جا زدن
-
ابوالفضل ریسی سلام من یه راه حلی دارم که عجیبه کاملا ولی در کمال شگفتی رو من جوابداد. من یه شب از جام پاشدم درحالیکه قبلش فقط نشسته بودم رو صندلیم و ساعتها موزیک شنیده بودم و کلی اینجا چت کرده بودم و از روز قبلش نخوابیده بودم و چشام از گریه درد میکرد گوشام از هدفون سرم از ماجراهای روزقبل دلم هم از زندگیم که چند روز بود حالمو گرفته بود. لپ تاپو بستم خوابیدم بیدار شدم خسته تر از قبل حوصله هیچیو نداشتم. حالم بد بود. رفتم وضو گرفتم . نخندین از روندش
وضو گرفتم سرحال تر شدم قبل نماز یه فایل ورزشی گذاشتم متبرک به وضو
شروع کردم به ورزش کردن. حس کردم انرژیم برگشت واقعا. وضو گفتم چون وضو واقعا سرحال میکنه آدمو اگه سرجام بودم تکون نمیخوردم تا فرداش. بعد یه دوش با آب خنک گرفتم اومدم نماز خوندم عهدامو مرور کردم با خدا. پاشدم با اینکه میترسیدم از وضعیت درسیم ولی راه ابریشمو بستم آرشو باز کردم که جدیدتر بود بهم انرژی بیشتری میداد تا بعد ببینم میخوام با بقیه راه ابریشم چیکار کنم.. شروع کردم به خوندن. امروزم یه آزمون دادم عمومی ای که نخونده بودمو خوب زدم اختصاصیا خراب
ولی حسم زمین تا آسمون با اون شب فرق کرده
samira pournazar در جا زدن
گفته است:
ابوالفضل ریسی سلام من یه راه حلی دارم که عجیبه کاملا ولی در کمال شگفتی رو من جوابداد. من یه شب از جام پاشدم درحالیکه قبلش فقط نشسته بودم رو صندلیم و ساعتها موزیک شنیده بودم و کلی اینجا چت کرده بودم و از روز قبلش نخوابیده بودم و چشام از گریه درد میکرد گوشام از هدفون سرم از ماجراهای روزقبل دلم هم از زندگیم که چند روز بود حالمو گرفته بود. لپ تاپو بستم خوابیدم بیدار شدم خسته تر از قبل حوصله هیچیو نداشتم. حالم بد بود. رفتم وضو گرفتم . نخندین از روندش
وضو گرفتم سرحال تر شدم قبل نماز یه فایل ورزشی گذاشتم متبرک به وضو
شروع کردم به ورزش کردن. حس کردم انرژیم برگشت واقعا. وضو گفتم چون وضو واقعا سرحال میکنه آدمو اگه سرجام بودم تکون نمیخوردم تا فرداش. بعد یه دوش با آب خنک گرفتم اومدم نماز خوندم عهدامو مرور کردم با خدا. پاشدم با اینکه میترسیدم از وضعیت درسیم ولی راه ابریشمو بستم آرشو باز کردم که جدیدتر بود بهم انرژی بیشتری میداد تا بعد ببینم میخوام با بقیه راه ابریشم چیکار کنم.. شروع کردم به خوندن. امروزم یه آزمون دادم عمومی ای که نخونده بودمو خوب زدم اختصاصیا خراب
ولی حسم زمین تا آسمون با اون شب فرق کرده
سلام
چه خوب
دفعه بعدی اگر بود حتما امتحان میکنم
ممنون
-
سلام
من یه هفته است حس میکنم دارم جا میزنم
تا حالا اینقدر بدحال نبودم
منابعم تکمیله ولی نمیتونم سمتش برم
خوابم رو به زور درست کردم ولی دوباره به هم خورده
یه جورایی انگار وجدان درد گرفتم که چرا وقت تلف کردم و همین طور بدتر میشه
خسته شدم از بس شروع کردم و جا زدم
حس میکنم هدفم رو اشتباه انتخاب کردم
الان تو انتخاب رشته سیر میکنم و مردد شدم
اصلا الان وقت این کاراست!
برنامه میریزم خیلی منطقی و عادی ولی انجامش نمیدم و این حالم رو بدتر میکنه
دوست نداشتم انرژی منفی وارد انجمن کنم ولی راهی واسم نمونده بود
یه چیز دیگه
اینکه من وقتی خون خودم رو ببینم حس خیلی بدی دارم طبیعیه؟
یا مثل بچه ها از سوزن بدم میاد
ولی وقتی فیلم عمل جراحی و تشریح میبینم کلی ذوق میکنم با اینکه به رشته های اینطوری علاقه ندارم
اصلا میشه تو این وقتی که دارم فقط تلفش میکنم کاری کرد؟!
حس میکنم چیزی یادم نمونده ولی وقتی میرم سر تست اصلا اینطور نیست
میدونم یه قدم مونده تا رسیدن ولی دیگه نمی کشم!خیلی همه چیز رو قاطی کردم
زیاد حالم خوب نیست
اولین باره این حس رو دارم
کارمم شده چک کردن انجمن و تایپک های مختلف از سال اول انجمن تا الان
گوشمم از حرفهایی انگیزشی پره و اصلا بهشون نیاز ندارم ولی انگار خودم و هدفم باهم گم شدیم
کمکم کنید تا دوباره برگردم
ممنون که تا اینجا اومدید و منتظر نظراتتون هستم
ابوالفضل ریسی سلام یعنی الان مردد هستید که رشته تجربی به درد شما میخوره یا نه اونم بواسطه ترس از خون وسوزن؟
-
ابوالفضل ریسی سلام یعنی الان مردد هستید که رشته تجربی به درد شما میخوره یا نه اونم بواسطه ترس از خون وسوزن؟
ابوالفضل ریسی سلام یعنی الان مردد هستید که رشته تجربی به درد شما میخوره یا نه اونم بواسطه ترس از خون وسوزن؟
سلام
یه جورایی باعث شده تو انتخاب هدف مردد بشم وگرنه علاقم به رشته تجربی خیلی زیاده -
پس اگر دوست دارید نترسید بنده خون میدیدم که قطع نمیشه غش میکردم اولین بارهایی که میخواستم به دیگران آمپول بزنم تا مرز سکته کردن میرفتم اما بعدها دراکولایی شدم چون پدیده ای به نام عادت وجود داره البته اینم بگم بنده هم عمل های جراحی رو که میدیدم اونقدر ترس نداشتم تا چیزی بنام آمپول زدن و....اگر واقعا هدفی دارید برای پزشک شدن که والاست این ترس ها میره هرچند که ممکنه اوایل خیلی سخت باشه اما بعد مدتی عادی میشه
-
ابوالفضل ریسی سلام یعنی الان مردد هستید که رشته تجربی به درد شما میخوره یا نه اونم بواسطه ترس از خون وسوزن؟
سلام
یه جورایی باعث شده تو انتخاب هدف مردد بشم وگرنه علاقم به رشته تجربی خیلی زیاده -
پس اگر دوست دارید نترسید بنده خون میدیدم که قطع نمیشه غش میکردم اولین بارهایی که میخواستم به دیگران آمپول بزنم تا مرز سکته کردن میرفتم اما بعدها دراکولایی شدم چون پدیده ای به نام عادت وجود داره البته اینم بگم بنده هم عمل های جراحی رو که میدیدم اونقدر ترس نداشتم تا چیزی بنام آمپول زدن و....اگر واقعا هدفی دارید برای پزشک شدن که والاست این ترس ها میره هرچند که ممکنه اوایل خیلی سخت باشه اما بعد مدتی عادی میشه
پس اگر دوست دارید نترسید بنده خون میدیدم که قطع نمیشه غش میکردم اولین بارهایی که میخواستم به دیگران آمپول بزنم تا مرز سکته کردن میرفتم اما بعدها دراکولایی شدم چون پدیده ای به نام عادت وجود داره البته اینم بگم بنده هم عمل های جراحی رو که میدیدم اونقدر ترس نداشتم تا چیزی بنام آمپول زدن و....اگر واقعا هدفی دارید برای پزشک شدن که والاست این ترس ها میره هرچند که ممکنه اوایل خیلی سخت باشه اما بعد مدتی عادی میشه
خب پس خداروشکر
ممنونم
فقط یه سوال میپرسم اگر دوست داشتید جواب بدید
چه رشته ای درس میخونید؟ -
پس اگر دوست دارید نترسید بنده خون میدیدم که قطع نمیشه غش میکردم اولین بارهایی که میخواستم به دیگران آمپول بزنم تا مرز سکته کردن میرفتم اما بعدها دراکولایی شدم چون پدیده ای به نام عادت وجود داره البته اینم بگم بنده هم عمل های جراحی رو که میدیدم اونقدر ترس نداشتم تا چیزی بنام آمپول زدن و....اگر واقعا هدفی دارید برای پزشک شدن که والاست این ترس ها میره هرچند که ممکنه اوایل خیلی سخت باشه اما بعد مدتی عادی میشه
خب پس خداروشکر
ممنونم
فقط یه سوال میپرسم اگر دوست داشتید جواب بدید
چه رشته ای درس میخونید؟ابوالفضل ریسی خداروشکر....میخوندم....سالیان پیش...هم بیهوشی خوندم هم پرستاری
-
ابوالفضل ریسی خداروشکر....میخوندم....سالیان پیش...هم بیهوشی خوندم هم پرستاری
ابوالفضل ریسی خداروشکر....میخوندم....سالیان پیش...هم بیهوشی خوندم هم پرستاری
موفق باشید
و باز هم ممنونم -
ابوالفضل ریسی خداروشکر....میخوندم....سالیان پیش...هم بیهوشی خوندم هم پرستاری
موفق باشید
و باز هم ممنونمابوالفضل ریسی سلامت باشید به همچنین شما.