-
SEPEHR ALIZADEH
شب فراق نداند که تا سحر چند است
مگر کسي که به زندان عشق در بند است
سعدي -
SEPEHR ALIZADEH
شدم از ياد تو چون قصه فراموش ترين
اي دل از وسوسه ي زلف تو مغشوش ترين -
SEPEHR ALIZADEH ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
-
SEPEHR ALIZADEH تو عشق پاکی و پیوند حسن جاودان داری
نه حسنت انتها دارد نه عشقت ابتدا حافظ
-
Brice تو به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدی
باغبان از پی ات تند دوید
و نمیدانستی باغبان باغچه همسایه پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با
فروغ
خیلی قشنگه حتما بخونید
جوابیه های زیادی داره
و البته یکیش جسارتا مال بنده است
بزنید سیب حمید مصدق شعراش میاد -
شعر نو در مشاعره اوکیه؟
-
SEPEHR ALIZADEH
هر که شد خاک نشين، برگ و بري پيدا کرد
سبز شد دانه، چو با خاک سري پيدا کرد -
SEPEHR ALIZADEH
در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم
لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي