-
-
-
راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .
دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .
وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند .
دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !
رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !! -
-
-
سلام گوشش دادم
-
سلام گوشش دادم
-
خوب توپ سلام
-
تو مترو آمدم به یه دختره شماره بدم
یه پیرمرده گفت ; تو خجالت نمیکشی فکر کن این خواهرته!!دختره گفت: آیا من نباید شماره برادرم رو داشته باشم
کلید اسرار: فضولی ممنوع.
یه با رفتیم مسجد اخونده گفت سلامتی همه بیماران
.
.
.
.
من و داداشم استکان چایی رو زدیم به هم
فقط نمیدونم چرا انداختنمون بیرون ایا انسان رو از خونه خدا بیرون میندازن!!! -
دعای روز اول ماه شوال :
اللهم آخیییییییییش
خداییش تعارف نکنین هروقت از روزه داری خسته شدین...
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
بگین من عکسموبفرستم براتون تا مااااااه رویت بشه
غضنفر ميميره ميره اون دنيا، ازش ميپرسن چي شد مُردي؟ ميگه داشتم شير ميخوردم ! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه نه بابا، گاوه يهو نشست
:trollface:
ﻣﻠﺖ ﯾﻪ ﭘﺎﺷﻮﻥ ﺁﻧﺘﺎﻟﯿﺎﺳﺖ ﯾﻪ ﭘﺎﺷﻮﻥ ﺟﺰﺍﯾﺮ ﻗﻨﺎﺭﯼ ... تازه افسردگی هم دارند
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺩﻭﺗﺎ ﭘﺎﻣﻮﻥ ﻣﯿﺮﻩ ﺗﻮﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺎﭼﻪﻫﺎﯼ ﺷﻠﻮﺍﺭﻣﻮﻥ ﻏﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ
ﺧﺪﺍﯾﺎﺍﺍﺍﺍ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺷﯿﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﮕﯿﺮ
-
دعای روز اول ماه شوال :
اللهم آخیییییییییش
خداییش تعارف نکنین هروقت از روزه داری خسته شدین...
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
بگین من عکسموبفرستم براتون تا مااااااه رویت بشه
غضنفر ميميره ميره اون دنيا، ازش ميپرسن چي شد مُردي؟ ميگه داشتم شير ميخوردم ! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه نه بابا، گاوه يهو نشست
:trollface:
ﻣﻠﺖ ﯾﻪ ﭘﺎﺷﻮﻥ ﺁﻧﺘﺎﻟﯿﺎﺳﺖ ﯾﻪ ﭘﺎﺷﻮﻥ ﺟﺰﺍﯾﺮ ﻗﻨﺎﺭﯼ ... تازه افسردگی هم دارند
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺩﻭﺗﺎ ﭘﺎﻣﻮﻥ ﻣﯿﺮﻩ ﺗﻮﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺎﭼﻪﻫﺎﯼ ﺷﻠﻮﺍﺭﻣﻮﻥ ﻏﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ
ﺧﺪﺍﯾﺎﺍﺍﺍﺍ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺷﯿﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﮕﯿﺮ
-
بازم این تاپیک به دردم خورد...دمم گرم ..میخوام حرفای دلمو بریزم بیرون
دلم باد کرده از بس که توش حرف هست واقعا خسته شدم آخه اینم شد زندگیبه درجه ای از پرخوابی رسیدم که مامانم میفرسته بهم سر بزنن ببینن هنوز هستم و زندم یا ...یعنی واقعا امکانش هست تو خواب جان به جان آفرین تسلیم کنم!؟
من از خواب متنفر بودم نمیدونم چرا اسیر دامش شدم!
طبق گفته های مکرر مامانم اگه بعد کنکور به همین رویه ادامه ندم و روزی کمتر از دوازده ساعت بخوابم این خونه یا جای منه یا جای اون البته اینم گفت که اگه مقاومت کنم پرتم میکنه بیرون ولی میدونم مزاح بود بگذریم...نمیدونم از خواب بودن من چه سودی به اون میرسه! خواب بودنم کم خطره!
مامانه بابام بنده خدا همیشه میگفت بیا پیش خودم ...منم فک کردم گفتم خوبه حداقل بعد کنکور میرم پیش اون ...چندروز پیش امتحانی رفتم تا نصفه شب ،قشنگ از روز ازدواجش گرفته تاااااااااااااا اون لحظه رو واسم مو به مو تعریف کرد کوفتم بشه اگه یک دهم حرفاشم فهمیده باشم به جان خودم که اگه نباشم میخوام دنیا نباشه فقط اون میگفت من میگفتم آهااا ..اوهووم ..بله..چه جالب ..هربار هم که از شدت خواب چرت میزدم یکی میزد رو دستم بیدار میشدم .. ..وقتی هم میخواستم یه کلمه حرف بزنم که بحثو به ساعت بکشم که دیر وقته و.. سریع میگفت : ساکت شو گوش کن...منم دیدم فایده نداره یه بوس گندش کردمو سریع دم رو کول د برو که رفتیم..تازه فرداشم گرفت تخت تا حدودای دوازده ظهر خوابید!
الان که دارم تو دلمو خالی میکنم دیگه واقعا از خواب خسته شدم ولی چه کنم که این حرف الانمه...یه ساعت دیگه دوباره وا میرمحوصله امشبو ندارم ...مهم ...شلوغ پلوغ..سرنوشت ساز ....رو اعصاب = امشب
یعنی آدم تو شیلنگ آب شنا کنه ولی حال منو نداشته باشهحداقل تا یه هفته نمیام کشش فعال بودن تو مجازی + واقعی رو باهم ندارم
هفته مسخره ای رو در پیش دارم واسم صبر جزیل آرزو کنید رفقا
دوستون دارم
یا علی :hand: -
-
بازم این تاپیک به دردم خورد...دمم گرم ..میخوام حرفای دلمو بریزم بیرون
دلم باد کرده از بس که توش حرف هست واقعا خسته شدم آخه اینم شد زندگیبه درجه ای از پرخوابی رسیدم که مامانم میفرسته بهم سر بزنن ببینن هنوز هستم و زندم یا ...یعنی واقعا امکانش هست تو خواب جان به جان آفرین تسلیم کنم!؟
من از خواب متنفر بودم نمیدونم چرا اسیر دامش شدم!
طبق گفته های مکرر مامانم اگه بعد کنکور به همین رویه ادامه ندم و روزی کمتر از دوازده ساعت بخوابم این خونه یا جای منه یا جای اون البته اینم گفت که اگه مقاومت کنم پرتم میکنه بیرون ولی میدونم مزاح بود بگذریم...نمیدونم از خواب بودن من چه سودی به اون میرسه! خواب بودنم کم خطره!
مامانه بابام بنده خدا همیشه میگفت بیا پیش خودم ...منم فک کردم گفتم خوبه حداقل بعد کنکور میرم پیش اون ...چندروز پیش امتحانی رفتم تا نصفه شب ،قشنگ از روز ازدواجش گرفته تاااااااااااااا اون لحظه رو واسم مو به مو تعریف کرد کوفتم بشه اگه یک دهم حرفاشم فهمیده باشم به جان خودم که اگه نباشم میخوام دنیا نباشه فقط اون میگفت من میگفتم آهااا ..اوهووم ..بله..چه جالب ..هربار هم که از شدت خواب چرت میزدم یکی میزد رو دستم بیدار میشدم .. ..وقتی هم میخواستم یه کلمه حرف بزنم که بحثو به ساعت بکشم که دیر وقته و.. سریع میگفت : ساکت شو گوش کن...منم دیدم فایده نداره یه بوس گندش کردمو سریع دم رو کول د برو که رفتیم..تازه فرداشم گرفت تخت تا حدودای دوازده ظهر خوابید!
الان که دارم تو دلمو خالی میکنم دیگه واقعا از خواب خسته شدم ولی چه کنم که این حرف الانمه...یه ساعت دیگه دوباره وا میرمحوصله امشبو ندارم ...مهم ...شلوغ پلوغ..سرنوشت ساز ....رو اعصاب = امشب
یعنی آدم تو شیلنگ آب شنا کنه ولی حال منو نداشته باشهحداقل تا یه هفته نمیام کشش فعال بودن تو مجازی + واقعی رو باهم ندارم
هفته مسخره ای رو در پیش دارم واسم صبر جزیل آرزو کنید رفقا
دوستون دارم
یا علی :hand:بازم این تاپیک به دردم خورد...دمم گرم ..میخوام حرفای دلمو بریزم بیرون
دلم باد کرده از بس که توش حرف هست واقعا خسته شدم آخه اینم شد زندگیبه درجه ای از پرخوابی رسیدم که مامانم میفرسته بهم سر بزنن ببینن هنوز هستم و زندم یا ...یعنی واقعا امکانش هست تو خواب جان به جان آفرین تسلیم کنم!؟
من از خواب متنفر بودم نمیدونم چرا اسیر دامش شدم!
طبق گفته های مکرر مامانم اگه بعد کنکور به همین رویه ادامه ندم و روزی کمتر از دوازده ساعت بخوابم این خونه یا جای منه یا جای اون البته اینم گفت که اگه مقاومت کنم پرتم میکنه بیرون ولی میدونم مزاح بود بگذریم...نمیدونم از خواب بودن من چه سودی به اون میرسه! خواب بودنم کم خطره!
مامانه بابام بنده خدا همیشه میگفت بیا پیش خودم ...منم فک کردم گفتم خوبه حداقل بعد کنکور میرم پیش اون ...چندروز پیش امتحانی رفتم تا نصفه شب ،قشنگ از روز ازدواجش گرفته تاااااااااااااا اون لحظه رو واسم مو به مو تعریف کرد کوفتم بشه اگه یک دهم حرفاشم فهمیده باشم به جان خودم که اگه نباشم میخوام دنیا نباشه فقط اون میگفت من میگفتم آهااا ..اوهووم ..بله..چه جالب ..هربار هم که از شدت خواب چرت میزدم یکی میزد رو دستم بیدار میشدم .. ..وقتی هم میخواستم یه کلمه حرف بزنم که بحثو به ساعت بکشم که دیر وقته و.. سریع میگفت : ساکت شو گوش کن...منم دیدم فایده نداره یه بوس گندش کردمو سریع دم رو کول د برو که رفتیم..تازه فرداشم گرفت تخت تا حدودای دوازده ظهر خوابید!
الان که دارم تو دلمو خالی میکنم دیگه واقعا از خواب خسته شدم ولی چه کنم که این حرف الانمه...یه ساعت دیگه دوباره وا میرمحوصله امشبو ندارم ...مهم ...شلوغ پلوغ..سرنوشت ساز ....رو اعصاب = امشب
یعنی آدم تو شیلنگ آب شنا کنه ولی حال منو نداشته باشهحداقل تا یه هفته نمیام کشش فعال بودن تو مجازی + واقعی رو باهم ندارم
هفته مسخره ای رو در پیش دارم واسم صبر جزیل آرزو کنید رفقا
دوستون دارم
یا علی :hand:الان دقیقا تو با این توصیفات خواستی کمک کنیم که کمتر بخوابی یا شرح حال زندگی مامان باباتو بخونیم؟
-
بازم این تاپیک به دردم خورد...دمم گرم ..میخوام حرفای دلمو بریزم بیرون
دلم باد کرده از بس که توش حرف هست واقعا خسته شدم آخه اینم شد زندگیبه درجه ای از پرخوابی رسیدم که مامانم میفرسته بهم سر بزنن ببینن هنوز هستم و زندم یا ...یعنی واقعا امکانش هست تو خواب جان به جان آفرین تسلیم کنم!؟
من از خواب متنفر بودم نمیدونم چرا اسیر دامش شدم!
طبق گفته های مکرر مامانم اگه بعد کنکور به همین رویه ادامه ندم و روزی کمتر از دوازده ساعت بخوابم این خونه یا جای منه یا جای اون البته اینم گفت که اگه مقاومت کنم پرتم میکنه بیرون ولی میدونم مزاح بود بگذریم...نمیدونم از خواب بودن من چه سودی به اون میرسه! خواب بودنم کم خطره!
مامانه بابام بنده خدا همیشه میگفت بیا پیش خودم ...منم فک کردم گفتم خوبه حداقل بعد کنکور میرم پیش اون ...چندروز پیش امتحانی رفتم تا نصفه شب ،قشنگ از روز ازدواجش گرفته تاااااااااااااا اون لحظه رو واسم مو به مو تعریف کرد کوفتم بشه اگه یک دهم حرفاشم فهمیده باشم به جان خودم که اگه نباشم میخوام دنیا نباشه فقط اون میگفت من میگفتم آهااا ..اوهووم ..بله..چه جالب ..هربار هم که از شدت خواب چرت میزدم یکی میزد رو دستم بیدار میشدم .. ..وقتی هم میخواستم یه کلمه حرف بزنم که بحثو به ساعت بکشم که دیر وقته و.. سریع میگفت : ساکت شو گوش کن...منم دیدم فایده نداره یه بوس گندش کردمو سریع دم رو کول د برو که رفتیم..تازه فرداشم گرفت تخت تا حدودای دوازده ظهر خوابید!
الان که دارم تو دلمو خالی میکنم دیگه واقعا از خواب خسته شدم ولی چه کنم که این حرف الانمه...یه ساعت دیگه دوباره وا میرمحوصله امشبو ندارم ...مهم ...شلوغ پلوغ..سرنوشت ساز ....رو اعصاب = امشب
یعنی آدم تو شیلنگ آب شنا کنه ولی حال منو نداشته باشهحداقل تا یه هفته نمیام کشش فعال بودن تو مجازی + واقعی رو باهم ندارم
هفته مسخره ای رو در پیش دارم واسم صبر جزیل آرزو کنید رفقا
دوستون دارم
یا علی :hand:الان دقیقا تو با این توصیفات خواستی کمک کنیم که کمتر بخوابی یا شرح حال زندگی مامان باباتو بخونیم؟
masoud در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بازم این تاپیک به دردم خورد...دمم گرم ..میخوام حرفای دلمو بریزم بیرون
دلم باد کرده از بس که توش حرف هست واقعا خسته شدم آخه اینم شد زندگیبه درجه ای از پرخوابی رسیدم که مامانم میفرسته بهم سر بزنن ببینن هنوز هستم و زندم یا ...یعنی واقعا امکانش هست تو خواب جان به جان آفرین تسلیم کنم!؟
من از خواب متنفر بودم نمیدونم چرا اسیر دامش شدم!
طبق گفته های مکرر مامانم اگه بعد کنکور به همین رویه ادامه ندم و روزی کمتر از دوازده ساعت بخوابم این خونه یا جای منه یا جای اون البته اینم گفت که اگه مقاومت کنم پرتم میکنه بیرون ولی میدونم مزاح بود بگذریم...نمیدونم از خواب بودن من چه سودی به اون میرسه! خواب بودنم کم خطره!
مامانه بابام بنده خدا همیشه میگفت بیا پیش خودم ...منم فک کردم گفتم خوبه حداقل بعد کنکور میرم پیش اون ...چندروز پیش امتحانی رفتم تا نصفه شب ،قشنگ از روز ازدواجش گرفته تاااااااااااااا اون لحظه رو واسم مو به مو تعریف کرد کوفتم بشه اگه یک دهم حرفاشم فهمیده باشم به جان خودم که اگه نباشم میخوام دنیا نباشه فقط اون میگفت من میگفتم آهااا ..اوهووم ..بله..چه جالب ..هربار هم که از شدت خواب چرت میزدم یکی میزد رو دستم بیدار میشدم .. ..وقتی هم میخواستم یه کلمه حرف بزنم که بحثو به ساعت بکشم که دیر وقته و.. سریع میگفت : ساکت شو گوش کن...منم دیدم فایده نداره یه بوس گندش کردمو سریع دم رو کول د برو که رفتیم..تازه فرداشم گرفت تخت تا حدودای دوازده ظهر خوابید!
الان که دارم تو دلمو خالی میکنم دیگه واقعا از خواب خسته شدم ولی چه کنم که این حرف الانمه...یه ساعت دیگه دوباره وا میرمحوصله امشبو ندارم ...مهم ...شلوغ پلوغ..سرنوشت ساز ....رو اعصاب = امشب
یعنی آدم تو شیلنگ آب شنا کنه ولی حال منو نداشته باشهحداقل تا یه هفته نمیام کشش فعال بودن تو مجازی + واقعی رو باهم ندارم
هفته مسخره ای رو در پیش دارم واسم صبر جزیل آرزو کنید رفقا
دوستون دارم
یا علی :hand:الان دقیقا تو با این توصیفات خواستی کمک کنیم که کمتر بخوابی یا شرح حال زندگی مامان باباتو بخونیم؟
اولا که اسم بابامو نیار روش حساسم ..مگه من حرفی از بابام زدم ؟
ثانیا هدف از ایجاد این تاپیک این بوده که تودلیامونو بریزیم بیرون
ثالثا هرجور میخوای فکر کن
رابعا رو خودت میدونی دیگه ..عزلت میکنم حالت جا بیاد -
@سعیداریایی در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
دوستان زشته اینجا جای اینجور حرف ها نیست منظور جر وبحث
دوست عزیز اینا همش مزاحه جدی نگیر
اینجا همه باهم دوستیم
دادا مسعود مثل برادر من میمونه بنده قصد توهین یا بی احترامی نه به ایشون نه به هیچ کس دیگه ای نداشتم و ندارم
این بحثا هم فقط شوخین همین
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
سلاام
خب پیرو این ژانر جدید شوخی با آقای گلزار منم تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم
میتونین از کارایی که میکنین چه ساده ، بامزه ، ادایی، سالم و... باشه عکس بزارین و ما را با خود آشنا کنید
منتظرتون هستیم
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دوازدهم @یازدهم @دهم
@تجربیا @ریاضیا @انسانیا
@دانشجویان-پیراپزشکی
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-مهندسی (آکیتو)
سلام به یاران جــان
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن
@M-an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب
دعوت میکنم از :
@خانوم
@dlrm
@اکالیپتوس
@revival
@گونش
@Saahaar
@sheyda-fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام روزتون بخیر.
یک کتاب رو باید گروهی تایپ کنیم و جمع بندی مطالب به عهده منه
میخوام بدونم برنامه ای، آموزشی، تجربه ای که بتونه کمکم کنه یه کار تمیز درست کنم وجود داره؟
حتی هوش مصنوعی
ممنون میشم اگه میدونید بگید
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
دیدی دوسداری یه اتفاقی بی افته
یه زندگی متفاوت داشته باشه
یه دوره از زندگیت یه راهی رو انتخاب کردی و الان دوس داری برگردی و انتخابش نکنی
میگی کاش این کارو نکرده بودم!
کاش این تصمیم رو نگرفته بودم
و یا کاش فلان کارو میکردم🫠
و ته ذهنت یه گوشه ای یه رویایی داری یه رویا از یه زندگی ایدهآل
اون زندگی ایده آل همیجوری کشکی نرفته اونجا
هیچ فکری هیچ طرز نگرشی هیچ احساسی همینجوری و بی دلیل بوجود نیومده
برای هر یه چیز خوبی که اون زندگی داره یه بار یه جای از زندگی چیزی رو تجربه کردی که باعث شده اون زیبایی رو بخوای در واقع متوجه اون بشی
و الا تا تجربه نکرده بودی حتی از وجود همچنین چیزی بیخبر بودی
تا بی پولی رو تجربه نکرده باشی قدر پولدار بودن رو نمیدونی
تا خونه حیاط دار داشته باشی توی اون زندگی ایدهآل خونه حیاط دار جایی خاصی نداره
تا حسرت چیزی رو نداشته باشی نمیتونی زندگی بدون اون حسرت رو آرزو کنی
یه چیز بخوام ازت؟
فکر کن وسط اون زندگی ایدهآلی و اونجا تماما برای توعه
فقط یه چیزی که هست اینه که تجربیات و احساسات و افکاری که الان داری رو اونجا نداری
فکر میکنی چه فرقی با الانت داره
خیلی خوشحال تری؟
تویی که تجربه خونه بدون حیاط رو نداشتی بخاطر اینکه الان خونه ای که توشی یه حیاط خیلی زیبایی داره چقدر خوشحالی؟ نمیگم ناراضی هستی احتمالا خیاطتتون رو دوس داری ولی اون شوق داشتنش رو دیگه نداری( البته که این فقط یه مثل خیلی کوچیکیه)
در عوضش رنگ خواسته هات عوض میشه
تا تشنگی رو تجربه نکنیم قدر ابو
تا شکست رو تجربه نکنیم قدر پیروزی رو
و
و
خلاصه قدر چیزایی که میخواییم رو بدونیم چون برای اینکه اینا بوجود بیان کم رنج و سختی و کاستی کشیده نشده
و اینکه کاش اینجوری میشد هم زیاد نگیم
حکمت اینکه اون اتفاق افتاد اینه که الان چیزی واسه خواستن هدفی برای زندگی عیبی برای درست کردن ..دلیلی برای فردا صبح بیدار شدن داری
اون زندگی رویایی یکی دیگه از دلایلی که اونجا.. یه گوشه از ذهن من و تو هست هم اینه که بدستش بیاری.. تلاش کنی تا بدستش بیاری
چیزی که در موردش حرف میزنم ممکنه یه احساس باشه که میخوای داشته باشی
یه زندگی لوکس/ساده ای باشه که میخوای داشته باشی
یه نوع حرف زدن راه رفتن و حتی تفکری باشه که دوس داری ایجادش کنی
باید اون زندگی رو برای خودت درست کنی و نگی ای کاش فلان کارو نمیکردم/یا میکردم
چون هیچ سمانه ای جز اونی الان اینجاست و داره این متن رو مینویسه، لایق زندگی ایدهآلی که الان میخواد داشته باشه، نیست
میفهمی که چی میگم؟
این چیزی بود که من از کتاب کتابخانه نیمه شب یاد گرفتم ♡
البته کامل برداشت شخصی من بود
و چقدر بهش نیاز داشتم...
دوس داشتم این نوشته رو مثل هزاران حرفی که داشتم و بیانش نکردم، پاکش کنم
ولی چون توی ایدهآل من یه دختری هست که کمتر برای کارای خواسته و نکردش پشیمونه.(نه الانی که کلی حرف نزده و پشیمونی بابتشون رو داره) . پس همینجوری که هست میزارم اینجا بمونه
یه قدمِ شده کوچولو ولی رو به جلو برای من:)
شاید برای حتی یه نفر دیگه که گذرش افتاده اینجا و این نوشته رو خونده مفید باشه
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه بچهها
امروز اومدم با یه تاپیک جذاب! برای بچههای جذابتر!
خب امسال هم داره تموم میشه دوستان (واقعا؟!)
کلی اتفاق افتاد امسال برای هرکدوممون .. خوب، بد، زشت، حتی جلف! ️
اینجا قراره از ترینهای سال 403 بنویسیم. دوستاتونو تگ کنین و بگین که هرکسی «چی ترین» بوده ..
از خوبیای همدیگه بگین البته اخلاقای بد رو هم لحاظ کنین که پررو نشن دیگه
سال نو رو هم از همینجا پیشاپیش تبریک میگم بهتون امیدوارم سال خوبی داشته باشین
لایک و کامنت و معرفی به دوستاتون فراموش نشههه
@دانش-آموزان-آلاء
سلام سلام
اینوری سلام:////
اونوری سلام:\\
هر وری سلام :/|
کلا سلام
خلاصه سلام
همین اول کاری بگم این تاپیک پیشنهاد @ma-a بود
خب سوال
تاپیک مشاعره داشتیم چرا دوباره ؟؟؟
اینبار یه کم فرق میکنه
چه فرقی ؟؟
اینبار قراره جای مشاعره با شعر، با آهنگ مشاعره کنیم
بیاین متن آهنگایی که خوندین رو بر اساس متن آهنگ مادر بنویسین و لذت ببریم ( یه جور تداعی خاطرات هستن آهنگا )
عشق آهنگا بیاین
@دانش-آموزان-آلاء ️
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@ریاضیا
@تجربیا
@انسانیا
درود بر همه دوستان و همراهان
چیزی که به نظرم اومد این که تو تموم این سالها اونجوری که باید و شاید تو تاپیک های عید نوروز آلاخونه به رسم و رسومات پرداخته نشده، چیزی که بوده فقط تبریکات بوده و شادی
من تصمیم گرفتم امسال از رسم و رسومات و سنت های عید نوروز بگم و بعد از اون به امید خدا تبریک های خوشگلتون رو روانه تاپیک کنید
عید نوروز
با نزدیک شدن به پایان سال ۱۴۰۳، همه در حال آماده شدن برای استقبال از نوروز ۱۴۰۴ هستند. سال ۱۴۰۳ کبیسه و ۳۶۶ روزه است و سال جدید در نیمه روز ۳۰ اسفند ۱۴۰۳ تحویل خواهد شد.
لحظه دقیق تحویل سال ۱۴۰۴:
زمان: ساعت ۱۲:۳۱:۳۰ ظهر
تاریخ شمسی: پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳️
تاریخ میلادی: ۲۰ مارس ۲۰۲۵️
تعطیلی طولانی نوروز ۱۴۰۴: سال ۱۴۰۳ به دلیل کبیسه بودن، ۳۰ اسفند بهعنوان تعطیل رسمی محسوب میشود. همچنین چهار روز اول سال ۱۴۰۴ نیز تعطیل است که در مجموع ۶ روز تعطیلی پیوسته را رقم میزند.
تاریخچه عید نوروز؛ جشن کهن ایرانیان:
نوروز یکی از قدیمیترین جشنهای جهان است که بیش از ۳۰۰۰ سال قدمت دارد و در دوران هخامنشیان بهعنوان یک آیین رسمی شناخته شد.
نوروز در فرهنگ ایران باستان:
نمادی از پیروزی نور بر تاریکی
آغاز زندگی دوباره طبیعت
فرصتی برای دور شدن از ناملایمات گذشته
داریوش بزرگ در تخت جمشید مراسم باشکوهی برگزار میکرد که نمایندگان کشورهای مختلف در آن شرکت میکردند.
ساسانیان نیز نوروز را با اهدای سکه و هدایای ارزشمند گرامی میداشتند.
این جشن در کشورهای افغانستان، تاجیکستان، ترکیه، آذربایجان، ازبکستان و بخشهایی از چین و هند نیز برگزار میشود.
برخی سنتهای نوروز در کشورهای مختلف:
افغانستان: تهیه هفتمیوه (ترکیبی از میوههای خشک و شیره)
ترکمنستان: مراسم گلگردانی (نمادی از خوشاقبالی)
تاجیکستان: رقص و آوازهای محلی
مهمترین سنتهای عید نوروز:
سفره هفتسین؛ نماد خوشبختی و برکت:
یکی از برجستهترین نمادهای نوروز، سفره هفتسین است. ایرانیان در روزهای پایانی سال، این سفره را در خانههای خود پهن میکنند و در کنار آن، لحظه تحویل سال را جشن میگیرند. هر یک از اجزای هفتسین، مفهوم خاصی را در بر دارد:
اجزای سفره هفتسین و معانی آن:
سیب: نماد سلامتی و زیبایی
سنجد : نماد عشق و مهر
سبزه: نماد طبیعت و سرزندگی
سیر🧄: نماد دفع بلا و بیماری
سمنو: نماد برکت و فراوانی
سرکه: نماد صبر و استقامت
سماق: نماد طلوع خورشید
خانهتکانی و پوشیدن لباس نو:
یکی از رسومات مهم نوروز، خانهتکانی است که معمولاً از چند هفته قبل از عید آغاز میشود. مردم با تمیز کردن خانههای خود، گرد و غبار سال گذشته را پاک میکنند و فضا را برای آغاز سال جدید آماده میکنند. این کار نمادی از پاکسازی روح و جسم نیز محسوب میشود.
پوشیدن لباس نو یکی دیگر از آیینهای نوروزی است. بسیاری از ایرانیان در لحظه تحویل سال، لباسهای جدید به تن میکنند تا سال نو را با احساس تازگی و امید آغاز کنند. انتخاب لباسهای روشن و تمیز، نشاندهنده استقبال از شادی و نشاط در سال جدید است.
دید و بازدید و عیدی دادن:
نوروز زمانی برای تقویت روابط خانوادگی و اجتماعی است. یکی از سنتهای اصلی بعد از لحظه تحویل سال، تماس گرفتن با اقوام و آشنایان است تا سال جدید را تبریک بگویند. و بعد از تحویل سال خانوادهها به خانه بزرگترها میروند و سال نو را به آنها تبریک میگویند. این دیدارها فرصتی برای گسترش دوستیها، ایجاد همدلی و زنده نگه داشتن روابط خانوادگی فراهم میکند.
یکی از رسوم جذاب عید نوروز عیدی دادن به کودکان است، که معمولاً شامل پول نقد یا هدایای کوچک است.
.
@ریاضیا
@تجربیا
@انسانیا
@دهم
@یازدهم
@دوازدهم
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@ادمین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-پیراپزشکی
@ناظم
@همیار
دیگه واسه اینکه کسی از قلم نیفته همه گرو ها رو منشن کردم
پیشاپیش سال نو رو بهتون تبریک میگم
امیدوارم که سال خوبی پیش رو داشته باشید و از تک تک لحظات زندگیتون بهترین بهره رو ببرید و همیشه شاد و پیروز و سربلند باشید️
هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز️