-
ايمان بياوريم
ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد
ايمان بياوريم به ويرانه هاي باغ هاي تخيل
به داس هاي واژگون شده ي بيکار
و دانه هاي زنداني .در کوچه ها باد مي آید، اين ابتداي ويرانيست،
آن روز هم که دست هاي تو ويران شد
باد ميآمدنگاه کن که چه برفي ميبارد....
(فروغ فرخزاد)
-
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۳:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#0009ff)[به ره تو بس که نالم ز غم تو بس که مویم]
%(#0009ff)[شده ام ز ناله نالی شده ام ز مویه مویی]
| فصیح الزمان رضوانی |-
- از ناله هام شدم مث نِی از مویه هام ( گریه همراه با شیون فکر کنم) شدم مث یه تار مو:)
-
- قشنگ تر از این بیت تا الان ، بیتی نخوندم.
واقعا نخوندم !
- قشنگ تر از این بیت تا الان ، بیتی نخوندم.
-
-
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۳:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#00ff2b)[همه خوشدل آنکه مطرب بزند به تار چنگی]
%(#00ff2b)[من از این خوشم که چنگی بزنم به تار مویی](:
| فصیح الزمان رضوانی | -
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۳:۵۵ آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
تا سازِ دلم چنگِ دو زلفِ تو نوازد
آوازِ خدا را به صدایت بشنیدم
#رامسس -
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۳:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
صدبار ز ساغر دلِ من توبه به سر داد
ای دل تو بدیدم ز دلم توبه ندیدم -
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۳:۵۷ آخرین ویرایش توسط dlrm انجام شده
%(#221778)[بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت] :))
%(#221778)[سر خُمِ مِی سلامت شکند اگر سبویی]
| فصیح الزمان رضوانی |-
- خُم یه ظرف بزرگِ مث کوزه . خُمِ می ؛ مخزن شراب فکر کنم میشه
سبو یه لیوان سفالی کوچیکه برای می نوشیدن.
- خُم یه ظرف بزرگِ مث کوزه . خُمِ می ؛ مخزن شراب فکر کنم میشه
-
- لعنتی! این غزل با صدای چاوشی
- لعنتی! این غزل با صدای چاوشی
-
-
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۴:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#44b4b8)[ابر محنت خیمه زد بر بام دل]
%(#2f7f82)[صاعقه افتاد در جانم]!
%(#174142)[دریغ]
| عراقی | -
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۴:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
غیر از دو بوسه هر چه به بیمار خود دهی
گر آب زندگیست، که بیمارتر شود ؛)
| اوحدی |- لعنتیِ مُخ زن :|
- لعنتیِ مُخ زن :|
-
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۴:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۴:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تا زمانی بوسه ی دل به لبم درمان است
من به خوابم چو در این بسترِ بیماری ها
|رامسس| -
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۴:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چند غرور ای دغل خاکدان
چند منی ای دو سه من استخوان
پیشتر از ما دگران بوده اند
کز طلب جاه نیاسوده اند
حاصل آن جاه ببین تا چه بود
سود بد اما بزیان شد چه سود
-
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۴:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در این دنیای بی حاصل چرا مغرور میگردی
سلیمان هم اگر باشی نسیب مور میگردی
شاعرش یادم نی -
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۴:۵۷ آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
و این فوق العاده اس
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمیخواهم بدانم کوزه گر با خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی آنقدر مشتاقم ز خاک این گلویم سوتَکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی مشتاق و بازیگوش
و او یک ریز و پی درپی دمِ گرمِ خودش را در گلویم سخت بِفشارد
و خواب خفتگانِ خفته را آشتفته تر سازد
بدین سان بشکند داعم سکوت مرگبارم را
استاد دکتر علی شریعتی مزینانی -
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۴:۵۸ آخرین ویرایش توسط kimia_es_afshar انجام شده
ز خاک آفریـــــــدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاکتواضع سر رفعـــــــــت افرازدت
تکـــــــــــــــبر به خاک اندر اندازدتبه عزت هر آنکو فروتر نشست
به خواری نیــــــفتد ز بالا به پســت -
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۵:۰۰ آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
تو دادی به ما روحِ خود را وجود
تو باشی خداوندِ بود و نبود
تو خواهی شَوَد بود هر چه نبود
تو گویی به آن نیست گردد چه زود
استاد رامسس کبیر
اصا بعضی اوقات احساس میکنم حافظ قرن جدیدم -
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۵:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آمده بودم که نشینی دمی
چون ز تکبر ننشستی، برو
-
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۵:۰۸ آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
یارا که مرا هر دم، باشد هوسِ زلفش
امشب تو گذر از من ،جانم چه به ایمان است
|رامسس کبیر| -
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۵:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تکبر مکن بر ره راستی
که دستت گرفتند و برخاستی
-
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۵:۱۵ آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
به قول حافظ
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت -
نوشتهشده در ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۵:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گوهر معرفت اندوز که بر ظلمت جهل
چلچراغی است که بر گمشدگان راهنماستبه عمل کم نشود از خرد مرد فهیم
فیض دریا نکند هیچ ز دریا کم و کاست