شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺩﻋﻮﺍﻡ ﺷﺪ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﯿﭻ ﮔـ*ـﻮﻫﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﺨﻮﺭﯼ
ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻻ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ
ﯾﻌﻨﯽ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﺨﻮﺭﻩ؟
مسموم نشه شر درست کنه -
mriaw دقیقا
-
یه دختره تو کلاسمون شوهر کرد
دوستاش بهش گفتن عکس شوهرت رو نشون بده
اونم نشون داد
بعد همه دوستاش بهش گفتن : مگه این داداشت نبود.. :|
mriaw همیشه گفتن داداش دوس پسرایی هسن ک رو نیمکت ذخیره نشستن
-
روزی یک معلم در کلاس ریاضی شروع به نوشتن بر روی تختهسیاه کرد :
9 × 1 = 7
9 × 2 = 18
9 × 3 = 27
9 × 4 = 36
9 × 5 = 45
9 × 6 = 54
• وقتی کارش تمام شد به دانشآموزان نگاه کرد آنها دیگر نتوانستند جلوی خود را بگیرند و شروع به خندیدن کردند
معلم پاسخ داد :
• من میدانم که چرا میخندید اما باید بگویم که معادله اول را عمدا اشتباه نوشتم تا درسی بسیار مهم به شما بدهم
همانطور که میبینید من 5 معادله را درست نوشتماما شما به آنها هیچ اهمیتی ندادید
همه شما فقط به خاطر آن یک اشتباه به من خندیدید و من را قضاوت کردید
• دنیا همیشه به خاطر موفقیتها و کارهای خوبتان از شما قدردانی نمیکند اما در مقابل یک اشتباه سریع با شما برخورد خواهد کرددر همین حین یکی از دانش آموزان با شرمساری از جایش برخواست
و خطاب به معلم گفت :
استاد زیپ شلوارت باز بود ، واس همین خندیدیم
وگرنه مهم نبود که پای تخته چی نوشتی.
-
وااای خدا
-
امروز يه بازارياب جارو برقي اومد در خونمون رو زد.
تا درو وا كردم قبل از اينكه حرف بزنم پريد تو خونه
يه كيسه كود گاوى خالى کرد رو فرشامون، بعد برگشت گفت اگه من قادر به جمع کردن و تميز كردن همه ي اينا تو 3دقيقه با اين جاروبرقي قدرتمند نباشم حاضرم همه ي اينا رو بخورم.
.
.
.
.بهش گفتم: سس سفيد ميخواي يا قرمز؟
گفت چرا؟
گفتم: قبض برقو نداديم ، صبح اومدن برقمونو قطع كردن ...
-
آقا ﻣﺎ ﯾﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﯾﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ديوانه بود...
میﮔﻔﺖ :
ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﻭ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮ،
ﺣﺎﻻ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﺍﻭﻝ ﺑﮕﻮ،
ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺎﻣﺎﯼ ﻓﺮﺩ،
ﺣﺎﻻ ﺯﻭﺟﺎ،
ﺣﺎﻻ ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﻮﻥ !!!ﺗﻮﺟﯿﺤﺶ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ،
ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﻫﯿﺸﮑﯽ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﺷﺐ ﺍﻭﻝ ﻗﺒﺮ، ﺳﻮﺍﻻ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻣﯿﺎﺩ؛
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺣﺎﻻ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ
-
ﻣﺮﺩﻩ با ﺯﻧﺶ ﺭﻣﺰ عملیاتشون ﺭﻭ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ : «تلفن کردن»
یه روز ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻪ ﻣﺎمانت ﺑﮕﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻠﻔﻦ ﮐﻨﻢ
ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﮕﻮ تلفن ﺗﺎ ﺳﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻗﻄﻌﻪ !
ﻣﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﺲ ﺑﮕﻮ اگه یه فکری نکنی مجبورم برﻡ سراغ ﺗﻠﻔﻦ ﻋﻤﻮﻣﯽ !
ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : بهش ﺑﮕﻮ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩه.
ﺧﺪﺍ ﺳﺮ ﺷﺎﻫﺪﻩ ، ﺍﮔﻪ بره سراغ تلفن عمومی ، ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺕ #مردم از خنده
@shiima در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
ﻣﺮﺩﻩ با ﺯﻧﺶ ﺭﻣﺰ عملیاتشون ﺭﻭ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ : «تلفن کردن»
یه روز ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻪ ﻣﺎمانت ﺑﮕﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻠﻔﻦ ﮐﻨﻢ
ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﮕﻮ تلفن ﺗﺎ ﺳﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻗﻄﻌﻪ !
ﻣﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﺲ ﺑﮕﻮ اگه یه فکری نکنی مجبورم برﻡ سراغ ﺗﻠﻔﻦ ﻋﻤﻮﻣﯽ !
ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : بهش ﺑﮕﻮ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩه.
ﺧﺪﺍ ﺳﺮ ﺷﺎﻫﺪﻩ ، ﺍﮔﻪ بره سراغ تلفن عمومی ، ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺕ #مردم از خنده
-
mriaw در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
من وقتی میخوام در پرادومو بازکنم
ازتخت میوفتم پایین
ماشین شماهم اینجوریه؟؟
من وقتی دارم با مازراتیم سرعت میگیرم پدال گازو تا اخر فشار میدم پام از پتو میزنه بیرون توچی؟؟
-
به مادر شوهرم گفتم بیا خونمون
هیچکس نیستاونم اومده بود اینقدر درزده بود هیشکی نبوده
الان چند هفته س جوابمو نمیده
به نظرتون ناراحت شده
من راستشو گفتم هیچ وقت بهشون دروغ نمیگم..
به نظر شما من عروس بدیم -
اینارو بیخیال کی فردا حال داره بره راهپیمایی
نرم کسر انضباط -
دور مادربزرگم نشسته بودیم داشت خاطره میگفت
یهو زوم کرد رو صورتم
گفت:نامزد کردی
گفتم :نه
گفت خاک به سرم .ما تا نامزد نمیکردیم جرات نمیکردیم ابرو برداریمیهو مامانم زد به پهلوم :
گمشو برو بیرون تا نفهمیده پسری...