-
به قول خانم مدیر
آهنگ رو مود بالا -
سلام بچه ها.
-
سلام بچه ها.
fatemeh asgarhakimi سلام
صبحت بخیر -
نوشتهشده در ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۴:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نمیدونم چرا ی مدت هست همش اضطراب و دلشوره دارم
-
fatemeh asgarhakimi سلام
صبحت بخیرZahra Taghizadeh 0 خوبی
-
fatemeh asgarhakimi مرسی خوبم
تو چطوری؟؟ -
نوشتهشده در ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۵:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۵:۳۶ آخرین ویرایش توسط zeinab dehghani انجام شده
من ندانم با که گویم شرح درد قصه رنگ پریده، خون سَرد هرکه با من همره و پیمانه شد عاقبت شیدا دل و دیوانه شد قصهام عشاق را دلخون کند عاقبت خواننده را مجنون کند آتش عشق ست و گیرد در کسی کاو، ز سوز عشق میسوزد بسی… نیمایوشیج
-
چون نمیخوام بنویسه آخرین بازدید فلان ساعت
@تجربیا
@ریاضیا
@بچه-های-کنکور-تجربی-1400نوشتهشده در ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۵:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهDr Aryan 0 امکانش نیست
-
محسن m در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
sandiiii در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
محسن m در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
sandiiii در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
محسن m
پسلم جزوه یافتی؟نوچ
بدبخ
کتاب رو بخون
از امیر پرسیدی راستی؟نمنه؟
کیه؟amirh_hmyf
امیر جزوهی آمار یازدهم داری؟
مخصوصا فصل اولشنوشتهشده در ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۵:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهsandiiii سلام
خوبی زینب؟
داشتم ولی ماه پیش حذفش کردم
شرمنده -
نوشتهشده در ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۶:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Acola کجا رفتی تو؟
کاش بودی میحرفیدیم -
نوشتهشده در ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۶:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اما تو تغییر نکن
توباش و نشان بده
آدمیت هنوز نفس می کشد. -
سلام به نظرتون کدوم معلم مبحث مشتق رو بهتر درس داده
-
نوشتهشده در ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۶:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بعضی غم ها آدمو بزرگ میکنه، شاید اولش احساس خورد شدن بهت دست بده، اما گذر زمان باعث میشه بفهمی چقدر باعث رشدت شده... بعضی غمها آدمو قوی میکنه، همونایی که فکر میکنی هیچ وقت نمیتونی از پسشون بربیای و فکر میکنی رسیدی ته خط، همونایی که تو رو غرق گریه میکنه و هیچکس هیچ کمکی نمیتونه بهت کنه، همون غم ِ که بهت میگه باید محکم وایسی و کم نیاری، همون غم بهت میگه تو میتونی... بعضی غم ها با اینکه تا ابد می شینن توی چشمات، اما یه نور میشن برای ادامه راه ِ زندگیت..
|قشنگ بود|
-
نوشتهشده در ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۶:۳۱ آخرین ویرایش توسط chichak am انجام شده
روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم.
شغلم را، دوستانم را، زندگی ام را
به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم.به خدا گفتم: «آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟»
جواب او مرا شگفت زده کرد. او گفت: «آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟»پاسخ دادم: «بلی.»
فرمود: «هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها مراقبت نمودم. به آنها نور و غذای کافی دادم.
دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا گرفت اما از بامبو خبری نبود.من از او قطع امید نکردم. در دومین سال سرخسها بیشتر رشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود.
من بامبوها را رها نکردم. در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند. اما من باز از آنها قطع امید نکردم.در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت رسید.
5 سال طول کشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه کافی قوی شوند. ریشه هایی که بامبو را قوی می ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می کرد.»خداوند در ادامه فرمود:
آیا می دانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با سختیها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی.من در تمامی این مدت تو را رها نکردم همانگونه که بامبوها را رها نکردم. هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن. بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنند. زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می کنی و قد می کشی!»
از او پرسیدم: من چقدر قد می کشم؟
در پاسخ از من پرسید: بامبو چقدر رشد می کند؟
جواب دادم: هر چقدر که بتواند.
گفت:تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی، هر اندازه که بتوانی
بامبو جنگل زندگیت باش:)
خیلیا رو میبینی که از تو جلو ترن اونا سرخسن -
فهمیدم کیه
-
نوشتهشده در ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۶:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
افراد منطقی خودشان را با دنیا تطبیق میدهند.
افراد غیر منطقی سعی میکنند دنیا را با خودشان تطبیق دهند؛ پیشرفت همیشه بستگی به افراد غیرمنطقی دارد!جرج برنارد شاو
-
نوشتهشده در ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۷:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بچه ها تاپیک پایه میاید کمک
شیمی ۳ دارم ممنون -
به نام حق ...
که خوردنش ! -
نوشتهشده در ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۷:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
« من گمان مى كنم هر كسى در تهِ دلش، يك باغى دارد كه پناهگاهِ اوست. هيچ كس از آنجا خبر ندارد. كليدش فقط در دستِ صاحبش است. آنجا آدم هر تصورِ ممنوعى كه دلش مى خواهد مى كند. عشق هاى محال، هر آرزوى ناممكن، و هر خواب و خيالِ خوش، هر چيزِ نشدنى، آنجا شدنى است.
يك بهشت يا شايد جهنمِ خودمانى و صميمى كه هركس براى خودش دارد. اين باغِ اندرونى چه بسا از ديد باغبانش هم پنهان است اما يك روزى و يك جورى آن را كشف مى كند.»شاهرخ_مسكوب