-
افسوس
سری است به جادوی غم انگیز ، دوچشمت
انگار ، بهاری است به پاییز ، دوچشمتامشب که مرا جام تــُهی شد ز می وصل
جانم به تمنا پی، لبریز ، دوچشمتاینگونه زمین خورد شڪیبایی عاشق
شدبا غم ِ عشق تو گلاویز دوچشمتبویی ز سر زلفت کمندت به من آمد،
شدسینه ودل باز سحرخیز ، دوچشمتدارم همه شب یاد تو آن سال ڪه پاییز
چون باغ و بهار است دل انگیز ، دوچشمتگفتی ڪه تو را می ڪشم ، ای لیلی عاشق
بشتاب که مردم ز دلاویز ، دوچشمت#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
-
زخم دشمن رو میشه درمون کرد
ولی زخم های دوست رو اصلا
سخته هضمش ولی از اون سخت تر
راه تشخیص دوست از دشمن -
این جنگل افرا یه عمره نذر کرده
وقت تبر خوردن میون خون بخنده
-
با هر که نشستم ندیدم نفسی را
جز خود که ندارم چو در این شهر کسی را
از شدت این غم به تنهایی نشستم
آواز به سر دادم و دیدم قفسی را
شاعر
رامسس کبیر
امیدوارم به دل نشسته باشه -
گفتم از دل برود چو ز مقابل برود
غافل ای اینکه چو رفت از پی او دل برود...
dlrm -
گرچه مجنونم و صحرای جنون جای من است
لیک دیوانه تر از من دل شیــــدای من است
@Saahaar -
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را
sandiiii -
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
miss.besharati -
اگر آن ترک شیرازی
به دست آرد دل ما را
به دستش میدهم کاری
که بار آخرش باشد
-
تویی که ناب ترین فصل هر کتاب منی
شروع وسوسه انگیز شعر ناب منی
uu -
ستارهای؟..نه! مهی؟..نه! فرشتهای؟..نه! گُلی؟..نه!
که هرچه گویمَت آنی ،..چو بنگرم بِه از آنی!
|قاآنی|