم
بعد با خودم گفتم به یه چیزی دعوتتون کنم که سودی هم براتون داشته باشه
رستوران و کافی شاپ که چاقتون میکنهپس تصمیم گرفتم شما رو به ایمان، تقوا و عمل صالح دعوت کنم
باشد که رستگار شوید
-
از جلوی پارک خونمون رد میشدم دیدم یه خارجی دپرس داره عکس میگیره !
رفتم جلو بهش گفــــــــتم :
can u speak english
انگار دنیارو بهش داده بودن !
با کلی شوق و ذوق گفت :
Yeeeeees , I caaaaaan
زدم رو شونــــــش گفتم :
sorry , I can’t . . . -
بچه بودم قرار بود عموم اینا بیان خونمون نذری داشتیم،
بابام گفت: عموت که اومد میری جلوش اگه شیرینی آورده بود، میگی عمو خودت شیرینی هستی، چرا شیرینی آوردی، اگه گل آورد، میگی عمو خودت گلی چرا گل آوردی…
منم گفتم باشه، خلاصه!
عمو اومد و دیدم واسه نذری یه گوسفند آورده!
من بچه بودم میفهمی؟؟؟
بچهههههههههه