نقش تبعی بدل،اسلوب معادله،مجاز
-
-
سروش قادری سلام ببینین من اسلوبو اینطوری میزنم
میگم اگه هر مصراع رو پشت وانت بنویسم معنی میده یا نه اگه معنی داد بازم چک میکنم که وسط دو بیت همانطور که میتونه بیاد یا نه اگه اومد که درسته اگه نیومد یعنی اسلوب نیست
مثلاً یه بیتی از زیب انسان هستا تو کتابمون
حالا خود بسته کامل یاده نیست ولی اینو میگه که- عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را /دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را
-
@haniehno در نقش تبعی بدل،اسلوب معادله،مجاز گفته است:
سروش قادری سلام ببینین من اسلوبو اینطوری میزنم
میگم اگه هر مصراع رو پشت وانت بنویسم معنی میده یا نه اگه معنی داد بازم چک میکنم که وسط دو بیت همانطور که میتونه بیاد یا نه اگه اومد که درسته اگه نیومد یعنی اسلوب نیست
مثلاً یه بیتی از زیب انسان هستا تو کتابمون
حالا خود بسته کامل یاده نیست ولی اینو میگه که- عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را /دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را
آهان
یعنی میشه گفت همون موقوف المعانی هستش فقط جای بیت متوالی میشه مصراع متوالی تو ی بیت؟ -
مبنای اسلوب معادله، تشبیه است، یعنی باید برای عناصر هر مصراع مصداقی در مصراع دیگر یافت.
مثال: عشق بر یک فرش بنشاند گدا و شاه را سیل، یکسان میکند پست و بلند راه را
عشق سیل/ گدا پست/ شاه بلند
تنها نه آن غزالش جمعی سگان گرفتند هرجا که یوسفی هست، صد گرگ در کمین است
غزال یوسف/ سگان صد گرگ
دو مصراع باید از نظر دستوری و معنایی از هم مستقل باشند، وجود حرف ربط وابستهساز «که، چو، تا، و ...» در ابتدای مصراع دوم (بهگونهای که
موجب وابستگی دو مصراع از نظر دستوری شوند)، دلیلی برای عدم وجود آرایة اسلوبمعادله است.
مثال: نه غم و نه غمپرستم، ز غم زمانه رستم که حریف او شدستم، که در ستم ببستم
«که» در ابتدای مصراع دوم به معنای «بلکه»، وابستگی دستوری بین دو مصراع ایجاد کرده است، پس اسلوب معادله نداریم.
هر دو مصراع با دو معنای متفاوت، یک مفهوم را بیان میکنند:
مثال: دل چو شد غافل ز حق فرمانپذير تن بود مـيبـرد هرجا كه خواهد اسب، خوابآلوده را
معنا: دلی از خدا غافل است از تن (جسم، نفس) تبعیت میکند همانطورکه انسان خوابآلود را اسب هرجا که میخواهد میبرد.
مفهوم حاصل از هر دو مصراع:
مصراع اول: غفلت موجب زیان است = مصراع دوم: غفلت موجب زیان است
-
H Ho در نقش تبعی بدل،اسلوب معادله،مجاز گفته است:
مبنای اسلوب معادله، تشبیه است، یعنی باید برای عناصر هر مصراع مصداقی در مصراع دیگر یافت.
مثال: عشق بر یک فرش بنشاند گدا و شاه را سیل، یکسان میکند پست و بلند راه را
عشق سیل/ گدا پست/ شاه بلند
تنها نه آن غزالش جمعی سگان گرفتند هرجا که یوسفی هست، صد گرگ در کمین است
غزال یوسف/ سگان صد گرگ
دو مصراع باید از نظر دستوری و معنایی از هم مستقل باشند، وجود حرف ربط وابستهساز «که، چو، تا، و ...» در ابتدای مصراع دوم (بهگونهای که
موجب وابستگی دو مصراع از نظر دستوری شوند)، دلیلی برای عدم وجود آرایة اسلوبمعادله است.
مثال: نه غم و نه غمپرستم، ز غم زمانه رستم که حریف او شدستم، که در ستم ببستم
«که» در ابتدای مصراع دوم به معنای «بلکه»، وابستگی دستوری بین دو مصراع ایجاد کرده است، پس اسلوب معادله نداریم.
هر دو مصراع با دو معنای متفاوت، یک مفهوم را بیان میکنند:
مثال: دل چو شد غافل ز حق فرمانپذير تن بود مـيبـرد هرجا كه خواهد اسب، خوابآلوده را
معنا: دلی از خدا غافل است از تن (جسم، نفس) تبعیت میکند همانطورکه انسان خوابآلود را اسب هرجا که میخواهد میبرد.
مفهوم حاصل از هر دو مصراع:
مصراع اول: غفلت موجب زیان است = مصراع دوم: غفلت موجب زیان است
خیلی ممنون
عالی بود