هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Bitsy]

ramses kabir در مشاعره... گفته است:

@دختر-بهار
اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل

کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت

[ramses kabir]

@دختر-بهار
تو همانی که به درد دل من درمانی

[ramses kabir]

این پست پاک شده!

[آمـاج]

ramses kabir
وانکس که ترا بی تو کند

یار تو اوست...

مولانا

[Bitsy]

Gole Narges در مشاعره... گفته است:

ramses kabir
وانکس که ترا بی تو کند

یار تو اوست...

مولانا

تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده

[ramses kabir]

Gole Narges
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزرده گزند مباد

[samane.A]

@دختر-بهار در مشاعره... گفته است:

Gole Narges در مشاعره... گفته است:

ramses kabir
وانکس که ترا بی تو کند

یار تو اوست...

مولانا

تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده

هر شبي گويم که فردا ترک اين سودا کنم باز چون فردا شود امروز را فردا کنم

[ramses kabir]

samane.A
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

[آمـاج]

samane.A
مستی هر نگاه تو
بِه زِ شراب و جامِ مِی

کی ز سـرم برون شود
یک نفس آرزوی تو

#مولانا

[samane.A]

ramses kabir در مشاعره... گفته است:

samane.A
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

دلي كز معرفت نور و صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد

[Bitsy]

samane.A در مشاعره... گفته است:

ramses kabir در مشاعره... گفته است:

samane.A
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

دلي كز معرفت نور و صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد

در پی چشمت شهر به شهر خانه ب خانه شدم روانه........

[samane.A]

@دختر-بهار در مشاعره... گفته است:

samane.A در مشاعره... گفته است:

ramses kabir در مشاعره... گفته است:

samane.A
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

دلي كز معرفت نور و صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد

در پی چشمت شهر به شهر خانه ب خانه شدم روانه........

هر کجا رفتيم داغي بر دل ما تازه شد سوخت آخر جنس ما از گرمي بازارها

[Marzie khanoom]

samane.A دنیای منی رویای منی از بس خواستنی عشقم من تو شدم یا تومنی؟

[Bitsy]

samane.A در مشاعره... گفته است:

@دختر-بهار در مشاعره... گفته است:

samane.A در مشاعره... گفته است:

ramses kabir در مشاعره... گفته است:

samane.A
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

دلي كز معرفت نور و صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد

در پی چشمت شهر به شهر خانه ب خانه شدم روانه........

هر کجا رفتيم داغي بر دل ما تازه شد سوخت آخر جنس ما از گرمي بازارها

ای که انکار کنی عالم درویشانرا
ت چه دانی که چ سودا و سرست ایشانراا

[ramses kabir]

مه، صبح،غم
دوستان ببینید چطوره این شعر
بیدار شدم،
بی آنکه کسی مرا صدا بزند
چشمانم نوری نداشت
قلبِ من خانه ی ابر های سیاه شده بود
صبح بود
روشنایی کو
خورشید را بردند
سارقش کیست
شبنم بر گرد گل جوانه میزد
نوری نبود
گل از لطافت مه خشکید
در خودش حبس شد
نالید
اما
تو به من نور دادی
در من آیینه ای نبود
تو مرا دیدی
آینه های در من شکست
ولی بازم
مرا در خرابه های خود دیدی
شمع هایم به خموشی رسید
ولی بازم
نوری ز سوز شمع به من دادی

[samane.A]

@دختر-بهار در مشاعره... گفته است:

samane.A در مشاعره... گفته است:

@دختر-بهار در مشاعره... گفته است:

samane.A در مشاعره... گفته است:

ramses kabir در مشاعره... گفته است:

samane.A
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

دلي كز معرفت نور و صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد

در پی چشمت شهر به شهر خانه ب خانه شدم روانه........

هر کجا رفتيم داغي بر دل ما تازه شد سوخت آخر جنس ما از گرمي بازارها

ای که انکار کنی عالم درویشانرا
ت چه دانی که چ سودا و سرست ایشانراا

از دل تنگ اسيران قفس ياد كنيد اي كه داريد نشيمن به لب بامي چند

[Marzie khanoom]

ramses kabir یاد باد انکه زما وقت سفر یاد نکرد بهنگاهی دل غم دیده ما شاد نکرد

[samane.A]

@Rakhshandeh در مشاعره... گفته است:

ramses kabir یاد باد انکه زما وقت سفر یاد نکرد بهنگاهی دل غم دیده ما شاد نکرد

در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي

[ramses kabir]

مشاعره رو شروع کنیم
یارا تو مکن دست دست، دستم بده در دستش
جانا تو ببین دستم ، دستم که به دامان است
#استاد

[Bitsy]

ramses kabir در مشاعره... گفته است:

مشاعره رو شروع کنیم
یارا تو مکن دست دست، دستم بده در دستش
جانا تو ببین دستم ، دستم که به دامان است
#استاد

تن ز جان و جان ز تن مسطور نیست ***
لیک کس را دید جان دستور نیست