Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Brite
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. ایستگاه آخر...(آخرین یادداشتهای یک دیوانه در فضای مجازی!)
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
روز آخر ❤️
_ Reza __
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
J
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

ایستگاه آخر...(آخرین یادداشتهای یک دیوانه در فضای مجازی!)

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
26 دیدگاه‌ها 13 کاربران 1.1k بازدیدها 11 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • ب آفلاین
    ب آفلاین
    بنده ی خدا
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط بنده ی خدا انجام شده
    #1

    دوستان خوبم سلام😊
    این روزا مطلبی فکرمو درگیر کرده که تصمیم گرفتم باهاتون درمیون بذارم.
    من یه انسان خاکستری ام با مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها. پس خودم هم اقرار میکنم که افکار و اعمالم لزوما درست نیست.
    من فقط باهاتون درددل میکنم باقیشو میسپرم به خودتون.
    *
    تو این مدت موضوعی مدام توی ذهنم رژه میرفت... اونم اینکه احساس کردم دچار دوگانگی شخصیت شدم!
    دوگانگی شخصیت مجازی و حقیقی. نه اینکه بگم مرتکب دورویی شدم و چیزایی بیگانه با خومو به خودم نسبت دادم؛ نه!
    اتفاقا صداقت من حتی در فضای مجازی هم بهم ضربه زد:|
    چیزی که اذیتم کرد نحوه ی تعاملم با افراد بود...
    من به عقاید همه ی آدما احترام میذارم(حالا همه ی همه شونم که نه البته😉 )
    اما واقعیت اینه که ما همه مسلمانیم(: تو دینمون هم حدود مشخصی برای روابط تعیین شده.
    من متاسفانه اونقدر مذهبی نیستم که حکمش رو صراحتا بیان کنم, پس به برداشت های شخصی خودم بسنده میکنم.
    *
    چیزی که من درمورد "خودم" دیدم این بودش که مدل برخورد من با یک آقا پیش از حضورم در فضای مجازی به گونه ی دیگه ای بود.
    و انگار فضای مجازی این قالب رو شکوند و من آزادتر از قبل شدم. اوایل همه چیز جالب بود!
    من براحتی با آقایون شوخی میکردم, ابراز نگرانی میکردم, اظهار رفاقت میکردم... و بدون توجه به جنسیت, همگی باهم در تعامل بودیم.
    عمومی بودن فضا و حضور سایر دوستانم, منو دچار این توهم میکرد که خب همه متوجهن منظوری ندارم!
    رفتارم در مورد همه ی کاربرها یکسانه و تفاوتی نمیکنه.
    *
    کمی که گذشت... متوجه شدم نه تنها فضای مجازی بستر متفاوتی رو برام فراهم کرده و رفتارمو تغییر داده؛
    بلکه این تغییرات کم کم به زندگی حقیقیم هم ورود پیدا کرده.
    به عنوان مثال پیشتر من بعضی از الفاظ رو در مکالمات حضوریم به کار نمیبردم.
    اما انگار چند بار تایپ کردنشون قبحشون رو شکوند.
    حالا شاهد اینم که کلماتی که اوایل حتی از تایپ کردنشون خجالت میکشیدم, به راحتی به زبون میارم!
    *
    من قبول دارم که فضای مجازی مرواریدهای گرانبهایی برامون به ارمغان میاره.
    ولی کسی میتونه مرواریدهای این اقیانوسو صیدکنه و از غرق شدن مصون بمونه که اینکارو بلد باشه.
    راه حلش شاید بالا بردن سواد رسانه ای و بپابودن باشه...
    اما من تصمیم گرفتم از خیر خوبیهاش بگذرم و مثل سابق "واقعا" زندگی کنم.
    *
    میخوام وقتی به رستوران میرم بیشتر از خوشگل بودن غذا و لایک خوردناش, به خوشمزه بودنش فک کنم
    و حتی برام مهم نباشه لباس گرون قیمتی تنم هست یا یه چیز خیلی عادی پوشیدم
    میخوام اون لحظه فقط اونجا باشمو دل بدم به خونوادم و رفیقام
    میخوام وقتی بعد یه روز پرکار و مشغله به خونه برمیگردم, عوض اینکه بدوئم پست بذارم چقد خسته ام,
    بشینم با مامان و بابام چایی بخورم و چرا همین جمله رو به اونا نگم خب 😕
    *
    تازه من یه چن وقتیه گوشی رو کنار گذاشتم. و اِلّا اون روزاییو یادمه که از سرعت پایین نت عصبی میشدم حتی وقتابی که مثلا سوار مترو بودم.
    کارخاصی هم نداشتم ولی انگار حتما باس نت میبود تا پی امام دو دیقه زودتر سین شن مثلا:|
    یا چمیدونم هروقت که اراده کردم یه چیزیو سرچ کنم . یاهرچی ...
    یادم نیست دقیقا فازم چی بود ولی حس و حال داغون و عصبی و آویزونِ نتمو خوب یادمه.
    *
    الان که گوشی ندارم حالم خوشه. انگار یه وزنه ای از پام واشده باشه...
    ولی خب کامپیوتر و مودمم تا به امروز از تصمیمات خاصم مصون موندن😄
    حالا نوبت این دوتاس خخ پی سی رو که نمیتونم جمع کنم چون فیلمای آلا رو باس ببینم
    ولی از اونجایی که کل فیلمارو دانلود کردم, حالا وقتشه که از شر مودم خودمو خلاص کنم!
    *
    راستش من دلم واسه خودم تنگ شده... و این خودِ عزیز دقیقا از وقتی ترکم کرده که پام به وب باز شده!
    میدونم نت فایده زیاد داره. میدونم انسان عصر مدرن باید با تکنولوژی پیش بره و این صوبتا... همه اینارو میدونم
    ولی من تصمیم دارم اونطور که دلم میخواد زندگی کنم. اونطوری که خودم میخوام.
    شاید بگید فضای مجازی این اختیارو از آدم سلب نمیکنه. ولی من نظر دیگه ای دارم.
    وقتی نمیخوای جایی باشی و هرروز میای میگی من تاکنکور نمیام و دوباره برمیگردی و میگی نتونستم(نمونه ش خودم!)
    این ینی اوضاع تحت کنترلت نیست!
    درثانی من میخوام خوبی و بدیو از نزدیک لمس کنم. تو فضای حقیقی حریم ها مشخص ترند.حرمت ها محفوظ ترند.
    من آدمِ این فضا نیستم !
    *
    عکس چایی داغ لب یه پنجره با نمای برف, شاید حال منو واسه چند ثانیه خوش کنه و لایکشم بکنم حتی,
    ولی یکی نیست بگه باباجان(!) تو که با چیز به این کوچیکی خوشحال میشی خب یه حال اساسی تر به خودت بده!
    همون استکان چای رو خودت نوش جونت کن. تو لیوان محبوبت یه چای دارچینی با نبات بریز, بایست کنار پنجره و حالشو ببر.
    جای عکس غذا آپلودکردن و ایموجی:face_savouring_delicious_food: گذاشتن, تلفنو وردار یه دیزی سفارش بده دورهم صفا کنین.
    جای استیکر گل فرستادن واسه دوستت, یه شاخه گل بخر ببر واسش(: برق محبت تو چشم رفیقت کجا و لایک پای پستت کجا!
    پست نذار محیط زیست واس ماس:| برو یه سطل بخر زباله خشکای خونتو تفکیک کن , کلی هم مامور بازیافت تحویلت میگیره و تشکر میکنه ازت
    عکس حرم نذار بگو چقد بی معرفتم که اینجامو نمیرم:| شال و کلاه کن برو عین بچه آدم:| چقد کار داره مگه؟
    روز مادر که رسید پست نذار مامان عاشقتم! برو همینو مستقیم بهش بگو( همین الان یوهویی گفتم من چسبید ☺ )
    *
    از این مثالا تا صب میتونم بزنم!
    تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
    *
    خلاصه که(خلاصه تازه😂 ) بدی دیدین حلال کنید(که حتما دیدین)
    ما رفتنی ایم... برای همیشه!
    *
    من بعد تاجایی که ممکنه از نت استفاده نمیکنم
    جالبه که حتی از فکر کردن به این تصمیم جدیدم, حس سبکی میکنم.
    میدونم یه مدتی وسوسه میشم باز بیام سراغ رفقای گلم ولی من از پسش برمیام! به امید خدا جدیِ جدی ام...
    چی بشه و چه دری به تخته بخوره که بیام که اونم یه آذر دیگه میاد و زودم جمع میکنه و باز کوچ میکنه. (منش جدید منظورمه نه اکانت فیک خخ)
    *
    ظاهرا تهِ خطه...
    دلم خواست اینارو بگم به رفقام بعد مجازیو ترک کنم
    میدونم زیاده و کسی حال و حوصله خوندنشو نداره
    نوشتم شاید به درد کسی خورد
    *
    لطفا مواظب خودتون باشید
    حیفید بخدا...
    خدانگهدار همگی(:
    التماس دعا
    یاعلی

    (بیست و هشت مهر نود و هفت / 1:10 بامداد)

    D sahel.79S Mahsa SsM ب 5 پاسخ آخرین پاسخ
    20
    • ب بنده ی خدا

      دوستان خوبم سلام😊
      این روزا مطلبی فکرمو درگیر کرده که تصمیم گرفتم باهاتون درمیون بذارم.
      من یه انسان خاکستری ام با مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها. پس خودم هم اقرار میکنم که افکار و اعمالم لزوما درست نیست.
      من فقط باهاتون درددل میکنم باقیشو میسپرم به خودتون.
      *
      تو این مدت موضوعی مدام توی ذهنم رژه میرفت... اونم اینکه احساس کردم دچار دوگانگی شخصیت شدم!
      دوگانگی شخصیت مجازی و حقیقی. نه اینکه بگم مرتکب دورویی شدم و چیزایی بیگانه با خومو به خودم نسبت دادم؛ نه!
      اتفاقا صداقت من حتی در فضای مجازی هم بهم ضربه زد:|
      چیزی که اذیتم کرد نحوه ی تعاملم با افراد بود...
      من به عقاید همه ی آدما احترام میذارم(حالا همه ی همه شونم که نه البته😉 )
      اما واقعیت اینه که ما همه مسلمانیم(: تو دینمون هم حدود مشخصی برای روابط تعیین شده.
      من متاسفانه اونقدر مذهبی نیستم که حکمش رو صراحتا بیان کنم, پس به برداشت های شخصی خودم بسنده میکنم.
      *
      چیزی که من درمورد "خودم" دیدم این بودش که مدل برخورد من با یک آقا پیش از حضورم در فضای مجازی به گونه ی دیگه ای بود.
      و انگار فضای مجازی این قالب رو شکوند و من آزادتر از قبل شدم. اوایل همه چیز جالب بود!
      من براحتی با آقایون شوخی میکردم, ابراز نگرانی میکردم, اظهار رفاقت میکردم... و بدون توجه به جنسیت, همگی باهم در تعامل بودیم.
      عمومی بودن فضا و حضور سایر دوستانم, منو دچار این توهم میکرد که خب همه متوجهن منظوری ندارم!
      رفتارم در مورد همه ی کاربرها یکسانه و تفاوتی نمیکنه.
      *
      کمی که گذشت... متوجه شدم نه تنها فضای مجازی بستر متفاوتی رو برام فراهم کرده و رفتارمو تغییر داده؛
      بلکه این تغییرات کم کم به زندگی حقیقیم هم ورود پیدا کرده.
      به عنوان مثال پیشتر من بعضی از الفاظ رو در مکالمات حضوریم به کار نمیبردم.
      اما انگار چند بار تایپ کردنشون قبحشون رو شکوند.
      حالا شاهد اینم که کلماتی که اوایل حتی از تایپ کردنشون خجالت میکشیدم, به راحتی به زبون میارم!
      *
      من قبول دارم که فضای مجازی مرواریدهای گرانبهایی برامون به ارمغان میاره.
      ولی کسی میتونه مرواریدهای این اقیانوسو صیدکنه و از غرق شدن مصون بمونه که اینکارو بلد باشه.
      راه حلش شاید بالا بردن سواد رسانه ای و بپابودن باشه...
      اما من تصمیم گرفتم از خیر خوبیهاش بگذرم و مثل سابق "واقعا" زندگی کنم.
      *
      میخوام وقتی به رستوران میرم بیشتر از خوشگل بودن غذا و لایک خوردناش, به خوشمزه بودنش فک کنم
      و حتی برام مهم نباشه لباس گرون قیمتی تنم هست یا یه چیز خیلی عادی پوشیدم
      میخوام اون لحظه فقط اونجا باشمو دل بدم به خونوادم و رفیقام
      میخوام وقتی بعد یه روز پرکار و مشغله به خونه برمیگردم, عوض اینکه بدوئم پست بذارم چقد خسته ام,
      بشینم با مامان و بابام چایی بخورم و چرا همین جمله رو به اونا نگم خب 😕
      *
      تازه من یه چن وقتیه گوشی رو کنار گذاشتم. و اِلّا اون روزاییو یادمه که از سرعت پایین نت عصبی میشدم حتی وقتابی که مثلا سوار مترو بودم.
      کارخاصی هم نداشتم ولی انگار حتما باس نت میبود تا پی امام دو دیقه زودتر سین شن مثلا:|
      یا چمیدونم هروقت که اراده کردم یه چیزیو سرچ کنم . یاهرچی ...
      یادم نیست دقیقا فازم چی بود ولی حس و حال داغون و عصبی و آویزونِ نتمو خوب یادمه.
      *
      الان که گوشی ندارم حالم خوشه. انگار یه وزنه ای از پام واشده باشه...
      ولی خب کامپیوتر و مودمم تا به امروز از تصمیمات خاصم مصون موندن😄
      حالا نوبت این دوتاس خخ پی سی رو که نمیتونم جمع کنم چون فیلمای آلا رو باس ببینم
      ولی از اونجایی که کل فیلمارو دانلود کردم, حالا وقتشه که از شر مودم خودمو خلاص کنم!
      *
      راستش من دلم واسه خودم تنگ شده... و این خودِ عزیز دقیقا از وقتی ترکم کرده که پام به وب باز شده!
      میدونم نت فایده زیاد داره. میدونم انسان عصر مدرن باید با تکنولوژی پیش بره و این صوبتا... همه اینارو میدونم
      ولی من تصمیم دارم اونطور که دلم میخواد زندگی کنم. اونطوری که خودم میخوام.
      شاید بگید فضای مجازی این اختیارو از آدم سلب نمیکنه. ولی من نظر دیگه ای دارم.
      وقتی نمیخوای جایی باشی و هرروز میای میگی من تاکنکور نمیام و دوباره برمیگردی و میگی نتونستم(نمونه ش خودم!)
      این ینی اوضاع تحت کنترلت نیست!
      درثانی من میخوام خوبی و بدیو از نزدیک لمس کنم. تو فضای حقیقی حریم ها مشخص ترند.حرمت ها محفوظ ترند.
      من آدمِ این فضا نیستم !
      *
      عکس چایی داغ لب یه پنجره با نمای برف, شاید حال منو واسه چند ثانیه خوش کنه و لایکشم بکنم حتی,
      ولی یکی نیست بگه باباجان(!) تو که با چیز به این کوچیکی خوشحال میشی خب یه حال اساسی تر به خودت بده!
      همون استکان چای رو خودت نوش جونت کن. تو لیوان محبوبت یه چای دارچینی با نبات بریز, بایست کنار پنجره و حالشو ببر.
      جای عکس غذا آپلودکردن و ایموجی:face_savouring_delicious_food: گذاشتن, تلفنو وردار یه دیزی سفارش بده دورهم صفا کنین.
      جای استیکر گل فرستادن واسه دوستت, یه شاخه گل بخر ببر واسش(: برق محبت تو چشم رفیقت کجا و لایک پای پستت کجا!
      پست نذار محیط زیست واس ماس:| برو یه سطل بخر زباله خشکای خونتو تفکیک کن , کلی هم مامور بازیافت تحویلت میگیره و تشکر میکنه ازت
      عکس حرم نذار بگو چقد بی معرفتم که اینجامو نمیرم:| شال و کلاه کن برو عین بچه آدم:| چقد کار داره مگه؟
      روز مادر که رسید پست نذار مامان عاشقتم! برو همینو مستقیم بهش بگو( همین الان یوهویی گفتم من چسبید ☺ )
      *
      از این مثالا تا صب میتونم بزنم!
      تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
      *
      خلاصه که(خلاصه تازه😂 ) بدی دیدین حلال کنید(که حتما دیدین)
      ما رفتنی ایم... برای همیشه!
      *
      من بعد تاجایی که ممکنه از نت استفاده نمیکنم
      جالبه که حتی از فکر کردن به این تصمیم جدیدم, حس سبکی میکنم.
      میدونم یه مدتی وسوسه میشم باز بیام سراغ رفقای گلم ولی من از پسش برمیام! به امید خدا جدیِ جدی ام...
      چی بشه و چه دری به تخته بخوره که بیام که اونم یه آذر دیگه میاد و زودم جمع میکنه و باز کوچ میکنه. (منش جدید منظورمه نه اکانت فیک خخ)
      *
      ظاهرا تهِ خطه...
      دلم خواست اینارو بگم به رفقام بعد مجازیو ترک کنم
      میدونم زیاده و کسی حال و حوصله خوندنشو نداره
      نوشتم شاید به درد کسی خورد
      *
      لطفا مواظب خودتون باشید
      حیفید بخدا...
      خدانگهدار همگی(:
      التماس دعا
      یاعلی

      (بیست و هشت مهر نود و هفت / 1:10 بامداد)

      D آفلاین
      D آفلاین
      Daniel21
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Daniel21 انجام شده
      #2

      @آذرخش

      امیدوارم در این راه موفق بشی.
      متنی که نوشتی خیلی عالی بود
      شاید در آینده ازش یک کتاب نوشتم .

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      4
      • Dr-aculaD آفلاین
        Dr-aculaD آفلاین
        Dr-acula
        اخراج شده
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Dr-acula انجام شده
        #3

        در فضای "مجازی" اگرچه جسم افراد واقعی حضور نداره اما دقیقا افکار و صحبت های " واقعی" که دورنشون هست رو نشون میده ... اما ... توی فضای مجازی میشه یه متن رو بارها "ویرایش یا حذف" کرد و همه ی زشتی های درونی رو ازش حذف کرد ! پس این میشه که هر کاربر "فرا"ی اون چیزی که تو واقعیت هست خودش رو بیان میکنه و این خطرناکه !! چون واقعا این نیست ...
        من فکر میکنم فضای مجازی برای ارتباط اصلا مناسب نیست چون هر کس پشت شیک ترین نقابش استتار کرده ... اصلا چی دارم میگم ؟ بیخیال بابا نصف شبی خستمونه باید جاناتان گرگ دریایی هم بخونم واسه فردا ادبیات داریم .. اه تف به این حس 😂 آقا ببخشید اگه تا نقاب ما گشاده هی میوفته 😂 من برم بخوابم شما هم عبرت بگیرید که دیگه ...
        آفرین شب بخیر 😂
        قرصام کو ؟ آها فهمیدم کنار در یخچاله 😂😂😂 ولی ما یخچال نداریم 😂😂😂😂😂 اصلا یادم اومد من قرص نمیخورم 😂😂😂😂😂😂😂 قرصام کو ؟ 😕 😂
        شب بخیر 😂😂😂 کاش میشد از آینه حموم هم اسکرین شات گرفت لعنتی عجب دروغگوی قهاریه 😂😂لعنت به دوربین جلو مرگ بر کاظم 😂😂😂😂 مستی ؟ نه بابا فقط عینکمو گم کردم دارم با دندونام تایپ میکنم 😂😂😂
        بخدا دیوانه اید ک فکر میکنید من دیوانه م 😂😂😂 خداا 😂😂😂😂😂😂😂 یه لحظه تفنگو بده به من عمو 😂😂
        .
        🔫😂💥

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        11
        • ب بنده ی خدا

          دوستان خوبم سلام😊
          این روزا مطلبی فکرمو درگیر کرده که تصمیم گرفتم باهاتون درمیون بذارم.
          من یه انسان خاکستری ام با مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها. پس خودم هم اقرار میکنم که افکار و اعمالم لزوما درست نیست.
          من فقط باهاتون درددل میکنم باقیشو میسپرم به خودتون.
          *
          تو این مدت موضوعی مدام توی ذهنم رژه میرفت... اونم اینکه احساس کردم دچار دوگانگی شخصیت شدم!
          دوگانگی شخصیت مجازی و حقیقی. نه اینکه بگم مرتکب دورویی شدم و چیزایی بیگانه با خومو به خودم نسبت دادم؛ نه!
          اتفاقا صداقت من حتی در فضای مجازی هم بهم ضربه زد:|
          چیزی که اذیتم کرد نحوه ی تعاملم با افراد بود...
          من به عقاید همه ی آدما احترام میذارم(حالا همه ی همه شونم که نه البته😉 )
          اما واقعیت اینه که ما همه مسلمانیم(: تو دینمون هم حدود مشخصی برای روابط تعیین شده.
          من متاسفانه اونقدر مذهبی نیستم که حکمش رو صراحتا بیان کنم, پس به برداشت های شخصی خودم بسنده میکنم.
          *
          چیزی که من درمورد "خودم" دیدم این بودش که مدل برخورد من با یک آقا پیش از حضورم در فضای مجازی به گونه ی دیگه ای بود.
          و انگار فضای مجازی این قالب رو شکوند و من آزادتر از قبل شدم. اوایل همه چیز جالب بود!
          من براحتی با آقایون شوخی میکردم, ابراز نگرانی میکردم, اظهار رفاقت میکردم... و بدون توجه به جنسیت, همگی باهم در تعامل بودیم.
          عمومی بودن فضا و حضور سایر دوستانم, منو دچار این توهم میکرد که خب همه متوجهن منظوری ندارم!
          رفتارم در مورد همه ی کاربرها یکسانه و تفاوتی نمیکنه.
          *
          کمی که گذشت... متوجه شدم نه تنها فضای مجازی بستر متفاوتی رو برام فراهم کرده و رفتارمو تغییر داده؛
          بلکه این تغییرات کم کم به زندگی حقیقیم هم ورود پیدا کرده.
          به عنوان مثال پیشتر من بعضی از الفاظ رو در مکالمات حضوریم به کار نمیبردم.
          اما انگار چند بار تایپ کردنشون قبحشون رو شکوند.
          حالا شاهد اینم که کلماتی که اوایل حتی از تایپ کردنشون خجالت میکشیدم, به راحتی به زبون میارم!
          *
          من قبول دارم که فضای مجازی مرواریدهای گرانبهایی برامون به ارمغان میاره.
          ولی کسی میتونه مرواریدهای این اقیانوسو صیدکنه و از غرق شدن مصون بمونه که اینکارو بلد باشه.
          راه حلش شاید بالا بردن سواد رسانه ای و بپابودن باشه...
          اما من تصمیم گرفتم از خیر خوبیهاش بگذرم و مثل سابق "واقعا" زندگی کنم.
          *
          میخوام وقتی به رستوران میرم بیشتر از خوشگل بودن غذا و لایک خوردناش, به خوشمزه بودنش فک کنم
          و حتی برام مهم نباشه لباس گرون قیمتی تنم هست یا یه چیز خیلی عادی پوشیدم
          میخوام اون لحظه فقط اونجا باشمو دل بدم به خونوادم و رفیقام
          میخوام وقتی بعد یه روز پرکار و مشغله به خونه برمیگردم, عوض اینکه بدوئم پست بذارم چقد خسته ام,
          بشینم با مامان و بابام چایی بخورم و چرا همین جمله رو به اونا نگم خب 😕
          *
          تازه من یه چن وقتیه گوشی رو کنار گذاشتم. و اِلّا اون روزاییو یادمه که از سرعت پایین نت عصبی میشدم حتی وقتابی که مثلا سوار مترو بودم.
          کارخاصی هم نداشتم ولی انگار حتما باس نت میبود تا پی امام دو دیقه زودتر سین شن مثلا:|
          یا چمیدونم هروقت که اراده کردم یه چیزیو سرچ کنم . یاهرچی ...
          یادم نیست دقیقا فازم چی بود ولی حس و حال داغون و عصبی و آویزونِ نتمو خوب یادمه.
          *
          الان که گوشی ندارم حالم خوشه. انگار یه وزنه ای از پام واشده باشه...
          ولی خب کامپیوتر و مودمم تا به امروز از تصمیمات خاصم مصون موندن😄
          حالا نوبت این دوتاس خخ پی سی رو که نمیتونم جمع کنم چون فیلمای آلا رو باس ببینم
          ولی از اونجایی که کل فیلمارو دانلود کردم, حالا وقتشه که از شر مودم خودمو خلاص کنم!
          *
          راستش من دلم واسه خودم تنگ شده... و این خودِ عزیز دقیقا از وقتی ترکم کرده که پام به وب باز شده!
          میدونم نت فایده زیاد داره. میدونم انسان عصر مدرن باید با تکنولوژی پیش بره و این صوبتا... همه اینارو میدونم
          ولی من تصمیم دارم اونطور که دلم میخواد زندگی کنم. اونطوری که خودم میخوام.
          شاید بگید فضای مجازی این اختیارو از آدم سلب نمیکنه. ولی من نظر دیگه ای دارم.
          وقتی نمیخوای جایی باشی و هرروز میای میگی من تاکنکور نمیام و دوباره برمیگردی و میگی نتونستم(نمونه ش خودم!)
          این ینی اوضاع تحت کنترلت نیست!
          درثانی من میخوام خوبی و بدیو از نزدیک لمس کنم. تو فضای حقیقی حریم ها مشخص ترند.حرمت ها محفوظ ترند.
          من آدمِ این فضا نیستم !
          *
          عکس چایی داغ لب یه پنجره با نمای برف, شاید حال منو واسه چند ثانیه خوش کنه و لایکشم بکنم حتی,
          ولی یکی نیست بگه باباجان(!) تو که با چیز به این کوچیکی خوشحال میشی خب یه حال اساسی تر به خودت بده!
          همون استکان چای رو خودت نوش جونت کن. تو لیوان محبوبت یه چای دارچینی با نبات بریز, بایست کنار پنجره و حالشو ببر.
          جای عکس غذا آپلودکردن و ایموجی:face_savouring_delicious_food: گذاشتن, تلفنو وردار یه دیزی سفارش بده دورهم صفا کنین.
          جای استیکر گل فرستادن واسه دوستت, یه شاخه گل بخر ببر واسش(: برق محبت تو چشم رفیقت کجا و لایک پای پستت کجا!
          پست نذار محیط زیست واس ماس:| برو یه سطل بخر زباله خشکای خونتو تفکیک کن , کلی هم مامور بازیافت تحویلت میگیره و تشکر میکنه ازت
          عکس حرم نذار بگو چقد بی معرفتم که اینجامو نمیرم:| شال و کلاه کن برو عین بچه آدم:| چقد کار داره مگه؟
          روز مادر که رسید پست نذار مامان عاشقتم! برو همینو مستقیم بهش بگو( همین الان یوهویی گفتم من چسبید ☺ )
          *
          از این مثالا تا صب میتونم بزنم!
          تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
          *
          خلاصه که(خلاصه تازه😂 ) بدی دیدین حلال کنید(که حتما دیدین)
          ما رفتنی ایم... برای همیشه!
          *
          من بعد تاجایی که ممکنه از نت استفاده نمیکنم
          جالبه که حتی از فکر کردن به این تصمیم جدیدم, حس سبکی میکنم.
          میدونم یه مدتی وسوسه میشم باز بیام سراغ رفقای گلم ولی من از پسش برمیام! به امید خدا جدیِ جدی ام...
          چی بشه و چه دری به تخته بخوره که بیام که اونم یه آذر دیگه میاد و زودم جمع میکنه و باز کوچ میکنه. (منش جدید منظورمه نه اکانت فیک خخ)
          *
          ظاهرا تهِ خطه...
          دلم خواست اینارو بگم به رفقام بعد مجازیو ترک کنم
          میدونم زیاده و کسی حال و حوصله خوندنشو نداره
          نوشتم شاید به درد کسی خورد
          *
          لطفا مواظب خودتون باشید
          حیفید بخدا...
          خدانگهدار همگی(:
          التماس دعا
          یاعلی

          (بیست و هشت مهر نود و هفت / 1:10 بامداد)

          D آفلاین
          D آفلاین
          Daniel21
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #4

          @آذرخش
          اما جدا از شوخی موردی نیست اگر از گفته هایتان استفاده کنم؟

          ب 1 پاسخ آخرین پاسخ
          5
          • D Daniel21

            @آذرخش
            اما جدا از شوخی موردی نیست اگر از گفته هایتان استفاده کنم؟

            ب آفلاین
            ب آفلاین
            بنده ی خدا
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #5

            Daniel21 جدی فرمودید؟
            باعث افتخارمه(:

            Dr.LilaD 1 پاسخ آخرین پاسخ
            3
            • ب بنده ی خدا

              Daniel21 جدی فرمودید؟
              باعث افتخارمه(:

              Dr.LilaD آفلاین
              Dr.LilaD آفلاین
              Dr.Lila
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #6

              فارغ-التحصیلان-آلاء دانش-آموزان-آلاء امان از دست بچه ها هر روز با ی اسمی هستند آدم میمونه کی ب کی کسی آذرخش می‌شناسه ؟

              این دیوانگیست …
              که همه شانس ها را لگدمال کنیم بخاطر اینکه
              در یکی از تلاشهایمان ناکام مانده ایم . .


              N 1 پاسخ آخرین پاسخ
              5
              • Dr.LilaD Dr.Lila

                فارغ-التحصیلان-آلاء دانش-آموزان-آلاء امان از دست بچه ها هر روز با ی اسمی هستند آدم میمونه کی ب کی کسی آذرخش می‌شناسه ؟

                N آفلاین
                N آفلاین
                No_one
                اخراج شده
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #7

                @Dr-Lila
                😂
                آره من میشناسمشون
                فک نمیکنم شما بشناسین زیاد

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                4
                • ب بنده ی خدا

                  دوستان خوبم سلام😊
                  این روزا مطلبی فکرمو درگیر کرده که تصمیم گرفتم باهاتون درمیون بذارم.
                  من یه انسان خاکستری ام با مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها. پس خودم هم اقرار میکنم که افکار و اعمالم لزوما درست نیست.
                  من فقط باهاتون درددل میکنم باقیشو میسپرم به خودتون.
                  *
                  تو این مدت موضوعی مدام توی ذهنم رژه میرفت... اونم اینکه احساس کردم دچار دوگانگی شخصیت شدم!
                  دوگانگی شخصیت مجازی و حقیقی. نه اینکه بگم مرتکب دورویی شدم و چیزایی بیگانه با خومو به خودم نسبت دادم؛ نه!
                  اتفاقا صداقت من حتی در فضای مجازی هم بهم ضربه زد:|
                  چیزی که اذیتم کرد نحوه ی تعاملم با افراد بود...
                  من به عقاید همه ی آدما احترام میذارم(حالا همه ی همه شونم که نه البته😉 )
                  اما واقعیت اینه که ما همه مسلمانیم(: تو دینمون هم حدود مشخصی برای روابط تعیین شده.
                  من متاسفانه اونقدر مذهبی نیستم که حکمش رو صراحتا بیان کنم, پس به برداشت های شخصی خودم بسنده میکنم.
                  *
                  چیزی که من درمورد "خودم" دیدم این بودش که مدل برخورد من با یک آقا پیش از حضورم در فضای مجازی به گونه ی دیگه ای بود.
                  و انگار فضای مجازی این قالب رو شکوند و من آزادتر از قبل شدم. اوایل همه چیز جالب بود!
                  من براحتی با آقایون شوخی میکردم, ابراز نگرانی میکردم, اظهار رفاقت میکردم... و بدون توجه به جنسیت, همگی باهم در تعامل بودیم.
                  عمومی بودن فضا و حضور سایر دوستانم, منو دچار این توهم میکرد که خب همه متوجهن منظوری ندارم!
                  رفتارم در مورد همه ی کاربرها یکسانه و تفاوتی نمیکنه.
                  *
                  کمی که گذشت... متوجه شدم نه تنها فضای مجازی بستر متفاوتی رو برام فراهم کرده و رفتارمو تغییر داده؛
                  بلکه این تغییرات کم کم به زندگی حقیقیم هم ورود پیدا کرده.
                  به عنوان مثال پیشتر من بعضی از الفاظ رو در مکالمات حضوریم به کار نمیبردم.
                  اما انگار چند بار تایپ کردنشون قبحشون رو شکوند.
                  حالا شاهد اینم که کلماتی که اوایل حتی از تایپ کردنشون خجالت میکشیدم, به راحتی به زبون میارم!
                  *
                  من قبول دارم که فضای مجازی مرواریدهای گرانبهایی برامون به ارمغان میاره.
                  ولی کسی میتونه مرواریدهای این اقیانوسو صیدکنه و از غرق شدن مصون بمونه که اینکارو بلد باشه.
                  راه حلش شاید بالا بردن سواد رسانه ای و بپابودن باشه...
                  اما من تصمیم گرفتم از خیر خوبیهاش بگذرم و مثل سابق "واقعا" زندگی کنم.
                  *
                  میخوام وقتی به رستوران میرم بیشتر از خوشگل بودن غذا و لایک خوردناش, به خوشمزه بودنش فک کنم
                  و حتی برام مهم نباشه لباس گرون قیمتی تنم هست یا یه چیز خیلی عادی پوشیدم
                  میخوام اون لحظه فقط اونجا باشمو دل بدم به خونوادم و رفیقام
                  میخوام وقتی بعد یه روز پرکار و مشغله به خونه برمیگردم, عوض اینکه بدوئم پست بذارم چقد خسته ام,
                  بشینم با مامان و بابام چایی بخورم و چرا همین جمله رو به اونا نگم خب 😕
                  *
                  تازه من یه چن وقتیه گوشی رو کنار گذاشتم. و اِلّا اون روزاییو یادمه که از سرعت پایین نت عصبی میشدم حتی وقتابی که مثلا سوار مترو بودم.
                  کارخاصی هم نداشتم ولی انگار حتما باس نت میبود تا پی امام دو دیقه زودتر سین شن مثلا:|
                  یا چمیدونم هروقت که اراده کردم یه چیزیو سرچ کنم . یاهرچی ...
                  یادم نیست دقیقا فازم چی بود ولی حس و حال داغون و عصبی و آویزونِ نتمو خوب یادمه.
                  *
                  الان که گوشی ندارم حالم خوشه. انگار یه وزنه ای از پام واشده باشه...
                  ولی خب کامپیوتر و مودمم تا به امروز از تصمیمات خاصم مصون موندن😄
                  حالا نوبت این دوتاس خخ پی سی رو که نمیتونم جمع کنم چون فیلمای آلا رو باس ببینم
                  ولی از اونجایی که کل فیلمارو دانلود کردم, حالا وقتشه که از شر مودم خودمو خلاص کنم!
                  *
                  راستش من دلم واسه خودم تنگ شده... و این خودِ عزیز دقیقا از وقتی ترکم کرده که پام به وب باز شده!
                  میدونم نت فایده زیاد داره. میدونم انسان عصر مدرن باید با تکنولوژی پیش بره و این صوبتا... همه اینارو میدونم
                  ولی من تصمیم دارم اونطور که دلم میخواد زندگی کنم. اونطوری که خودم میخوام.
                  شاید بگید فضای مجازی این اختیارو از آدم سلب نمیکنه. ولی من نظر دیگه ای دارم.
                  وقتی نمیخوای جایی باشی و هرروز میای میگی من تاکنکور نمیام و دوباره برمیگردی و میگی نتونستم(نمونه ش خودم!)
                  این ینی اوضاع تحت کنترلت نیست!
                  درثانی من میخوام خوبی و بدیو از نزدیک لمس کنم. تو فضای حقیقی حریم ها مشخص ترند.حرمت ها محفوظ ترند.
                  من آدمِ این فضا نیستم !
                  *
                  عکس چایی داغ لب یه پنجره با نمای برف, شاید حال منو واسه چند ثانیه خوش کنه و لایکشم بکنم حتی,
                  ولی یکی نیست بگه باباجان(!) تو که با چیز به این کوچیکی خوشحال میشی خب یه حال اساسی تر به خودت بده!
                  همون استکان چای رو خودت نوش جونت کن. تو لیوان محبوبت یه چای دارچینی با نبات بریز, بایست کنار پنجره و حالشو ببر.
                  جای عکس غذا آپلودکردن و ایموجی:face_savouring_delicious_food: گذاشتن, تلفنو وردار یه دیزی سفارش بده دورهم صفا کنین.
                  جای استیکر گل فرستادن واسه دوستت, یه شاخه گل بخر ببر واسش(: برق محبت تو چشم رفیقت کجا و لایک پای پستت کجا!
                  پست نذار محیط زیست واس ماس:| برو یه سطل بخر زباله خشکای خونتو تفکیک کن , کلی هم مامور بازیافت تحویلت میگیره و تشکر میکنه ازت
                  عکس حرم نذار بگو چقد بی معرفتم که اینجامو نمیرم:| شال و کلاه کن برو عین بچه آدم:| چقد کار داره مگه؟
                  روز مادر که رسید پست نذار مامان عاشقتم! برو همینو مستقیم بهش بگو( همین الان یوهویی گفتم من چسبید ☺ )
                  *
                  از این مثالا تا صب میتونم بزنم!
                  تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
                  *
                  خلاصه که(خلاصه تازه😂 ) بدی دیدین حلال کنید(که حتما دیدین)
                  ما رفتنی ایم... برای همیشه!
                  *
                  من بعد تاجایی که ممکنه از نت استفاده نمیکنم
                  جالبه که حتی از فکر کردن به این تصمیم جدیدم, حس سبکی میکنم.
                  میدونم یه مدتی وسوسه میشم باز بیام سراغ رفقای گلم ولی من از پسش برمیام! به امید خدا جدیِ جدی ام...
                  چی بشه و چه دری به تخته بخوره که بیام که اونم یه آذر دیگه میاد و زودم جمع میکنه و باز کوچ میکنه. (منش جدید منظورمه نه اکانت فیک خخ)
                  *
                  ظاهرا تهِ خطه...
                  دلم خواست اینارو بگم به رفقام بعد مجازیو ترک کنم
                  میدونم زیاده و کسی حال و حوصله خوندنشو نداره
                  نوشتم شاید به درد کسی خورد
                  *
                  لطفا مواظب خودتون باشید
                  حیفید بخدا...
                  خدانگهدار همگی(:
                  التماس دعا
                  یاعلی

                  (بیست و هشت مهر نود و هفت / 1:10 بامداد)

                  sahel.79S آفلاین
                  sahel.79S آفلاین
                  sahel.79
                  دانش آموزان آلاء
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #8

                  @آذرخش کاش منم میتونستم اینطوری برم😔
                  عزیزم ایشالا موفق باشی.

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  4
                  • ب بنده ی خدا

                    دوستان خوبم سلام😊
                    این روزا مطلبی فکرمو درگیر کرده که تصمیم گرفتم باهاتون درمیون بذارم.
                    من یه انسان خاکستری ام با مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها. پس خودم هم اقرار میکنم که افکار و اعمالم لزوما درست نیست.
                    من فقط باهاتون درددل میکنم باقیشو میسپرم به خودتون.
                    *
                    تو این مدت موضوعی مدام توی ذهنم رژه میرفت... اونم اینکه احساس کردم دچار دوگانگی شخصیت شدم!
                    دوگانگی شخصیت مجازی و حقیقی. نه اینکه بگم مرتکب دورویی شدم و چیزایی بیگانه با خومو به خودم نسبت دادم؛ نه!
                    اتفاقا صداقت من حتی در فضای مجازی هم بهم ضربه زد:|
                    چیزی که اذیتم کرد نحوه ی تعاملم با افراد بود...
                    من به عقاید همه ی آدما احترام میذارم(حالا همه ی همه شونم که نه البته😉 )
                    اما واقعیت اینه که ما همه مسلمانیم(: تو دینمون هم حدود مشخصی برای روابط تعیین شده.
                    من متاسفانه اونقدر مذهبی نیستم که حکمش رو صراحتا بیان کنم, پس به برداشت های شخصی خودم بسنده میکنم.
                    *
                    چیزی که من درمورد "خودم" دیدم این بودش که مدل برخورد من با یک آقا پیش از حضورم در فضای مجازی به گونه ی دیگه ای بود.
                    و انگار فضای مجازی این قالب رو شکوند و من آزادتر از قبل شدم. اوایل همه چیز جالب بود!
                    من براحتی با آقایون شوخی میکردم, ابراز نگرانی میکردم, اظهار رفاقت میکردم... و بدون توجه به جنسیت, همگی باهم در تعامل بودیم.
                    عمومی بودن فضا و حضور سایر دوستانم, منو دچار این توهم میکرد که خب همه متوجهن منظوری ندارم!
                    رفتارم در مورد همه ی کاربرها یکسانه و تفاوتی نمیکنه.
                    *
                    کمی که گذشت... متوجه شدم نه تنها فضای مجازی بستر متفاوتی رو برام فراهم کرده و رفتارمو تغییر داده؛
                    بلکه این تغییرات کم کم به زندگی حقیقیم هم ورود پیدا کرده.
                    به عنوان مثال پیشتر من بعضی از الفاظ رو در مکالمات حضوریم به کار نمیبردم.
                    اما انگار چند بار تایپ کردنشون قبحشون رو شکوند.
                    حالا شاهد اینم که کلماتی که اوایل حتی از تایپ کردنشون خجالت میکشیدم, به راحتی به زبون میارم!
                    *
                    من قبول دارم که فضای مجازی مرواریدهای گرانبهایی برامون به ارمغان میاره.
                    ولی کسی میتونه مرواریدهای این اقیانوسو صیدکنه و از غرق شدن مصون بمونه که اینکارو بلد باشه.
                    راه حلش شاید بالا بردن سواد رسانه ای و بپابودن باشه...
                    اما من تصمیم گرفتم از خیر خوبیهاش بگذرم و مثل سابق "واقعا" زندگی کنم.
                    *
                    میخوام وقتی به رستوران میرم بیشتر از خوشگل بودن غذا و لایک خوردناش, به خوشمزه بودنش فک کنم
                    و حتی برام مهم نباشه لباس گرون قیمتی تنم هست یا یه چیز خیلی عادی پوشیدم
                    میخوام اون لحظه فقط اونجا باشمو دل بدم به خونوادم و رفیقام
                    میخوام وقتی بعد یه روز پرکار و مشغله به خونه برمیگردم, عوض اینکه بدوئم پست بذارم چقد خسته ام,
                    بشینم با مامان و بابام چایی بخورم و چرا همین جمله رو به اونا نگم خب 😕
                    *
                    تازه من یه چن وقتیه گوشی رو کنار گذاشتم. و اِلّا اون روزاییو یادمه که از سرعت پایین نت عصبی میشدم حتی وقتابی که مثلا سوار مترو بودم.
                    کارخاصی هم نداشتم ولی انگار حتما باس نت میبود تا پی امام دو دیقه زودتر سین شن مثلا:|
                    یا چمیدونم هروقت که اراده کردم یه چیزیو سرچ کنم . یاهرچی ...
                    یادم نیست دقیقا فازم چی بود ولی حس و حال داغون و عصبی و آویزونِ نتمو خوب یادمه.
                    *
                    الان که گوشی ندارم حالم خوشه. انگار یه وزنه ای از پام واشده باشه...
                    ولی خب کامپیوتر و مودمم تا به امروز از تصمیمات خاصم مصون موندن😄
                    حالا نوبت این دوتاس خخ پی سی رو که نمیتونم جمع کنم چون فیلمای آلا رو باس ببینم
                    ولی از اونجایی که کل فیلمارو دانلود کردم, حالا وقتشه که از شر مودم خودمو خلاص کنم!
                    *
                    راستش من دلم واسه خودم تنگ شده... و این خودِ عزیز دقیقا از وقتی ترکم کرده که پام به وب باز شده!
                    میدونم نت فایده زیاد داره. میدونم انسان عصر مدرن باید با تکنولوژی پیش بره و این صوبتا... همه اینارو میدونم
                    ولی من تصمیم دارم اونطور که دلم میخواد زندگی کنم. اونطوری که خودم میخوام.
                    شاید بگید فضای مجازی این اختیارو از آدم سلب نمیکنه. ولی من نظر دیگه ای دارم.
                    وقتی نمیخوای جایی باشی و هرروز میای میگی من تاکنکور نمیام و دوباره برمیگردی و میگی نتونستم(نمونه ش خودم!)
                    این ینی اوضاع تحت کنترلت نیست!
                    درثانی من میخوام خوبی و بدیو از نزدیک لمس کنم. تو فضای حقیقی حریم ها مشخص ترند.حرمت ها محفوظ ترند.
                    من آدمِ این فضا نیستم !
                    *
                    عکس چایی داغ لب یه پنجره با نمای برف, شاید حال منو واسه چند ثانیه خوش کنه و لایکشم بکنم حتی,
                    ولی یکی نیست بگه باباجان(!) تو که با چیز به این کوچیکی خوشحال میشی خب یه حال اساسی تر به خودت بده!
                    همون استکان چای رو خودت نوش جونت کن. تو لیوان محبوبت یه چای دارچینی با نبات بریز, بایست کنار پنجره و حالشو ببر.
                    جای عکس غذا آپلودکردن و ایموجی:face_savouring_delicious_food: گذاشتن, تلفنو وردار یه دیزی سفارش بده دورهم صفا کنین.
                    جای استیکر گل فرستادن واسه دوستت, یه شاخه گل بخر ببر واسش(: برق محبت تو چشم رفیقت کجا و لایک پای پستت کجا!
                    پست نذار محیط زیست واس ماس:| برو یه سطل بخر زباله خشکای خونتو تفکیک کن , کلی هم مامور بازیافت تحویلت میگیره و تشکر میکنه ازت
                    عکس حرم نذار بگو چقد بی معرفتم که اینجامو نمیرم:| شال و کلاه کن برو عین بچه آدم:| چقد کار داره مگه؟
                    روز مادر که رسید پست نذار مامان عاشقتم! برو همینو مستقیم بهش بگو( همین الان یوهویی گفتم من چسبید ☺ )
                    *
                    از این مثالا تا صب میتونم بزنم!
                    تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
                    *
                    خلاصه که(خلاصه تازه😂 ) بدی دیدین حلال کنید(که حتما دیدین)
                    ما رفتنی ایم... برای همیشه!
                    *
                    من بعد تاجایی که ممکنه از نت استفاده نمیکنم
                    جالبه که حتی از فکر کردن به این تصمیم جدیدم, حس سبکی میکنم.
                    میدونم یه مدتی وسوسه میشم باز بیام سراغ رفقای گلم ولی من از پسش برمیام! به امید خدا جدیِ جدی ام...
                    چی بشه و چه دری به تخته بخوره که بیام که اونم یه آذر دیگه میاد و زودم جمع میکنه و باز کوچ میکنه. (منش جدید منظورمه نه اکانت فیک خخ)
                    *
                    ظاهرا تهِ خطه...
                    دلم خواست اینارو بگم به رفقام بعد مجازیو ترک کنم
                    میدونم زیاده و کسی حال و حوصله خوندنشو نداره
                    نوشتم شاید به درد کسی خورد
                    *
                    لطفا مواظب خودتون باشید
                    حیفید بخدا...
                    خدانگهدار همگی(:
                    التماس دعا
                    یاعلی

                    (بیست و هشت مهر نود و هفت / 1:10 بامداد)

                    Mahsa SsM آفلاین
                    Mahsa SsM آفلاین
                    Mahsa Ss
                    فارغ التحصیلان آلاء
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #9

                    @آذرخش 🙂

                    عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم.

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    4
                    • elhame.HE آفلاین
                      elhame.HE آفلاین
                      elhame.H
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #10

                      ای بابا شماهم
                      چرا انقد جدی میگیرین!این بچه بازیا چیه اخه
                      مسخره بازی اینا همش.....یکی از دلایلشم این که خیلی بچه این

                      Don't be scared to close your eyes

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      6
                      • romisaR آفلاین
                        romisaR آفلاین
                        romisa
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #11

                        دلم واسه خودم تنگ شده .......
                        انگار خیلی از حرفاتو من نوشته بودم
                        هنوزم توو واقعیت همون آدم جدی و قاطع و سرد و خشک سابقم توو خیلی از جمعا
                        و پرانرژی و پر روحیه و شوخ طبع با خانوما
                        اما مجازیم اونی نبود که باید باشه
                        اگه واقعیم اینقد تغییر میکرد نمیتونستم اینقد راحت خودمو ببخشم
                        البته اینجا باعث شد خیلی از بد بینیام کم بشه به خیلی چیزا
                        اگه برگردم خیلی از پستا رو نمیذارم البته خیلیاشم میذارم
                        ولی بازم باورم نمیشه خیلیاشونو من نوشتم یا این من بودم که جلوشون ایموجی خنده گذاشتم و خندیدم
                        خیلی دلم واسه اون آدم سابق قبل کنکور تنگ شده همون آدمی که اخمش توو خیلی از جمعا از رو صورتش کنار نمیرفت و هنوزم نمیره اما مجازیش مثل اوایلش نیست

                        وقتی میخواستم چن روز پیش تغییر کنم بعضی از بچه ها فک کردن که عه پزشکی قبول شده خودشو گرفته
                        درحالیکه خیلی چیزا توو زندگی هست که از درسو پزشکی و اینا خیلی مهمتره
                        به قول یکی که خیلی دوسش دارم توو این انجمن
                        وقتی خواستی تغییر کنی اول اونی که هستی رو بپذیر و بعد عوضش کن
                        من آدمی نبودم که هی گله و ناله کنم وفتی یه موضوع ناخوشایند میدیدم یا میشنیدم خودمو اینقد غرق درس می کردم و می زدم به اون راه که تهش خودم تعجب می کردم
                        من نمیرم و میمونم و کمک می کنم البته با مدیریت زمان و همینطور جدیت
                        خدارو شکر که خیلی چیزا رو مجازی تجربه کردم نه واقعی
                        میشم همونی که میخوام اگه خدا بخواد

                        Heroes_HunterH 1 پاسخ آخرین پاسخ
                        5
                        • romisaR آفلاین
                          romisaR آفلاین
                          romisa
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #12

                          زندگی پر از تغییر و تحوله به خاطر همین نمیشه تولدو فقط محدود به یه روز خاص کرد
                          ممکنه آدم هر لحظه ای بخواد تغییر کنه
                          رومیسای من تولدت مبارک
                          0_1540028542140_031c7914-f8cb-4d72-9ed9-9f58c76a3463-image.png

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          4
                          • romisaR romisa

                            دلم واسه خودم تنگ شده .......
                            انگار خیلی از حرفاتو من نوشته بودم
                            هنوزم توو واقعیت همون آدم جدی و قاطع و سرد و خشک سابقم توو خیلی از جمعا
                            و پرانرژی و پر روحیه و شوخ طبع با خانوما
                            اما مجازیم اونی نبود که باید باشه
                            اگه واقعیم اینقد تغییر میکرد نمیتونستم اینقد راحت خودمو ببخشم
                            البته اینجا باعث شد خیلی از بد بینیام کم بشه به خیلی چیزا
                            اگه برگردم خیلی از پستا رو نمیذارم البته خیلیاشم میذارم
                            ولی بازم باورم نمیشه خیلیاشونو من نوشتم یا این من بودم که جلوشون ایموجی خنده گذاشتم و خندیدم
                            خیلی دلم واسه اون آدم سابق قبل کنکور تنگ شده همون آدمی که اخمش توو خیلی از جمعا از رو صورتش کنار نمیرفت و هنوزم نمیره اما مجازیش مثل اوایلش نیست

                            وقتی میخواستم چن روز پیش تغییر کنم بعضی از بچه ها فک کردن که عه پزشکی قبول شده خودشو گرفته
                            درحالیکه خیلی چیزا توو زندگی هست که از درسو پزشکی و اینا خیلی مهمتره
                            به قول یکی که خیلی دوسش دارم توو این انجمن
                            وقتی خواستی تغییر کنی اول اونی که هستی رو بپذیر و بعد عوضش کن
                            من آدمی نبودم که هی گله و ناله کنم وفتی یه موضوع ناخوشایند میدیدم یا میشنیدم خودمو اینقد غرق درس می کردم و می زدم به اون راه که تهش خودم تعجب می کردم
                            من نمیرم و میمونم و کمک می کنم البته با مدیریت زمان و همینطور جدیت
                            خدارو شکر که خیلی چیزا رو مجازی تجربه کردم نه واقعی
                            میشم همونی که میخوام اگه خدا بخواد

                            Heroes_HunterH آفلاین
                            Heroes_HunterH آفلاین
                            Heroes_Hunter
                            خیرین کوچک دریا دل
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #13

                            romisa در ایستگاه آخر...(آخرین یادداشتهای یک دیوانه در فضای مجازی!) گفته است:

                            دلم واسه خودم تنگ شده .......
                            انگار خیلی از حرفاتو من نوشته بودم
                            هنوزم توو واقعیت همون آدم جدی و قاطع و سرد و خشک سابقم توو خیلی از جمعا
                            و پرانرژی و پر روحیه و شوخ طبع با خانوما
                            اما مجازیم اونی نبود که باید باشه
                            اگه واقعیم اینقد تغییر میکرد نمیتونستم اینقد راحت خودمو ببخشم
                            البته اینجا باعث شد خیلی از بد بینیام کم بشه به خیلی چیزا
                            اگه برگردم خیلی از پستا رو نمیذارم البته خیلیاشم میذارم
                            ولی بازم باورم نمیشه خیلیاشونو من نوشتم یا این من بودم که جلوشون ایموجی خنده گذاشتم و خندیدم
                            خیلی دلم واسه اون آدم سابق قبل کنکور تنگ شده همون آدمی که اخمش توو خیلی از جمعا از رو صورتش کنار نمیرفت و هنوزم نمیره اما مجازیش مثل اوایلش نیست

                            وقتی میخواستم چن روز پیش تغییر کنم بعضی از بچه ها فک کردن که عه پزشکی قبول شده خودشو گرفته
                            درحالیکه خیلی چیزا توو زندگی هست که از درسو پزشکی و اینا خیلی مهمتره
                            به قول یکی که خیلی دوسش دارم توو این انجمن
                            وقتی خواستی تغییر کنی اول اونی که هستی رو بپذیر و بعد عوضش کن
                            من آدمی نبودم که هی گله و ناله کنم وفتی یه موضوع ناخوشایند میدیدم یا میشنیدم خودمو اینقد غرق درس می کردم و می زدم به اون راه که تهش خودم تعجب می کردم
                            من نمیرم و میمونم و کمک می کنم البته با مدیریت زمان و همینطور جدیت
                            خدارو شکر که خیلی چیزا رو مجازی تجربه کردم نه واقعی
                            میشم همونی که میخوام اگه خدا بخواد

                            عذر خواهی میکنم یه سوالی پیش اومد , خیلی از پستارو نمیذارید پس بعضی از پست ها میمونه چجوری باز خیلی هاشو میذارید؟؟🤔 :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
                            #محسن_کیایی_ساخت_ایران_شوخی😄

                            @آذرخش ان شاءالله همیشه در هر مرحله از زندگیتون موفق باشید و به خودتون افتخار کنید و سالمو شاد کنار خانوادتون و دوستاتون زندگی فوق العاده زیبایی داشته باشید...

                            Life is a mirror
                            if you frown at it, it frowns back
                            if you smile, it returns the greeting

                            N romisaR 2 پاسخ آخرین پاسخ
                            6
                            • Heroes_HunterH Heroes_Hunter

                              romisa در ایستگاه آخر...(آخرین یادداشتهای یک دیوانه در فضای مجازی!) گفته است:

                              دلم واسه خودم تنگ شده .......
                              انگار خیلی از حرفاتو من نوشته بودم
                              هنوزم توو واقعیت همون آدم جدی و قاطع و سرد و خشک سابقم توو خیلی از جمعا
                              و پرانرژی و پر روحیه و شوخ طبع با خانوما
                              اما مجازیم اونی نبود که باید باشه
                              اگه واقعیم اینقد تغییر میکرد نمیتونستم اینقد راحت خودمو ببخشم
                              البته اینجا باعث شد خیلی از بد بینیام کم بشه به خیلی چیزا
                              اگه برگردم خیلی از پستا رو نمیذارم البته خیلیاشم میذارم
                              ولی بازم باورم نمیشه خیلیاشونو من نوشتم یا این من بودم که جلوشون ایموجی خنده گذاشتم و خندیدم
                              خیلی دلم واسه اون آدم سابق قبل کنکور تنگ شده همون آدمی که اخمش توو خیلی از جمعا از رو صورتش کنار نمیرفت و هنوزم نمیره اما مجازیش مثل اوایلش نیست

                              وقتی میخواستم چن روز پیش تغییر کنم بعضی از بچه ها فک کردن که عه پزشکی قبول شده خودشو گرفته
                              درحالیکه خیلی چیزا توو زندگی هست که از درسو پزشکی و اینا خیلی مهمتره
                              به قول یکی که خیلی دوسش دارم توو این انجمن
                              وقتی خواستی تغییر کنی اول اونی که هستی رو بپذیر و بعد عوضش کن
                              من آدمی نبودم که هی گله و ناله کنم وفتی یه موضوع ناخوشایند میدیدم یا میشنیدم خودمو اینقد غرق درس می کردم و می زدم به اون راه که تهش خودم تعجب می کردم
                              من نمیرم و میمونم و کمک می کنم البته با مدیریت زمان و همینطور جدیت
                              خدارو شکر که خیلی چیزا رو مجازی تجربه کردم نه واقعی
                              میشم همونی که میخوام اگه خدا بخواد

                              عذر خواهی میکنم یه سوالی پیش اومد , خیلی از پستارو نمیذارید پس بعضی از پست ها میمونه چجوری باز خیلی هاشو میذارید؟؟🤔 :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
                              #محسن_کیایی_ساخت_ایران_شوخی😄

                              @آذرخش ان شاءالله همیشه در هر مرحله از زندگیتون موفق باشید و به خودتون افتخار کنید و سالمو شاد کنار خانوادتون و دوستاتون زندگی فوق العاده زیبایی داشته باشید...

                              N آفلاین
                              N آفلاین
                              No_one
                              اخراج شده
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #14

                              Heroes_Hunter
                              قیدهای زیست باهات چکار کرده داداش 😣😂😂😂😂😂😂
                              🔫😅

                              Heroes_HunterH 1 پاسخ آخرین پاسخ
                              5
                              • N No_one

                                Heroes_Hunter
                                قیدهای زیست باهات چکار کرده داداش 😣😂😂😂😂😂😂
                                🔫😅

                                Heroes_HunterH آفلاین
                                Heroes_HunterH آفلاین
                                Heroes_Hunter
                                خیرین کوچک دریا دل
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Heroes_Hunter انجام شده
                                #15

                                @milad91
                                🤒 😂 :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: اره من خیلی رو اینا دقت میکنم چون نامرد طراح ها دقیقا دست میزارن رو همین قیدا شمام به توصیه من بهشون دقت کنید( همگی )
                                نکته ی قشنگیو گفتی😂 😂 👍

                                Life is a mirror
                                if you frown at it, it frowns back
                                if you smile, it returns the greeting

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                5
                                • Heroes_HunterH Heroes_Hunter

                                  romisa در ایستگاه آخر...(آخرین یادداشتهای یک دیوانه در فضای مجازی!) گفته است:

                                  دلم واسه خودم تنگ شده .......
                                  انگار خیلی از حرفاتو من نوشته بودم
                                  هنوزم توو واقعیت همون آدم جدی و قاطع و سرد و خشک سابقم توو خیلی از جمعا
                                  و پرانرژی و پر روحیه و شوخ طبع با خانوما
                                  اما مجازیم اونی نبود که باید باشه
                                  اگه واقعیم اینقد تغییر میکرد نمیتونستم اینقد راحت خودمو ببخشم
                                  البته اینجا باعث شد خیلی از بد بینیام کم بشه به خیلی چیزا
                                  اگه برگردم خیلی از پستا رو نمیذارم البته خیلیاشم میذارم
                                  ولی بازم باورم نمیشه خیلیاشونو من نوشتم یا این من بودم که جلوشون ایموجی خنده گذاشتم و خندیدم
                                  خیلی دلم واسه اون آدم سابق قبل کنکور تنگ شده همون آدمی که اخمش توو خیلی از جمعا از رو صورتش کنار نمیرفت و هنوزم نمیره اما مجازیش مثل اوایلش نیست

                                  وقتی میخواستم چن روز پیش تغییر کنم بعضی از بچه ها فک کردن که عه پزشکی قبول شده خودشو گرفته
                                  درحالیکه خیلی چیزا توو زندگی هست که از درسو پزشکی و اینا خیلی مهمتره
                                  به قول یکی که خیلی دوسش دارم توو این انجمن
                                  وقتی خواستی تغییر کنی اول اونی که هستی رو بپذیر و بعد عوضش کن
                                  من آدمی نبودم که هی گله و ناله کنم وفتی یه موضوع ناخوشایند میدیدم یا میشنیدم خودمو اینقد غرق درس می کردم و می زدم به اون راه که تهش خودم تعجب می کردم
                                  من نمیرم و میمونم و کمک می کنم البته با مدیریت زمان و همینطور جدیت
                                  خدارو شکر که خیلی چیزا رو مجازی تجربه کردم نه واقعی
                                  میشم همونی که میخوام اگه خدا بخواد

                                  عذر خواهی میکنم یه سوالی پیش اومد , خیلی از پستارو نمیذارید پس بعضی از پست ها میمونه چجوری باز خیلی هاشو میذارید؟؟🤔 :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
                                  #محسن_کیایی_ساخت_ایران_شوخی😄

                                  @آذرخش ان شاءالله همیشه در هر مرحله از زندگیتون موفق باشید و به خودتون افتخار کنید و سالمو شاد کنار خانوادتون و دوستاتون زندگی فوق العاده زیبایی داشته باشید...

                                  romisaR آفلاین
                                  romisaR آفلاین
                                  romisa
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط romisa انجام شده
                                  #16

                                  Heroes_Hunter
                                  با اینکه به موضوع تاپیک نمیخوره با اجازه از استارتر
                                  راستیتش این مبحث قیدا یکم پیچیدست
                                  دو گروه وجود داره
                                  یکی میگه بسیاری با اغلب و بیشتر یکیه
                                  یکی میگه اینطور نیست و فرق داره
                                  مثلا شما یه گروه ده هزار نفری از مردمو درنظر بگیرید
                                  فک کنید سه هزارتاشون چش سبزن شش هزارتا چش مشکی هزار تا هم رنگای دیگه
                                  در اینصورت میگیم بسیاری از این گروه چش سبزن چون خیلیاشون اینطورین
                                  اما اکثریت و بیشترشون چش مشکین
                                  پس طبق این مثال فرضیه گروه دو میتونه درست باشه

                                  اما اغلب توو کنکور نظر گروه یک درسته
                                  پس همون راه خودتونو پیش برید و یکی در نظر بگیرید

                                  جمله من طبق گروه دو بود

                                  Heroes_HunterH 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  3
                                  • ب آفلاین
                                    ب آفلاین
                                    بنده ی خدا
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #17

                                    😔
                                    راه رفتنی رو باید رفت بالاخره ...
                                    مسیر سختی پیش رومه دعام کنید لطفا...
                                    فراموشتون نمیکنم...
                                    خدانگهدار...

                                    اللهم عجل لولیک الفرج...

                                    #پایان

                                    khkjhyhuytfK M 2 پاسخ آخرین پاسخ
                                    7
                                    • romisaR romisa

                                      Heroes_Hunter
                                      با اینکه به موضوع تاپیک نمیخوره با اجازه از استارتر
                                      راستیتش این مبحث قیدا یکم پیچیدست
                                      دو گروه وجود داره
                                      یکی میگه بسیاری با اغلب و بیشتر یکیه
                                      یکی میگه اینطور نیست و فرق داره
                                      مثلا شما یه گروه ده هزار نفری از مردمو درنظر بگیرید
                                      فک کنید سه هزارتاشون چش سبزن شش هزارتا چش مشکی هزار تا هم رنگای دیگه
                                      در اینصورت میگیم بسیاری از این گروه چش سبزن چون خیلیاشون اینطورین
                                      اما اکثریت و بیشترشون چش مشکین
                                      پس طبق این مثال فرضیه گروه دو میتونه درست باشه

                                      اما اغلب توو کنکور نظر گروه یک درسته
                                      پس همون راه خودتونو پیش برید و یکی در نظر بگیرید

                                      جمله من طبق گروه دو بود

                                      Heroes_HunterH آفلاین
                                      Heroes_HunterH آفلاین
                                      Heroes_Hunter
                                      خیرین کوچک دریا دل
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #18

                                      romisa راستیت هم فک کنم درست نباشه😶 🙄 چون راست گفتن فارسی هس ولی یت برای عرب ها بکار میره..:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: استارتر داره میره و ما ازین حرفا میزنیم تو تاپیک خدافظیش😑 😂... خیلی متوجه حرفتون نشدم ولی فک کنم درست گفتید.. فقط یکم گروه یکو دو و مثالشو خوب متوجه نشدم که ولش برای این تاپیک نیست. ناراحت نشید از حرفام شوخین. ممنون از کمکتون چشم همونکارو انجام میدم.

                                      Life is a mirror
                                      if you frown at it, it frowns back
                                      if you smile, it returns the greeting

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      4
                                      • ب بنده ی خدا

                                        😔
                                        راه رفتنی رو باید رفت بالاخره ...
                                        مسیر سختی پیش رومه دعام کنید لطفا...
                                        فراموشتون نمیکنم...
                                        خدانگهدار...

                                        اللهم عجل لولیک الفرج...

                                        #پایان

                                        khkjhyhuytfK آفلاین
                                        khkjhyhuytfK آفلاین
                                        khkjhyhuytf
                                        فارغ التحصیلان آلاء
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #19

                                        @آذرخش زندگیو هر طور دوس داشته باشی خودشو برات ارایش میکنه

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        2
                                        • ب بنده ی خدا

                                          😔
                                          راه رفتنی رو باید رفت بالاخره ...
                                          مسیر سختی پیش رومه دعام کنید لطفا...
                                          فراموشتون نمیکنم...
                                          خدانگهدار...

                                          اللهم عجل لولیک الفرج...

                                          #پایان

                                          M آفلاین
                                          M آفلاین
                                          mohammadhassan
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #20

                                          @آذرخش موفق باشید
                                          ولی بنظرم این راه سخت رو دارید برای خودتون بسیار سخت تر میکنید که کار درستی نیست.

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          4
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع