-
بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست عشق كدامست غم كجاستبگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست درهوای تو از آشیان جداست#فریدون_مشیری
-
هــــرڪہ فرهاد
شود در ره عشــــقهمه ڪــس
در نظرش شــــیرین استتهمت ڪفر بہ عاشق نزنید
عاشــــقے
پاکترین آیین است️
-
کاش پیدایت کنم…
در این برکه ی سکوت شبهای غم..
دور شدم از تو…
خیلی دور..
دور تر از آنی که در وجودم هستی… -
دست رو موهاش که می کشم میره عکس بعدی
-
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟!
با غم انگیزترین حالت تهران چه کتم؟!
علیرضا آذر -
واعظان کین جمله در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می رسند، آن کارِ دیگر می کنند
صحبتی دارم به دانشمند مجلس، بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟!
حافظ -
این پست پاک شده!
-
چشمِ خود بستم
که ديگر چشمِ مستش
ننگرم
ناگهان دل داد زد
"ديوانه! من ميبينمش" -
چشم از او..
جلوه از او!
ما چه حریفیم ای دل#شهریار
-
عاشق روي جواني خوش نوخاسته ام
و از خدا دولت اين غم به دعا خواسته ام
عاشق و رند و نظربازم و مي گويم فاش
تا بداني كه به چندين هنر آراسته ام#حافظ
-
شدم ز عشق به جايی
كه عشق نيز نداند ...#مولوی
-
داسٖتان عشق من شيرين تر از فرهاد بود
گر نگفتم، پاسِ عشق كوهكـَن مي داشتم
-
خداوندا در این دنیای وانفسا
نفسها می کشم بی روح تا فردا
که فردا هم شود فردا و فردا سر
چو می خواهم ببینم روز را بهتر
ولیکن من نمی بینم طلوعی را
و هرگز من نمی یابم شروعی را
خداوندا در این دنیای بی فرجام
هر آغازی نشد پایان و باانجام
فرارییم ز ماتمهای این دوران
فرارییم از این سرما و این بوران
خداوندا به درگاهت قسم اینک
مرادریاب چون گم گشته ام بی شک
خداوندا از این ظلمت رهایم ده
مرا در صبح فرداها سرایم ده
که فردا را ببینم تا ابد روشن
که دنیا را ببینم یک جهان گلشن
#سیدمهدی-نژادهاشمی -
من ای گل دوست میدارم تو را کز بوی مشکینت
چنان مستم که گویی بوی یار مهربان آید
#مولانا
-
با لشکرت چه حاجت رفتن به جنگ دشمن؟
تو خود به چشم و ابرو برهم زنی سپاهی...
#سعدی