-
صبر اوج احترام به
حکمت خداست
صبور که باشی ...
هم حکمت را میفهمی
هم قسمت را می چشی
هم معجزه را می بینی...!این پست پاک شده! -
این پست پاک شده!
این پست پاک شده! -
دختر پاییز
بهارخوبی عزیزم؟؟؟
بهار دختر پاییز انجمن -
#دلنوشته
پیامش روی صفحه ی گوشی بالا اومد.
"جلوی در دانشگاه منتظرتم، تموم شدی بیا..."
یکم خیره به صفحه ی گوشی موندم، با مکث تایپ کردم:
"کلاس دارم... "
فوری جواب داد:
" یکشنبه ها تا سه کلاس داری. "
انگشتامو رو کیبورد به دروغ لغزوندم:
"جبرانی انداخته استاد تجزیه تحلیل... "
یه دقیقه نگذشت که پیامش رسید:
"همکلاسیات دارن میرن همه، منتظرتم... "
از روی نیمکت جلوی دانشکده بلند شدم و بی عجله و قدم زنون رفتم تا در فنی.
اونور خیابون با همون استایل همیشگیش وایساده بود...
دست به جیب، با لبخند یه وری مغرورش..!!
خیابونو رد کرد و رسید کنارم، فکر کنم قدم به زور تا بازوش میرسه..!
دستشو که تکون داد سمتم، هردوتا دستامو فرو کردم تو جیبامو نگاهمو دوختم به کفشام...
آروم زمزمه کردم:
"هوا یهویی خیلی سرد شد..."
جرئت نکردم دیگه نگاهش کنم...
صدای خنده ی زورکیشو شنیدم :
"بریم آب هویج بستنی..؟"
آهسته گفتم :
"سرده هوا، قهوه ی تلخو ترجیح میدم..."
دیگه نخندید، سرمای هوا دلیل خوبی نبود برای رد کردن پیشنهاد بستنی، از طرف منی که بستنی به قول خودش دینم بود..!!
دستاشو برد تو جیبش.
قبلنا بهش گفته بودم این ژاکتتو دوست دارم...
جیباش اندازه ی دستای جفتمون جا دارن، اما این بار دیگه حسرت نخوردم به گرمای دستایی که..!!
دستشو حائل کمرم کرد و راه افتادیم...
زیادی جنتلمن بود مرد من...
"گویا برای همه..!"
تو کافی شاپ همیشگی، کنار شیشه ی بخار گرفته ی رو به شلوغی خیابونِ دم غروب، نشست جلوم ...
با انگشت اشاره خط انداختم رو بخار شیشه...
یکم که گذشت شیشه به گریه افتاد.
پرسید:
"مطمئنی بستنی نمیخوری..؟؟"
باید از یه جایی شروعش میکردم که تمومش کنم...
بدون اینکه نگاهش کنم گفتم :
"میدونی، وقتایی که توی برف و کولاک زمستون میومدیم و بستنی میخوردیم و میخندیدی بهم و میگفتی دختر تو دیوونه ای، دیوونه نبودم، دلم گرم بود..!"
دستامو که میگرفتی و میذاشتی تو جیب خودت، دستام گرم میشد و سلول به سلول جون میگرفت و راه میگرفت تا دلم... بعد دلم گامب گامب میزد واس عشقی که مال من بود...
"الان سردمه... شاید یه فنجون قهوه گرمم کنه..."
نمیدونم چقدر توو سکوت گذشت، به حرف اومدم:
"دیروز با زهرا رفتیم تا ولیعصر..."
دستش روی میز مشت شد، چقد رگای برجسته ش بهش میومد...
من به دلم نبود بریم، زهرا اصرار کرد...
بعد نمیدونم کجا بود که زهرا گفت :
اونجارو، این پسره رو، چقد شبیه آقاتونه...
بعدم خندید...
من بازم به دلم نبود نگاهش کنم، هیشکیو جز تو نگاه نمیکنم آخه...
بعد که زهرا گفت:
این همون دستبندی نیس که تو براش گرفته بودی..؟؟
نگاهش کردم، شبیه تو نبود، همه چیز همون بودا... همین قد و بالا، غرور، پالتوی مشکی، دستبند چرم مشکی...
همین دستای مردونه با رگای برجسته که قفل شده بود تو دستای هرکی غیر از من...
خودت بودیا...اما تو نبودی...
خواست حرفی بزنه که انگشتمو گرفتم جلو بینیم :
هیس..!! یادته میگفتم هیشکی مثل تو نیست...؟؟
از دیروز هر مردی که دیدم و دست دختریو گرفته بود شبیه تو بود.
نمیخوام بعد از این با دیدن دستای تو هم قفل شده ی دونفر دلم بلرزه که شاید تو...!"
صداشو به زور شنیدم :
" تو عشقی... اون فقط... یعنی من..!! "
کیفمو چنگ زدم و بلند شدم، بازم نگاهش نکردم :
"اگه عشق بودم چشمات جز من کس دیگه ایرو نمیدید، اگه عشق بود گرمی دستاتو حروم هر رهگذری نمی کردی، اگه عاشق بودی...اگه بودی..."
یه قطره اشکی رو که میومد راه بگیره رو گونه م پاکش کردم :
" کاش لااقل نمیبردیش پاتوق همیشگیمون..."
دستشو دراز کرد دستمو بگیره، اما وسط راه پشیمون شد انگار...
مشتش کرد و محکم کوبید رو میز
بی صدا از کنارش گذشتم، شنیدم یه بیت از شعرامو زیر لب زمزمه میکرد :
" چقدر ساده از دست دادمت... " -
لحظات خیلی حساس
-
لحظات خیلی حساس
ابراهیم طاها چه لحظاتی
-
ابراهیم طاها چه لحظاتی
ایلین حیدرزهی لحظات حساس
مرگ
و
زندگی -
ایلین حیدرزهی لحظات حساس
مرگ
و
زندگیابراهیم طاها در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
ایلین حیدرزهی لحظات حساس
مرگ
و
زندگیمن تجربه کردم لحظه مرگ زندگی.ولی یادم نیست چه لحظاتی داشتم خوب یا بد
-
وقتی با ی ارامش خاصی میشینی روی همون صندلی چوبیِ جلوی پنجره
پنجره ای که روبروی حیاطه
درختارو میبینی/سبزیِ باغچه رو/گلهای توی گلدون که به دیوار آویزون شدن...
اجر به اجر اون دیوار رو میشناسی
همونی ک وقتی با لوسیفرم ازش بالا میرفتیم
دوتایی:))
من نگاه میکردم به اون و یادم میداد چجوری آجرهای تیکه شده ای که وسط دیوار سوراخ ایجاد کردن رو بگیرم و بِرَم بالا
جا پای جاش گذاشتم:))
اروم باهم رفتیم بالا:))
باهم میگفتیم و قَش قَش میخندیدیم
مادرم نگاهم میکرد:)) او لوسیفرم را نمیدید:))
فکر میکرد دوستِ خیالی دارم:))
اما او از هر واقعی ای؛ واقعی تر بود:))
میگفت حوریه بیا اینجا این پالتو رو بپوش سرما میخوری مادرم:))
ولی نمیدونست ک کنار لوسیفرم ک تشعشع آتیش و حرارت سوزناکی ازش ساطع میشد،چقدر گرمم:))
لوسیفر اونقدرا هم بد نیس:))
شاید...یکم تنهاس:))
وقتی سجده نکرد فک میکرد ادمها برتر از اون نیستن:))
فک نمیکرد حتی ممکنه ی روزی برسه که به این حد برسن که دستشو از پشت بِبَندن:))
لوسیفرم مهربان است:)) شماها نمیفهمید:))
اما من او را دارم:) همانکه همیشه باهام بازی میکرد
همان که بالهای سفید و سرخِ زیبایی داشت... وقتی میرسیدیم بالای دیوار میگفت بِپَر...
میپریدم...و مطمئن بودم که مرا میگیرد:))
هیچ وقت رهایم نکرد:))
من لوسیفرم را دوست دارم:)) آنقدر ها هم بد نیس که میگویند...او فقط تنهاست:))
(از سری حرفهایم به لوسیفر من...my lucifer) -
قلبم داره میاد تو دهنم
-
کی قراره تموم بشه
-
تمام انسان ها فارغ از سطح سواد، شهرت و درآمد؛ توانایی کمک کردن به دیگران رو دارن، فقط کافیه سخت نگیرید و از یه نفر شروع کنید، از یه دوست، همسایه، کسی که کنارتون ایستاده و...
اگه به دیگران کمک کردی و در قبالش انتظار چیزی داشتی، بدون که تو کمک نکردی، معامله کردی : )
حرف های ریانا -
کی قراره تموم بشه
Mahsa Najafi 1 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
کی قراره تموم بشه
سلام مهسا حالت خوبه.
.
دیر یا زود معلوم نیست.ولی میگذره.
-
دوباره بیخیال درس شدم ساعت ۹ و نیمه
ننگ به نیرنگ بیخیالی -
Mahsa Najafi 1 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
کی قراره تموم بشه
سلام مهسا حالت خوبه.
.
دیر یا زود معلوم نیست.ولی میگذره.
ایلین حیدرزهی سلام قربونت خوب نیستم
خودت خوبی؟
تا تموم بشه من نابود شدم -
قلبم داره میاد تو دهنم
ابراهیم طاها سلام خوبین؟
چیشده؟ -
https://forum.alaatv.com/post/1768547
خطاب به من:| -
ابراهیم طاها سلام خوبین؟
چیشده؟Mahsa Najafi 1 یه چیزی شده هنوز کامل نیست
منم مونده تو برزخ -
دوباره بیخیال درس شدم ساعت ۹ و نیمه
ننگ به نیرنگ بیخیالیchichak am در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
دوباره بیخیال درس شدم ساعت ۹ و نیمه
ننگ به نیرنگ بیخیالی.خدانکنه چیزی توجه ام رو جلب کنه.یک بهانه برام میشه واس بیخیالی درس خوندن
-
Mahsa Najafi 1 یه چیزی شده هنوز کامل نیست
منم مونده تو برزخابراهیم طاها ایشالا درست میشه
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
سلام سلام سلام سلام
Your browser does not support the audio element.
از اونجا که الانا تو مجازی و واقعیت کار های سم زیاد میبینیم و دیدم جاشون تو الاخونه خالیه این تاپیکو ترتیب دادم
شما میتونین کلیپ های سمتون یا خاطرات اسیدیتون رو اینجا بفرستین و باهم و کنار هم فیض ببریم
ایشالا که نترکیم صلوات.. ...
اعاااا راستی داشت یادم میرفت که بگم
هیچ جا بدون قانون نمیشه پس شمایی که اینجایین، بیاین پیشنهاداتونو برای قانون های این تاپیک بدین تا باهم تنظیمش کنیم...
سمدونی جالبی میشه....
اهاااا اهالی فن بفرمایید:
@Reza-H @_Narges @پرستو-بابایی @ABR_DJ @Ainoor
@Zahra-HD @نویسنده-کوچولو
@officer-k _k @آدمک
@erfanyy @M-Shajarian
@Hhh-Hh Hh
@f-nalist @Soniaaa @Ay @ariana-a @مآهور @khanoomi
و هرکی که چیزی تو چندته داره ....
سلاام
خب پیرو این ژانر جدید شوخی با آقای گلزار منم تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم
میتونین از کارایی که میکنین چه ساده ، بامزه ، ادایی، سالم و... باشه عکس بزارین و ما را با خود آشنا کنید
منتظرتون هستیم
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دوازدهم @یازدهم @دهم
@تجربیا @ریاضیا @انسانیا
@دانشجویان-پیراپزشکی
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-مهندسی (آکیتو)
سلام بچه ها یکی یه مقدار زیاد شارژ فرستاده رو خط من
اون شماره رو فقط داداشم ومامان و بابام دارن که هیچ کدوم نفرستادن
زنگ زدم همراه اول میگه ممکنه اونی که فرستاده تماس بگیره باهاتون
یه بار میگم بیخیال میخواست اشتباه نکنه
دوباره میگم شاید یه ادم فقیری واسه تحصیل بچش میخواسته
حالا چیکارش کنم؟
تا حالا هم کسی تماس نگرفته باهام
اگه کسی میتونه کمک کنه ممنون میشم
سلام به یاران جــان
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن
@M-an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب
دعوت میکنم از :
@خانوم
@dlrm
@اکالیپتوس
@revival
@گونش
@Saahaar
@sheyda-fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام روزتون بخیر.
یک کتاب رو باید گروهی تایپ کنیم و جمع بندی مطالب به عهده منه
میخوام بدونم برنامه ای، آموزشی، تجربه ای که بتونه کمکم کنه یه کار تمیز درست کنم وجود داره؟
حتی هوش مصنوعی
ممنون میشم اگه میدونید بگید
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
دیدی دوسداری یه اتفاقی بی افته
یه زندگی متفاوت داشته باشه
یه دوره از زندگیت یه راهی رو انتخاب کردی و الان دوس داری برگردی و انتخابش نکنی
میگی کاش این کارو نکرده بودم!
کاش این تصمیم رو نگرفته بودم
و یا کاش فلان کارو میکردم🫠
و ته ذهنت یه گوشه ای یه رویایی داری یه رویا از یه زندگی ایدهآل
اون زندگی ایده آل همیجوری کشکی نرفته اونجا
هیچ فکری هیچ طرز نگرشی هیچ احساسی همینجوری و بی دلیل بوجود نیومده
برای هر یه چیز خوبی که اون زندگی داره یه بار یه جای از زندگی چیزی رو تجربه کردی که باعث شده اون زیبایی رو بخوای در واقع متوجه اون بشی
و الا تا تجربه نکرده بودی حتی از وجود همچنین چیزی بیخبر بودی
تا بی پولی رو تجربه نکرده باشی قدر پولدار بودن رو نمیدونی
تا خونه حیاط دار داشته باشی توی اون زندگی ایدهآل خونه حیاط دار جایی خاصی نداره
تا حسرت چیزی رو نداشته باشی نمیتونی زندگی بدون اون حسرت رو آرزو کنی
یه چیز بخوام ازت؟
فکر کن وسط اون زندگی ایدهآلی و اونجا تماما برای توعه
فقط یه چیزی که هست اینه که تجربیات و احساسات و افکاری که الان داری رو اونجا نداری
فکر میکنی چه فرقی با الانت داره
خیلی خوشحال تری؟
تویی که تجربه خونه بدون حیاط رو نداشتی بخاطر اینکه الان خونه ای که توشی یه حیاط خیلی زیبایی داره چقدر خوشحالی؟ نمیگم ناراضی هستی احتمالا خیاطتتون رو دوس داری ولی اون شوق داشتنش رو دیگه نداری( البته که این فقط یه مثل خیلی کوچیکیه)
در عوضش رنگ خواسته هات عوض میشه
تا تشنگی رو تجربه نکنیم قدر ابو
تا شکست رو تجربه نکنیم قدر پیروزی رو
و
و
خلاصه قدر چیزایی که میخواییم رو بدونیم چون برای اینکه اینا بوجود بیان کم رنج و سختی و کاستی کشیده نشده
و اینکه کاش اینجوری میشد هم زیاد نگیم
حکمت اینکه اون اتفاق افتاد اینه که الان چیزی واسه خواستن هدفی برای زندگی عیبی برای درست کردن ..دلیلی برای فردا صبح بیدار شدن داری
اون زندگی رویایی یکی دیگه از دلایلی که اونجا.. یه گوشه از ذهن من و تو هست هم اینه که بدستش بیاری.. تلاش کنی تا بدستش بیاری
چیزی که در موردش حرف میزنم ممکنه یه احساس باشه که میخوای داشته باشی
یه زندگی لوکس/ساده ای باشه که میخوای داشته باشی
یه نوع حرف زدن راه رفتن و حتی تفکری باشه که دوس داری ایجادش کنی
باید اون زندگی رو برای خودت درست کنی و نگی ای کاش فلان کارو نمیکردم/یا میکردم
چون هیچ سمانه ای جز اونی الان اینجاست و داره این متن رو مینویسه، لایق زندگی ایدهآلی که الان میخواد داشته باشه، نیست
میفهمی که چی میگم؟
این چیزی بود که من از کتاب کتابخانه نیمه شب یاد گرفتم ♡
البته کامل برداشت شخصی من بود
و چقدر بهش نیاز داشتم...
دوس داشتم این نوشته رو مثل هزاران حرفی که داشتم و بیانش نکردم، پاکش کنم
ولی چون توی ایدهآل من یه دختری هست که کمتر برای کارای خواسته و نکردش پشیمونه.(نه الانی که کلی حرف نزده و پشیمونی بابتشون رو داره) . پس همینجوری که هست میزارم اینجا بمونه
یه قدمِ شده کوچولو ولی رو به جلو برای من:)
شاید برای حتی یه نفر دیگه که گذرش افتاده اینجا و این نوشته رو خونده مفید باشه