-
pouya hosein pour توانا بود هرکه دانا بود ز دانش دل پیش برنا بود
نوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۹:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmatin shirinkam
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری -
matin shirinkam
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار ندارینوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۹:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهpouya hosein pour یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
-
pouya hosein pour یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
نوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmatin shirinkam رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود -
matin shirinkam رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رودنوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۵:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهpouya hosein pour
دشمن به غلط گفت که من فلسفیم
ایزد داند که آنچه او گفت نیم -
pouya hosein pour
دشمن به غلط گفت که من فلسفیم
ایزد داند که آنچه او گفت نیم@narjes-hashemi
مرا عهد و پیمانی با او
ک تاریخ ندیده در کتابش -
نوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۶:۱۴ آخرین ویرایش توسط _Biliifti_ انجام شده
@ftm-dh
شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی -
@ftm-dh
شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی@narjes-hashemi
یارا غم غمناکت به جانم افتاده
چه کنم جانانم! -
نوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۶:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ftm-dh
من و جام و می و معشوق الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله در تاخیر آفات است... -
@ftm-dh
من و جام و می و معشوق الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله در تاخیر آفات است...@narjes-hashemi
تمنای تو دارم در جهانم
کیست که بفهمد تمنایم را -
نوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۶:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ftm-dh
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا -
@ftm-dh
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرادانش آموزان آلاءنوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۶:۴۷ آخرین ویرایش توسط ftm.dh انجام شده@narjes-hashemi
امده است باز به خانه ی ما
اسفند بیاوریم یا گوسفند را -
نوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۶:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ftm-dh
آمدی چشم گشودی و خزانم کردی
اولین شاعر چشمان وزانم کردی -
@ftm-dh
آمدی چشم گشودی و خزانم کردی
اولین شاعر چشمان وزانم کردیفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۷:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi یا رب ای دل عشق تو صبر و ثباتم میهد عطر تو وقت سحر از غصه نجاتم میدهد
یا رب امشب برایم نم باران بنویس دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس -
@narjes-hashemi یا رب ای دل عشق تو صبر و ثباتم میهد عطر تو وقت سحر از غصه نجاتم میدهد
یا رب امشب برایم نم باران بنویس دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویسنوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۷:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده81Sobhan
سال ها رفت و زیادم نرود دوست هنوز
تا چه کردم که مرا دشمن جان اوست هنوز -
81Sobhan
سال ها رفت و زیادم نرود دوست هنوز
تا چه کردم که مرا دشمن جان اوست هنوزفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۷:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi زین آتش نهفته که در سینه من است / خورشید شعله ای است که در آسمان گرفت
-
نوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۷:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
81Sobhan
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است -
81Sobhan
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن استفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۷:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هرکه خاک در میخانه به رخساره نرفت -
نوشتهشده در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۷:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
81Sobhan
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسواعاشق اندر فن خود استاد نیست -
81Sobhan
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسواعاشق اندر فن خود استاد نیستنوشتهشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۳:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi تواضع زگردان فرازان نکوست
گدا گر تواضع کن خوی اوست
-
@narjes-hashemi تواضع زگردان فرازان نکوست
گدا گر تواضع کن خوی اوست
نوشتهشده در ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۳:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmatin shirinkam
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده...