-
خنده ی بیگانگان دیدم نگفتم درد دل
آشنایا با تو گویم گریه دارد حال من...شهریار
-
ارغوان،
شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابیست هوا؟
یا گرفتهاست هنوز؟من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر میکشم از سینه نفس
نفسم را بر میگرداندره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی میماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانیست
نفسم میگیرد
که هوا هم اینجا زندانیست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است.اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطرمن
گریه میانگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد میگرید…چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو میریزد
ارغوان
این چه رازیست که هر بار بهار
با عزای دل ما میآید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ میافزاید؟ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درد غم میگذرند؟ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله میآغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازندارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش؛
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من.... -
دست به دستِ مدّعی شانه به شانه می روی
آه که با رقیبِ من جانبِ خانه می روی!بی خبر از کنارِ من، ای نَفَسِ سپیده دم
گرم تر از شراره ی آهِ شبانه می رویمن به زبانِ اشکِ خود می دهمت سلام و تو
بر سرِ آتشِ دلم همچو زبانه می رویدر نگهِ نیازِ من موجِ امیدها تویی
وه که چه مست و بی خبر سوی کرانه می روی!گردشِ جامِ چشم تو هیچ به کام ما نشد
تا به مرادِ مدّعی همچو زمانه می رویحال که داستانِ من، بهرِ تو شد فسانه ای
باز بگو به خوابِ خوش با چه فسانه می روی؟ -
کاش سوی تو دمی رخصت پروازم بود
تا به سوی تو پرم بال و پری بازم بود
یاد آن روز که از همت بیدار جنون
زین قفس تا سر کویت پر پروازم بود
دیگر کنون چه کنم زمزمه در پرده عشق
دور از آن مرغ بهشتی که هماوازم بود
همچو طوطی به قفس با که سخن ساز کنم
دور از آن آینه رخسار که همرازم بود
خواستم عشق تو پنهان کنم و راه نداشت
پیش این اشک زبان بسته که غمازم بود
رفتی و بی تو ندارد غزلم گرمی و شور
که نگاهت مدد طبع سخن سازم بود
-
خلوت نشین خاطر دیوانه ی منی
افسونگری و گرمی افسانه ی منیبودیم با تو همسفر عشق سالها
ای آشنا نگاه که بیگانه منیهر چند شمع بزم کسانی ولی هنوز
آتش فروز خرمن پروانه منیچون موج سر به صخره ی غم کوفتم ز درد
دور از تو ای که گوهر یک دانه منیخالی مباد ساغر نازت که جاودان
شورافکنی و ساقی میخانه منیآنجا که سرگذشت غم شاعران بود
نازم تو را که گرمی افسانه منی -
با واژههای تو
من مرگ را محاصره کردم
در لحظهای که از شش سو میآمد
آه این چه بود این نفس تازه باز
در ریهی صبح
با من بگو چراغ حروفت را
تو از کدام صاعقه روشن کردی ؟
بردی مرا بدان سوی ملکوت زمین
وین زادن دوباره
بهاری بود
امروز
احساس میکنم
که واژههای شعرم را
از روی سبزههای سحرگاهی
برداشتهام -
در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیست
جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیستاشکم که به دنبال تو آواره ی شوقم
یارای سفر با تو و رای وطنم نیستاین لحظه چو باران فرو ریخته از برگ
صد گونه سخن هست و مجال سخنم نیستبدرود تو را انجمنی گرد تو جمع اند
بیرون ز خودم راه در آن انجمنم نیستدل می تپدم باز درین لحظه ی دیدار
دیدار ‚ چه دیدار ؟ که جان در بدنم نیستبدرود و سفر خوش به تو آنجا که رهاییست
من بسته ی دامم ره بیرون شدنم نیستدر ساحل آن شهر تو خوش زی که من اینجا
راهی به جز از سوختن و ساختنم نیستتا باز کجا موج به ساحل رسد آن روز
روزی که نشانی ز من الا سخنم نیست -
غیر از این داغ که در سینه سوزان دارم
چه گل از گلشن عشق تو به دامان دارم ؟این همه خاطر آشفته و مجموعه ی رنج
یادگاری ست کزان زلف پریشان دارمبه هواداری ات ای پاک نسیم سحری
شور و آشفتگی گرد بیابان دارممگذر ای خاطره ی او ز کنارم مگذر
موج بی ساحل اشکم سر طوفان دارمخار خشکم مزن ای برق به جانم آتش
که هنوز آرزوی بوسه ی باران دارمغنچه آسا نشوم خیره به خورشید سحر
من که با عطر غمت سر به گریبان دارمشمع سوزانم و روشن بود از آغازم
که من سوخته سامان چه به پایان دارم -
به وقت رویش سبز جوانه با من باش
دلم گرفته در این بیکرانه با من باشچه آسمان غریبی است بی حضور تو دل
به گرمی سخنی عاشقانه با من باشسکوت ، درد بزرگی است هیچ می دانی ؟
بخوان برای دلم یک ترانه با من باشاسیر این قفس سرد و غم گرفته منم
در قفس بگشا ، بی بهانه با من باشقسم نمی دهمت که به عمر صد غزلم
به عمر یک غزل حافظانه با من باش -
آن روز که در عشق سرانجام بمیرم
مپسند که دلداده ناکام بمیرمآیا بود ای ساحل امید که روزی
چون موج در آغوش تو آرام بمیرم ؟چون شبنم گلها سحر از جلوه خورشید
در پرتو روی تو سرانجام بمیرمآن مرغک آزرده عشقم که روا نیست
در گوشه افسرده این دام بمیرممپسند که در گوشه تنهایی و غمها
چون شمع ، عیان سوزم و گمنام بمیرم -
صد خزان افسردگی بودم ، بهارم کرده ای
تا به دیدارت چنین امّیدوارم کرده ایپای تا سر می تپد دل کز صفای جان چو اشک
در حریم شوق ها آیینه دارم کرده ایدر شب نومیدی و غم همچو لبخند سحر
روشنایی بخشِ چشمِ انتظارم کرده ایدر شهادتگاه شوق از جلوه ای آیینه دار
پیش روی انتظارت شرمسارم کرده ایمی تپد دل چون جرس با کاروان صبر و شوق
تا به شهر آرزوها رهسپارم کرده ایزودتر بفرست ای ابر بهاری زودتر
جلوه ی برقی که امشب نذر خارم کرده اینیست در کنج قفس شوق بهارانم به دل
کز خیالت صد چمن گل درکنارم کرده ای -
ندانم کجا می کشانی مرا
سوی آسمان ، یا به خاموش خاک
نِیَم در هراس از تو ای ناگزیر
ندانم کجا می کشانی مرا
ندانم کجا ، لیک دانم یقین
کزین تنگنا می رهانی مراندانم کجا می کشانی مرا
ندانم کجا می کشانی مراسوی آسمان ، یا به خاموش خاک
و یا جانب نیروانا و نور
کجا می کشانی ، نهانی مراز سنگینی کوله بار وجود
سبک داری ام دوش و آسوده سار
بری سوی بی سوی خویشم نهان
چه بزمی ست این میهمانی مرانقابیت بر روی و همراه من
همی آیی و با تو تنها نِیم
ولی کاش می شد بدانم کجا
نقابت ز رخساره یکسو شود
در آن لحظه ی ناگهانی مراندانم کجا می کشانی مرا
ندانم کجا می کشانی مرا -
تمام دل خوشی ام شور عاشقانه ی توست
دو چشم منتظرم تا همیشه خانه ی توستتو صبر گفتی و ، من خسته از شکیبایی
تمام زندگی ام ، غرق در بهانه ی توستبهانه ی همه ی شعرهای من ، برگرد
بیا که خانه ی قلبم ، پر از ترانه ی توستدل گرفته ی من ، همچو مرغ در قفسی
تمام هوش و حواسش ، به آشیانه ی توستبه کنج خلوت خود ، همچو ابر می بارم
سرم درون خیالم به روی ، شانه ی توستتو رفته ای و من اینجا ، میان خاطره ها
به هرطرف که نظرمیکنم ، نشانه ی توستدل شکسته ی من ، از تو عشق می گیرد
کبوترم که امیدم ، به آب و دانه ی توست -
-
آه ، ای هستیِ باسخاوت
ای گلِ سرخکاین چنین عطرِ خود میفشانی
هیچ میدانی ، ای دوست ، ای دوست
زیر این آسمان
روی این خاک
روزکی بیشتر زین نمانی ؟آری ، این دانم و نیک دانم
کاندرین فرصتِ ناگهانی
هیچ کس نیست
جاودانی
لیک در خاطرِ روزگاران
آن بمانی که بیشک همانی -
مردم از درد و به گوش تو فغانم نرسید
جان ز کف رفت و به لب راز نهانم نرسیدگرچه افروختم و سوختم و دود شدم
شکوه از دست تو هرگز به زبانم نرسیدبه امید تو چو آیینه نشستم همه عمر
گرد راه تو به چشم نگرانم نرسیدغنچه ای بودم و پر پر شدم از باد بهار
شادم از بخت که فرصت به خزانم نرسیدمن ِ از پای در افتاده به وصلت چه رسم
که به دامان تو این اشک روانم نرسیدآه ! آن روز که دادم به تو آیینه دل
از تو این سنگ دلی ها به گمانم نرسیدعشق پاک من و تو قصه ی خورشید و گل است
که به گلبرگ تو ای غنچه لبانم نرسید -
وه چه بیگناه گذشتی نه کلامی نه سلامی
نه نگاهی به نویدی نه امیدی به پیامیرفتی آن گونه که نشناختم از فرط لطافت
کاین تویی یا که خیال است از این هر دو کدامی ؟روزگاری شد و گفتم که شد آن مستی دیرین
باز دیدم که همان باده جامی و مدامیهمه شوری و نشاطی ، همه عشقی و امیدی
همه سحری و فسونی ، همه نازی و خرامیآفتاب منی افسوس که گرمی ده غیری
بامداد منی ای وای که روشنگر شامیخفته بودم که خیال تو به دیدار من آمد
کاش آن دولت بیدار مرا بود دوامی -
به نام تو امروز آواز دادم سحر را
به نام تو خواندم
درخت و پل و باد و
نیلوفر صبحدم را
تو را باغ نامیدم و صبح در کوچه بالید
تو را در نفس های خود
آشیان دادم ای آذرخش مقدس
میان دل خویش و دریا
برای تو جایی دگر بایدم ساخت
در ایجاز باران و جایی
که نشنفته باشد
صدای قدم ها و هیهای غم را
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
سلام سلام سلام سلام
Your browser does not support the audio element.
از اونجا که الانا تو مجازی و واقعیت کار های سم زیاد میبینیم و دیدم جاشون تو الاخونه خالیه این تاپیکو ترتیب دادم
شما میتونین کلیپ های سمتون یا خاطرات اسیدیتون رو اینجا بفرستین و باهم و کنار هم فیض ببریم
ایشالا که نترکیم صلوات.. ...
اعاااا راستی داشت یادم میرفت که بگم
هیچ جا بدون قانون نمیشه پس شمایی که اینجایین، بیاین پیشنهاداتونو برای قانون های این تاپیک بدین تا باهم تنظیمش کنیم...
سمدونی جالبی میشه....
اهاااا اهالی فن بفرمایید:
@Reza-H @_Narges @پرستو-بابایی @ABR_DJ @Ainoor
@Zahra-HD @نویسنده-کوچولو
@officer-k _k @آدمک
@erfanyy @M-Shajarian
@Hhh-Hh Hh
@f-nalist @Soniaaa @Ay @ariana-a @مآهور @khanoomi
و هرکی که چیزی تو چندته داره ....
سلاام
خب پیرو این ژانر جدید شوخی با آقای گلزار منم تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم
میتونین از کارایی که میکنین چه ساده ، بامزه ، ادایی، سالم و... باشه عکس بزارین و ما را با خود آشنا کنید
منتظرتون هستیم
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دوازدهم @یازدهم @دهم
@تجربیا @ریاضیا @انسانیا
@دانشجویان-پیراپزشکی
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-مهندسی (آکیتو)
سلام بچه ها یکی یه مقدار زیاد شارژ فرستاده رو خط من
اون شماره رو فقط داداشم ومامان و بابام دارن که هیچ کدوم نفرستادن
زنگ زدم همراه اول میگه ممکنه اونی که فرستاده تماس بگیره باهاتون
یه بار میگم بیخیال میخواست اشتباه نکنه
دوباره میگم شاید یه ادم فقیری واسه تحصیل بچش میخواسته
حالا چیکارش کنم؟
تا حالا هم کسی تماس نگرفته باهام
اگه کسی میتونه کمک کنه ممنون میشم
سلام به یاران جــان
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن
@M-an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب
دعوت میکنم از :
@خانوم
@dlrm
@اکالیپتوس
@revival
@گونش
@Saahaar
@sheyda-fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام روزتون بخیر.
یک کتاب رو باید گروهی تایپ کنیم و جمع بندی مطالب به عهده منه
میخوام بدونم برنامه ای، آموزشی، تجربه ای که بتونه کمکم کنه یه کار تمیز درست کنم وجود داره؟
حتی هوش مصنوعی
ممنون میشم اگه میدونید بگید
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی