-
هرگز از عشقی مرا پایی چنین در گل نشد
هیچ سال این دردم اندر جان وغم در دل نشد
نیست سنگی کان ز آه آتشین من نسوخت
نیست خاکی کان ز آب دیدهٔ من گل نشد
هیچ سعیی در جهان چون سعی من ضایع نگشت
هیچ رنجی در وفا چون رنج من باطل نشد
بر تن شوریده باری این چنین سنگین نبود
بر دل آشفته کاری این چنین مشکل نشد
ضربتی چون ضربت سودای او دستی نزد
شربتی چون شربت هجران او قاتل نشد
اوحدی، دل در وفا و عهد این خوبان مبند
کز غم خوبان به جز بیحاصلی حاصل نشد
گر ندیدی صورت لیلی، که مجنون را بکشت
قصهٔ مجنون نگه کن: کو دگر عاقل نشد- اوحدی :).
- چقدر خوبه این....
- چقدر دلم گرفت باز
-
تا بداند که شبِ ما به چه سان میگذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
- sheyda.fkh به حق همین شب عزیز
-
یاد بگیرید بدون شرط دوست داشته باشید. بدون منظور بد صحبت کنید و بی دلیل ببخشید و مهمتر از همه اینکه مراقب افراد باشید بدون چشم داشت
-
پا به پا کردی و جان کندی و گفتی آخر
دوستم داری و گفتم نظر لطف شماست -
جز دوتا سکته ، سه تا غش ، چندبار خودکشی
رفتنت تاثیر چندانی به حال من نداشت -
ساعتی میزان آنی
ساعتی موزون این
بعد از این میزان خود شو
تا شوی موزون خویش
گر تو فرعون منی
از مصر تن بیرون کنی
در درون حالی ببینی
موسی و هارون خویش| مولانا |
-
بسیار زیبا
.
عجایب یوسفی چون مه که عکس اوست در صد چهاز او افتاده یعقوبان به دام و جاه ملتها
%(#ff0000)[مولانامون]
-
بعد از مردنم سرم را جدا کنید و بگذارید روی شانه ام
شانه ای که %(#66ff00)[سر] می خواست ؛ سری که شانه میخواست …
هر دو را به %(#ff0000)[آرزویشان] برسانید !