شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
رفته بودم سینما ،فیلم اکشن بود ،
دو نفر خفن داشتن همدیگه رو تو آشپزخونه میزدن
یکی با قمه یکی هم با اره برقی!!حالاعکس العمل دختر ردیف جلویی:
وااااای سارا چه کابینت های قشنگی...
-
تهرانیه تو هواپیما بوده حوصلش سر میره، گیر میده به جعفر که بغل دستش نشسته بوده...میگه بیا نفری 2 تا سوال از هم بپرسیم
هر سوالی که تو اشتباه جواب دادی 5 هزار تومن بده بهمهر سوالی که من اشتباه جواب دادم 50 هزار تومن بهت میدم.جعفر با بی میلی قبول می کنه...
خلاصه طرف شروع میکنه: فاصله بین زمین و نزدیک ترین ستاره به اون چقدره؟
جعفر بدون فکر 5 تومن در میاره میده به طرف
حالا جعفر میپرسه: اون چیه که با سه پا از کوه بالا میره و با 4 پا میاد پایین؟
طرف یه مدتی فکر میکنه...لپ تاپشو چک میکنه...از بغل دستیاش میپرسه ...خلاصه کلی کلافه میشه و 50 تومنو پیاده میشه
جعفر سریع 50 تومنو میزاره جیبش
طرف ازش میپرسه: خب حالا اون موجوده چی هست؟
جفر5 تومن در میاره میده بهش...میگه نمی دونم!! -
حیف نون واسه ایرانسل پیام فرستاده
لطفا کم پیام بفرستخانواده ام بهم شک کرده
-
عکس العمل دخترا و پسرا در مواجهه با اتفاقات آینده :
دخترا : واااییییی سمانه جون 6 ماه دیگه عروسی دخترعمومه خیلی خوشحالم از فردا میرم خرید
️
پسرا :
- میگم اکبر فردا عروسی داداشته نمیخوای آماده شی ؟
- نه داداش،هنوز زوده
-
دختره پیام داده می خوام یه دروغ کوچیک رو اعتراف کنم
منم گفتم بگو عزیزم بخاطر عشقمون میبخشمت...
گفت:خیر الله هستم ۴۱سالهسلام خیر الله هر جا هستی خیر نبینی به حق علی
-
مردی بر همسر خود در آشپزخانه وارد شد و از او پرسید کدام یک از فرزندان خود را بیش از دیگر فرزندانت دوست داری..!؟؟؟
همسر او گفت: همه آنها را، بزرگشان و کوچکشان، دختر و پسر، همه یکسانند و همه را به یک اندازه دوست دارم.
شوهر گفت : چگونه دل تو برای همه آنها جا دارد..!؟
همسر جواب داد: این خلقت خدا است که دل مادر برای همه فرزندان خود وسعت دارد.
مرد لبخندی زد و گفت: اکنون شاید بتوانی بفهمی که چگونه دل مرد برای چهار زن همزمان وسعت دارد....!!خدا بیامرزدش...
روشش خوب بود برای قانع کردن ولی موقعیتش كنار كارد و ساطور غلط بود -
رفتم خواستگاری:
دختره گفت ماشین دارین؟؟
گفتم اره دوتا
یکی مال خودمه
یکی مال مادرمه
که اونم بیشتر اوقات من استفاده میکنم
دختره چشاش گرد شد گفت ماشینتون چیه؟
گفتم مال خودم ریش تراش
مال مادرم لباسشویی -
شیوه آموزش الفبا از سال بعد:
آ مثل آقامون جنتلمنه جنتلمنه
ب مثل بدنو ببین جون بابا
-
یه کامیون جلوم بود پشتش نوشته بود"ببخشید پشتم به شماست"
خب تو اگه روت سمت ما بود که دو ثانیه بعد مرده بودیم.
-
می خواستم از تاکسی پیاده شم گفتم: کاری نداری؟!
خدایا چرا من لال نمی شم؟؟!! -
وقتی تصادف میکنی و میری بیمارستان :
دوستای عادی:
امیدوارم حالت زودتر خوب بشه
امیدوارم هر چه زودتر بیرون از اینجا ببینمت
داداش زود خوب شودوستای صمیمی:
بمیر دیگه زودتر از دستت خلاص شیم
پدربزرگ منم قبل از مردن اینجوری بود
قبل از مرگت وصیت کن موتورتو بدن به من -
ﺟﺎﯾﯽ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ
ﺩﺍﺷﺘﻦ،ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﻡ ﺭﻭ ﭘﺎﯼ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ،
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﺤﺒﺘﻢ ﮔﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺑﯿﺎ ﭘﯿﺶ ﻋﻤﻮ ﺳﺎﺭﺍ ﺟﺎﻥ، ﺑﯿﺎ
ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﺑﯿﺎ ﯾﻪ ﺑﻮﺱ ﺑﺪﻩ ﺑﻪ ﻋﻤﻮ.سارا جان بیا عمو لپتو گاز بزنه بیا یه ماچ بده به عمو ...
ﺧﻼﺻﻪ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﺯﺩﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺿﺮﺑﻪ ﯼ ﺁﺭﻧﺞ
خانمم درحالی که داشت زورکی لبخند میزد ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪﻡ،...ﮔﻔﺘﻢ ﭼﯿﻪ؟ ﮔﻔﺖ:شوهر دیوونه ی من ؛ﺳﺎﺭﺍ ﺍﺳﻢ
ﻣﺎﻣﺎنشه!!
Maryam Nateqi خیانتا اینجوری شروع میشه
-
شیوه آموزش الفبا از سال بعد:
آ مثل آقامون جنتلمنه جنتلمنه
ب مثل بدنو ببین جون بابا
Maryam Nateqi پ مثل پررو قرنیه مشکی
-
chichak am من هنوز جدول ضربو کامل حفظ نیسم مثلا شیش ضربدر هفتو بلد نیسم میام شیش رو ضربدر شیش میکنم بعد شیشتای دیگرو با انگشتام حساب میکنم
Mehdi Hosseinbor در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
chichak am من هنوز جدول ضربو کامل حفظ نیسم مثلا شیش ضربدر هفتو بلد نیسم میام شیش رو ضربدر شیش میکنم بعد شیشتای دیگرو با انگشتام حساب میکنم
من برای چهار ضربدر هفت برعکسم
میگم چهار ضربدر هشت میشه سی و دو،چهارتا ازش کم میکنم
-
اونایی که میگن زبان انگلیسی آسونه حالا بیان جواب بدنZeinab Siri در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
اونایی که میگن زبان انگلیسی آسونه حالا بیان جواب بدن
آسون نبود ولی با یکم تمرکز میشد تشخیص داد -
به دختره ميگم موهات چه رنگيه ؟؟
ميگه خرمايي
عکسشو فرستاد ديدم مشکيه
ميگم تو که گفتي خرماييه ؟؟
ميگه اره از اون خرما مشکياس
..
خدايا راه نداشت کمتر خلق ميکردي ولي با کيفيت تر -
رفته بودیم خواستگاری
بابای عروس ازم پرسید کارت چیه؟
گفتم تو کار فرش و گوشی ام
گفت یعنی چی؟گفتم رو فرش میخوابم با گوشی بازی میکنم!
هیچی دیگه انداختنمون بیرون شیرنی هامونم پس ندادن نامردا !!
️
-
رفتیم آسایشگاه سالمندان که شاد شون کنیم، شروع کردیم حرکات عجیب و غریب درآوردن هیچکدوم نخندیدن
فرداش مسئولش زنگ زد تشکر کرد و گفت: خیلی روحیه گرفتن، شما که رفتید همه گفتن خدا رو شکر مثل اینا نیستیم
-