-
-
-
-
-
عاشقم بر رنج خویش و درد خویش
بهر خشنودی شاه فرد خویش| مولانا |
-
-
ای حرمله، گل، وقف تماشاست
چیدن ندارد، این گل که زیباستای حرمله که از کمان تو قدم خمیده
بنگر چگونه غنچه ام به بحر خون تپیدهکردم سوالی، دادی جوابم
دستت شود خشک، چون کردی آبملب های غنچه مرا چو لاله وا نمودی
خجلت زده مرا زمادرش چرا نمودیوا غربتا...
-
-
-
-
-
این پست پاک شده!
-
http://uupload.ir/view/93ol_inshot_۲۰۲۰۰۹۰۳_۰۹۳۱۰۹۰۲۷.mp4/
برین زادم و هم برین بگذرم/چنان دان که خاک پی حیدرم
پیشنهاد می کنم ویدیو بالا رو حتما ببینید.به من که خیلی حس خوبی می ده شاهنامه خوانی
@دانش-آموزان-آلاء -
@R-Nil-par
تاپیک مخصوصِ شعرِ
پستای شما اسپم محسوب میشن
پستای قشنگتون رو باید بزارین تو تاپیکای مرتبط -
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به می صاف مروق نکنیم
خوش برانیم جهان در نظر راهروان
فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم
آسمان کشتی ارباب هنر میشکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم
-
من مست و تو ديوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پيمانه
در شهر يکي کس را هشيار نمي بينم
هر يک بتر از ديگر شوريده و ديوانه
هر گوشه يکي مستي دستي زده بر دستي
وان ساقي سرمستي با ساغر شاهانه
اي لولي بربط زن تو مست تري يا من
اي پيش تو چو مستي افسون من افسانه
از خانه برون رفتم مستيم به پيش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
چون کشتي بي لنگر کژ ميشد و مژ ميشد
وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه
گفتم که رفيقي کن با من که منت خويشم
گفتا که بنشناسم من خويش ز بيگانه
گفتم : ز کجايي تو؟ تسخر زد و گفت اي جان
نيميم ز ترکستان نيميم ز فرغانه
نيميم ز آب و گل نيميم ز جان و دل
نيميم لب دريا نيمي همه دردانه
من بي دل و دستارم در خانه خمارم من
يک سينه سخن دارم هين شرح دهم يا نه
تو وقف خراباتي دخلت مي و خرجت مي
زين وقف به هوشياران مسپار يکي دانهمولانا