ترکیب های وصفی
-
سلام وقتتون بخیر
چرا این دفتر ترکیب وصفی است و اینکه چطور ترکیب وصفی رو تشخیص بدیم؟ و اگه میتونید یه توضیح کامل و جامع برای ترکیب وصفی و چطوری آن را تشخیص بدیم، بدهید. -
سلام دوست عزیز آلایی
گروه هارو منشن کنید تا تاپیکتونو ببیند
دانش-آموزان-آلاء
برای اینکه با انجمن بیشتر آشنا بشید این تاپیک هارو مطالعه کنید
https://forum.alaatv.com/topic/5760/چیزایی-که-آلاء-دوست-داره
https://forum.alaatv.com/topic/20749
https://forum.alaatv.com/topic/4161/آموزش-کار-با-انجمن -
سلام وقتتون بخیر
چرا این دفتر ترکیب وصفی است و اینکه چطور ترکیب وصفی رو تشخیص بدیم؟ و اگه میتونید یه توضیح کامل و جامع برای ترکیب وصفی و چطوری آن را تشخیص بدیم، بدهید.Mohamad56 سلام چون این صفت پیشینه ترکیب وصفی ساخته
بحث صفتا بحثی بس به غایت طولانیه اینو از نت کپی کردم چون نوشتنش طولانی میشد بهتون پیشنهاد میکنم از درسنامه کتابهای کمک آموزشی یا از فیلمای ادبیات آلا استفاده کنین
صفت چیست و چه کاربردی دارد؟
صفت وابسته اسم است، زیرا درباره آن توضیح میدهد. اسمی که صفتی برای آن بیان میکنیم، «موصوف» به معنای «وصف شده» است. در زبان فارسی معمولاً ابتدا موصوف و سپس صفت میآید. البته گاهی نیز برعکس است و موصوف پس از صفت قرار میگیرد، مثلاً بزرگ مرد. در ادامه، این موضوع را بیشتر توضیح خواهیم داد. سعی کنید برای افراد و اشیای اطرافتان صفتهای مختلفی بیان کنید.همانطور که احتمالاً حدس زدهاید، صفتها را میتوان به صورت نظاممند در دستههای مختلف بررسی کرد. در ادامه، شرح میدهیم که اقسام مختلف صفت چیست و چگونه ساخته میشود. در ادامه، انواع صفت را از نظر معنی و از نظر جایگاه قرارگیری نسبت به اسم معرفی میکنیم.
برای توضیح اسم، متمم اسم نیز وجود دارد که برای آشنایی با آن، پیبشنهاد میکنیم مطلب «مضاف و مضاف الیه چیست؟ — به زبان ساده» را مطالعه کنید.
انواع صفت از نظر معنی و مفهوم
اما اقسام صفت چیست و از نظر معنی چگونه دستهبندی میشود؟ در این بخش، انواع صفت را از نظر معنی معرفی میکنیم.صفت بیانی یا توصیفی
گاهی صفت حالت یک اسم را بیان میکند. مثلاً در جمله «یک کیف چرمی خریدم» صفت «چرمی» بیان کننده جنس کیف است. یا در جمله «آن کیف بزرگ را بیاور» صفت «بزرگ» بیانگر اندازه کیف است. در جمله «کیف قهوهای زیباست» نیز «قهوهای» رنگ کیف را توصیف میکند.این صفتها و صفتهایی از این دست را صفت توصیفی یا بیانی مینامیم. در واقع، این صفتها حالت و چگونگی اسم را بیان میکنند. صفت بیانی خود به پنج دسته تقسیم میشود که در یک بخش جدا با آنها آشنا میشویم.
صفت شمارشی یا عددی
گاهی صفت به گونهای است که در واقع کمیت یک اسم را مشخص میکند. مثلاً بیانگر مقدار یا تعداد کمّی آن اسم یا ترتیبش است. برای مثال، در جمله «سه کیف خریدم» صفت «سه» تعداد کیف را مشخص میکند. یا در جمله «خانه ما در انتهای کوچه دوم است» صفت «دوم» ترتیب کوچه را نشان میدهد. یا در جمله «پاییز سومین فصل سال است» صفت «سومین» بیان کننده ترتیب فصل است.صفت اشاره
گاهی برای مشخص کردن اسم، به آن اشاره میکنیم. مثلاً میگوییم: «آن کیف را بیاور» یا «آن مرد معلم است» در این جملات، کلمات «این» و «آن» به اسمی که در بر دارنده موصوف است اشاره میکنند و صفت اشاره نام دارند.صفت پرسشی
گاهی پیش میآید که درباره اسم پرسشی داریم و با یک صفت پرسشی آن را مطرح میکنیم. در جمله «کدام کیف را آوردی؟» صفت «کدام» پرسش درباره نوع کیف است. یا در جمله «چند کیف داری؟» صفت «چند» پرسش است از تعداد کیف. این صفتها را صفت پرسشی میگوییم.صفت مبهم
گاهی چگونگی، تعداد یا نوع موصوف را به صورت مبهم بیان میکنیم. در جمله «چند کیف دارم.» صفت چند تعداد نامعین کیفها را بیان میکند. در جمله «بعضی کیفها کیفیت لازم را ندارند.» صفت «بعضی»، تعداد نامشخص کیفها را بیان میکند. یا در جمله «هیچ کس را ندیدم.» صفت «هیچ» در واقع درباره کس نامشخصی است.صفت تعجبی
صفت تعجبی، همانگونه که از نامش پیداست، تعجب را نسبت به موصوف نشان میکند. مثلاً در «چه سری! چه دمی! عجب پایی!»، صفتهای تعجبی «چه» و «عجب» هستند.صفت
دو پرنده زیبا؛ دو صفت شمارشی و زیبا صفت بیانی است.
انواع صفت از نظر جایگاه قرارگیری نسبت به اسم
صفتی را که قبل از موصوف بیاید صفت پیشین و صفت پس از موصوف را صفت پسین میگوییم. صفتهای پرسشی و اشاره همواره پیش از اسم میآیند. صفت بیانی اغلب پس از اسم واقع میشود، اما در قدیم گاهی پیش از اسم نیز میآمده است. صفتهای عددی و مبهم قبل از اسم میآیند، اما گاهی در گذشته پس از اسم میآمدهاند. صفت توصیفی یا بیانی اغلب پس از موصوف میآید. اما در گذشته و در شعر گاهی پیش از موصوف میآمده و میآید، مثلاً «پروین بزرگ زنی بود».ساختار صفت بیانی
در بخشهایی قبل با صفت بیانی آشنا شدیم. اما ساختارهای مختلف این صفت چیست و چگونه دستهبندی میشود. صفتها از نظر ساختار واژه به چهار دسته تقسیم میشوند.صفت ساده
گاهی صفت یک واژه ساده است، مانند زیبا، گرم.صفت مرکب
گاهی صفت مرکب است که از دو تکواژ مستقل ساخته میشود، مانند نرمخو، پاکدست.صفت مشتق
گاهی ساختار صفت مشتق است و از یک تکواژ مستقل همراه با یک یا دو وند تشکیل میشود، مانند آزمندی، دانشمند، بااخلاق.صفت مشتق مرکب
گاهی ساختار صفت مشتق مرکب است، یعنی هم مرکب و هم ونددار است، مثلاً بزرگمردی، ددمنشانه.اقسام صفت بیانی
همانطور که پیشتر گفتیم، صفت بیانی خود پنج دسته است. در این بخش بیان میکنیم که اقسام این صفت چیست و به چه دستههایی تقسیم میشود.صفت ساده
صفتی بیانی ساده، صفتی است که بر چگونگی و ویژگی موصوف دلالت دارد و مفهوم فاعلی یا مفعولی یا نسبی یا… آن را نمیرساند، مانند آسمان زیبا، پدر مهربان و… .صفت فاعلی
صفت فاعلی کننده کار یا دارنده معنی را نشان میدهد و به هفت صورت زیر ساخته میشود:بن مضارع + -َنده: مانند خواننده، بافنده. این صفت معمولاً برای عمل غیرثابت به کار میرود.
بن مضارع + ان: مانند پرسان، خواهان. این صفها بیشتر برای بیان حالت به کار میروند.
بن مضارع + ا: مانند گویا، خوانا. این نوع صفتها بیشتر حالت صابت را نشان میدهند.
بن ماضی + ار: مانند گرفتار، خریدار.
بن ماضی یا مضارع + گار: مانند آموزگار، پروردگار. این صفتها مبالغه در کار و عمل و شغل را نشان میدهند.
اسم معنی + کار: مانند ستمکار، دغلکار. این صفتها مبالغه در کار و عمل و شغل را نشان میدهند.
اسم معنی + گر: مانند دادگر، خنیاگر. این صفتها مبالغه در کار و عمل و شغل را نشان میدهند.
صفت مفعولی
صفت مفعولی بر آنچه فعل بر او واقع شده باشد دلالت میکند، مانند پوشیده و برده. صفت مفعولی معمولاً از بن ماضی به علاوه کسره «ه» ساخته میشود و گاهی «شده» هم همراه آن میآید. مانند «نشست + ه» که صفت مفعولی «نشسته» را میسازد.صفت نسبی
صفت نسبی همانگونه که از نامش برمیآید، صفتی است که به کسی یا چیزی نسبت داده میشود. اغلب صفتهای نسبی با افزودن پسوند به آخر اسم، صفت یا به ندرت ضمیر به دست میآیند. چند مثال از این موارد به شرح زیر است:ی: مانند همدانی، گیاهی و…
ین: مانند نمادین، زیرین و…
ینه: مانند بیشینه، پشمینه و…
ه: مانند چندکاره، سهلایه و…
گان: مانند رایگان، شایگان و…
انه: مانند شبانه، زنانه و…
انی: مانند ظلمانی، روحانی و…
چی: مانند گیوهچی، توتونچی و…
گانه: مانند سهگانه و…
صفت لیاقت
صفت لیاقت نیز همانگونه که از نامش پیداست، بیانگر لیاقت و شایستگی موصوف است. این نوع صفت با اضافه کردن «ی» به پایان مصدر ساخته میشود. مثلاً صفت لیاقت «شنیدنی» در «آهنگ شنیدنی» منظور آهنگی است که شایسته «شنیدن» است.درجات صفت بیانی
صفتهای بیانی از نظر درجات به سه دسته مطلق، برتر و برترین تقسیم میشوند. در ادامه، بیان میکنیم که درجات این صفت چیست و به چه دستههایی تقسیم میشود.صفت عادی یا مطلق
صفت بیانی گاهی عادی یا مطلق است، یعنی بدون سنجش و بدون بیان اندازه صفت را بیان میکند. مثلاً کتاب قطور، هوای روشن، درخت تناور. صفتی عادی، خود گاهی مثبت است و گاهی منفی. از ترکیبهای زیر صفت منفی ساخته میشود (البته گاهی پسوند نیز اضافه میشود):نا + صفت: ناپاک، نااهل، ناخواسته
بی + اسم: بیدین، بیخرد
گاهی صفت علاوه بر مفهوم خود، بر مقدار نیز دلالت دارد که این صفتها را مقداری مینامیم، مثلاً بسیار کم، خیلی زیاد.صفت تفضیلی یا برتر
گاهی منظور از بیان صفت این است که کسی یا چیزی را نسبت به کسان یا چیزهای دیگر بسنجیم و بگوییم نسبت به آنها چگونه است. در این صورت پس از صفت مطلق پسوند «تر» میآوریم. مثلاً میگوییم «کیف بزرگتر را بیاور». در جمله بالا، کلمه بزرگتر علاوه بر بزرگ بودن کیف، آن را با کیفهای دیگر نیز میسنجد و به نوعی برتری آن را در بزرگ بودن بیان میکند.صفت عالی یا برترین
صفت عالی یا برترین، برای بیان برتر بودن موصوف نسبت به همه همنوعان یا همجنسانش بیان میشود. برای مثال، وقتی میگوییم «هیمالیا مرتفعترین قله جان است» به قله هیمالیا صفت عالی دادهایم. موصوف در این مواقع معمولاً به صورت مفرد میآید. اما اگر بخواهیم به دلایلی چون استعمال در متون ادبی موصوف را جمع ببندیم، اینگونه خواهد بود: «هیمالیا مرتفعترینِ قلهها است». صفتهای برتر و برترین را صفت سنجشی میگویند. -
Mohamad56 سلام چون این صفت پیشینه ترکیب وصفی ساخته
بحث صفتا بحثی بس به غایت طولانیه اینو از نت کپی کردم چون نوشتنش طولانی میشد بهتون پیشنهاد میکنم از درسنامه کتابهای کمک آموزشی یا از فیلمای ادبیات آلا استفاده کنین
صفت چیست و چه کاربردی دارد؟
صفت وابسته اسم است، زیرا درباره آن توضیح میدهد. اسمی که صفتی برای آن بیان میکنیم، «موصوف» به معنای «وصف شده» است. در زبان فارسی معمولاً ابتدا موصوف و سپس صفت میآید. البته گاهی نیز برعکس است و موصوف پس از صفت قرار میگیرد، مثلاً بزرگ مرد. در ادامه، این موضوع را بیشتر توضیح خواهیم داد. سعی کنید برای افراد و اشیای اطرافتان صفتهای مختلفی بیان کنید.همانطور که احتمالاً حدس زدهاید، صفتها را میتوان به صورت نظاممند در دستههای مختلف بررسی کرد. در ادامه، شرح میدهیم که اقسام مختلف صفت چیست و چگونه ساخته میشود. در ادامه، انواع صفت را از نظر معنی و از نظر جایگاه قرارگیری نسبت به اسم معرفی میکنیم.
برای توضیح اسم، متمم اسم نیز وجود دارد که برای آشنایی با آن، پیبشنهاد میکنیم مطلب «مضاف و مضاف الیه چیست؟ — به زبان ساده» را مطالعه کنید.
انواع صفت از نظر معنی و مفهوم
اما اقسام صفت چیست و از نظر معنی چگونه دستهبندی میشود؟ در این بخش، انواع صفت را از نظر معنی معرفی میکنیم.صفت بیانی یا توصیفی
گاهی صفت حالت یک اسم را بیان میکند. مثلاً در جمله «یک کیف چرمی خریدم» صفت «چرمی» بیان کننده جنس کیف است. یا در جمله «آن کیف بزرگ را بیاور» صفت «بزرگ» بیانگر اندازه کیف است. در جمله «کیف قهوهای زیباست» نیز «قهوهای» رنگ کیف را توصیف میکند.این صفتها و صفتهایی از این دست را صفت توصیفی یا بیانی مینامیم. در واقع، این صفتها حالت و چگونگی اسم را بیان میکنند. صفت بیانی خود به پنج دسته تقسیم میشود که در یک بخش جدا با آنها آشنا میشویم.
صفت شمارشی یا عددی
گاهی صفت به گونهای است که در واقع کمیت یک اسم را مشخص میکند. مثلاً بیانگر مقدار یا تعداد کمّی آن اسم یا ترتیبش است. برای مثال، در جمله «سه کیف خریدم» صفت «سه» تعداد کیف را مشخص میکند. یا در جمله «خانه ما در انتهای کوچه دوم است» صفت «دوم» ترتیب کوچه را نشان میدهد. یا در جمله «پاییز سومین فصل سال است» صفت «سومین» بیان کننده ترتیب فصل است.صفت اشاره
گاهی برای مشخص کردن اسم، به آن اشاره میکنیم. مثلاً میگوییم: «آن کیف را بیاور» یا «آن مرد معلم است» در این جملات، کلمات «این» و «آن» به اسمی که در بر دارنده موصوف است اشاره میکنند و صفت اشاره نام دارند.صفت پرسشی
گاهی پیش میآید که درباره اسم پرسشی داریم و با یک صفت پرسشی آن را مطرح میکنیم. در جمله «کدام کیف را آوردی؟» صفت «کدام» پرسش درباره نوع کیف است. یا در جمله «چند کیف داری؟» صفت «چند» پرسش است از تعداد کیف. این صفتها را صفت پرسشی میگوییم.صفت مبهم
گاهی چگونگی، تعداد یا نوع موصوف را به صورت مبهم بیان میکنیم. در جمله «چند کیف دارم.» صفت چند تعداد نامعین کیفها را بیان میکند. در جمله «بعضی کیفها کیفیت لازم را ندارند.» صفت «بعضی»، تعداد نامشخص کیفها را بیان میکند. یا در جمله «هیچ کس را ندیدم.» صفت «هیچ» در واقع درباره کس نامشخصی است.صفت تعجبی
صفت تعجبی، همانگونه که از نامش پیداست، تعجب را نسبت به موصوف نشان میکند. مثلاً در «چه سری! چه دمی! عجب پایی!»، صفتهای تعجبی «چه» و «عجب» هستند.صفت
دو پرنده زیبا؛ دو صفت شمارشی و زیبا صفت بیانی است.
انواع صفت از نظر جایگاه قرارگیری نسبت به اسم
صفتی را که قبل از موصوف بیاید صفت پیشین و صفت پس از موصوف را صفت پسین میگوییم. صفتهای پرسشی و اشاره همواره پیش از اسم میآیند. صفت بیانی اغلب پس از اسم واقع میشود، اما در قدیم گاهی پیش از اسم نیز میآمده است. صفتهای عددی و مبهم قبل از اسم میآیند، اما گاهی در گذشته پس از اسم میآمدهاند. صفت توصیفی یا بیانی اغلب پس از موصوف میآید. اما در گذشته و در شعر گاهی پیش از موصوف میآمده و میآید، مثلاً «پروین بزرگ زنی بود».ساختار صفت بیانی
در بخشهایی قبل با صفت بیانی آشنا شدیم. اما ساختارهای مختلف این صفت چیست و چگونه دستهبندی میشود. صفتها از نظر ساختار واژه به چهار دسته تقسیم میشوند.صفت ساده
گاهی صفت یک واژه ساده است، مانند زیبا، گرم.صفت مرکب
گاهی صفت مرکب است که از دو تکواژ مستقل ساخته میشود، مانند نرمخو، پاکدست.صفت مشتق
گاهی ساختار صفت مشتق است و از یک تکواژ مستقل همراه با یک یا دو وند تشکیل میشود، مانند آزمندی، دانشمند، بااخلاق.صفت مشتق مرکب
گاهی ساختار صفت مشتق مرکب است، یعنی هم مرکب و هم ونددار است، مثلاً بزرگمردی، ددمنشانه.اقسام صفت بیانی
همانطور که پیشتر گفتیم، صفت بیانی خود پنج دسته است. در این بخش بیان میکنیم که اقسام این صفت چیست و به چه دستههایی تقسیم میشود.صفت ساده
صفتی بیانی ساده، صفتی است که بر چگونگی و ویژگی موصوف دلالت دارد و مفهوم فاعلی یا مفعولی یا نسبی یا… آن را نمیرساند، مانند آسمان زیبا، پدر مهربان و… .صفت فاعلی
صفت فاعلی کننده کار یا دارنده معنی را نشان میدهد و به هفت صورت زیر ساخته میشود:بن مضارع + -َنده: مانند خواننده، بافنده. این صفت معمولاً برای عمل غیرثابت به کار میرود.
بن مضارع + ان: مانند پرسان، خواهان. این صفها بیشتر برای بیان حالت به کار میروند.
بن مضارع + ا: مانند گویا، خوانا. این نوع صفتها بیشتر حالت صابت را نشان میدهند.
بن ماضی + ار: مانند گرفتار، خریدار.
بن ماضی یا مضارع + گار: مانند آموزگار، پروردگار. این صفتها مبالغه در کار و عمل و شغل را نشان میدهند.
اسم معنی + کار: مانند ستمکار، دغلکار. این صفتها مبالغه در کار و عمل و شغل را نشان میدهند.
اسم معنی + گر: مانند دادگر، خنیاگر. این صفتها مبالغه در کار و عمل و شغل را نشان میدهند.
صفت مفعولی
صفت مفعولی بر آنچه فعل بر او واقع شده باشد دلالت میکند، مانند پوشیده و برده. صفت مفعولی معمولاً از بن ماضی به علاوه کسره «ه» ساخته میشود و گاهی «شده» هم همراه آن میآید. مانند «نشست + ه» که صفت مفعولی «نشسته» را میسازد.صفت نسبی
صفت نسبی همانگونه که از نامش برمیآید، صفتی است که به کسی یا چیزی نسبت داده میشود. اغلب صفتهای نسبی با افزودن پسوند به آخر اسم، صفت یا به ندرت ضمیر به دست میآیند. چند مثال از این موارد به شرح زیر است:ی: مانند همدانی، گیاهی و…
ین: مانند نمادین، زیرین و…
ینه: مانند بیشینه، پشمینه و…
ه: مانند چندکاره، سهلایه و…
گان: مانند رایگان، شایگان و…
انه: مانند شبانه، زنانه و…
انی: مانند ظلمانی، روحانی و…
چی: مانند گیوهچی، توتونچی و…
گانه: مانند سهگانه و…
صفت لیاقت
صفت لیاقت نیز همانگونه که از نامش پیداست، بیانگر لیاقت و شایستگی موصوف است. این نوع صفت با اضافه کردن «ی» به پایان مصدر ساخته میشود. مثلاً صفت لیاقت «شنیدنی» در «آهنگ شنیدنی» منظور آهنگی است که شایسته «شنیدن» است.درجات صفت بیانی
صفتهای بیانی از نظر درجات به سه دسته مطلق، برتر و برترین تقسیم میشوند. در ادامه، بیان میکنیم که درجات این صفت چیست و به چه دستههایی تقسیم میشود.صفت عادی یا مطلق
صفت بیانی گاهی عادی یا مطلق است، یعنی بدون سنجش و بدون بیان اندازه صفت را بیان میکند. مثلاً کتاب قطور، هوای روشن، درخت تناور. صفتی عادی، خود گاهی مثبت است و گاهی منفی. از ترکیبهای زیر صفت منفی ساخته میشود (البته گاهی پسوند نیز اضافه میشود):نا + صفت: ناپاک، نااهل، ناخواسته
بی + اسم: بیدین، بیخرد
گاهی صفت علاوه بر مفهوم خود، بر مقدار نیز دلالت دارد که این صفتها را مقداری مینامیم، مثلاً بسیار کم، خیلی زیاد.صفت تفضیلی یا برتر
گاهی منظور از بیان صفت این است که کسی یا چیزی را نسبت به کسان یا چیزهای دیگر بسنجیم و بگوییم نسبت به آنها چگونه است. در این صورت پس از صفت مطلق پسوند «تر» میآوریم. مثلاً میگوییم «کیف بزرگتر را بیاور». در جمله بالا، کلمه بزرگتر علاوه بر بزرگ بودن کیف، آن را با کیفهای دیگر نیز میسنجد و به نوعی برتری آن را در بزرگ بودن بیان میکند.صفت عالی یا برترین
صفت عالی یا برترین، برای بیان برتر بودن موصوف نسبت به همه همنوعان یا همجنسانش بیان میشود. برای مثال، وقتی میگوییم «هیمالیا مرتفعترین قله جان است» به قله هیمالیا صفت عالی دادهایم. موصوف در این مواقع معمولاً به صورت مفرد میآید. اما اگر بخواهیم به دلایلی چون استعمال در متون ادبی موصوف را جمع ببندیم، اینگونه خواهد بود: «هیمالیا مرتفعترینِ قلهها است». صفتهای برتر و برترین را صفت سنجشی میگویند.zoohre hocini خیلی ممنون