ـــروع یه جامعه برای استارتاپ های تازه نفس
|
شعردانه
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@saghi-mortazavi
عاقا اگر این طرح دارای باب اسفنجی ساق بلند هست بگو من بیام اونجا تحصیل کنم0-0ftm نه دیگع بهشون فشار میومد از اونا بگیرن
همش از اینا بود
در رنگ های مختلف مخصوصا نارنجی و فسفوریشفک کنم هنوز بقایاش توی اتاقمون باشه-چو تخته پاره بر موج رها رها رها من ...
-
@amir-bernousi چرا خو
؟
جا تنگ کرده بود -
@mitra-ism-rahmani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@kosar-mortazavi کوثر عزیزم آتیشش ارتفاع 6 سانت هم نداشت ما خیلی مست بودیم
آواز که نه همون صدای قبیله های سرخ پوستی را در میوردیمهمچین گفتی آتیش... گفتم کلاسو آتیش زدین
دلم میخواست اونجا بودم
معلومه همکلاسی های باحالی داشتین@kosar-mortazavi
8 تا بودیم بشدت پایه بقیه کلاس فقط نگاه میکردن و خب البته جرئت لو دادن هم نداشتن
مثلا امتحان هم میدزدیدیم یا مثلا از تو مدرسه سفارش پیتزا میدیدم بعد با یسری دزد و پلیس بازی هایی میوردیم تو کلاس کلا دوران باحالی بود میبینم آن شکفتن شادی را (:
-
@narjes-hashemi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sharllot عااااا دست کارگردانش بود تنها اقدام من یه ایمیل بود
و درنهایت فهمیدم دست عمو خودمه درکل کار خاصی نکردم برات
شفاف صوبت کن بفهمم چی میگی
کیو عموی خودت کردی؟ -
من درست میگم
نسل بزرگترم درست میگه
نسل کوچیکترم درست میگه
هیچکدومم شبیه هم فکر نمیکنیم -
Amir 6 علت اینکه دیگه نرفتم سر کلاس تئوری این بود که استادش میگفت خانوم هاشمی
به شددددت رومخ
من پولام ته کشیده اصلا تاحالا حس پولدار بودنو تحربه نکردماشتباه زدی -
0-0ftm نه دیگع بهشون فشار میومد از اونا بگیرن
همش از اینا بود
در رنگ های مختلف مخصوصا نارنجی و فسفوریشفک کنم هنوز بقایاش توی اتاقمون باشه -
@سجاد-ذوالفقاری یه سری دیوونه ها خنگن
خنگ از نظر روزمرگی وگرنه نابغه در خیلی زمینه ها
یکی از این خنگا رو دوست دارم 
-
0-0ftm در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@kosar-mortazavi
ما هیچوقت خوب نبودیم
مدرسه پر از حاشیه بود برامون
تموم شد
آره دیگه.... هرچی بود تموم شد رفت...
-
0-0ftm نه دیگع بهشون فشار میومد از اونا بگیرن
همش از اینا بود
در رنگ های مختلف مخصوصا نارنجی و فسفوریشفک کنم هنوز بقایاش توی اتاقمون باشه@saghi-mortazavi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
0-0ftm نه دیگع بهشون فشار میومد از اونا بگیرن
همش از اینا بود
در رنگ های مختلف مخصوصا نارنجی و فسفوریشفک کنم هنوز بقایاش توی اتاقمون باشهاطهر همیشه از اینا میپوشید
دلم براش تنگ شد حقیقتا -
@kosar-mortazavi
8 تا بودیم بشدت پایه بقیه کلاس فقط نگاه میکردن و خب البته جرئت لو دادن هم نداشتن
مثلا امتحان هم میدزدیدیم یا مثلا از تو مدرسه سفارش پیتزا میدیدم بعد با یسری دزد و پلیس بازی هایی میوردیم تو کلاس کلا دوران باحالی بود @mitra-ism-rahmani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@kosar-mortazavi
8 تا بودیم بشدت پایه بقیه کلاس فقط نگاه میکردن و خب البته جرئت لو دادن هم نداشتن
مثلا امتحان هم میدزدیدیم یا مثلا از تو مدرسه سفارش پیتزا میدیدم بعد با یسری دزد و پلیس بازی هایی میوردیم تو کلاس کلا دوران باحالی بود این دیگه ورای تصوراتم بود... پیــــــــــــــتزا سفـــــــارش میدادیـــــــن؟
-
شنبه ها ناظم میومد تو کلاس اونایی که موهاشو از سر انگشت بالا میزد قیچی میزد :| یجوریم میزد که طرف بره با 4 بزنه
@amir-bernousi
شعت
دوازدهم خو همش تو خونه بودیم
برا نهایی که رفتم مدرسه
سر ازمون بودم، مدیر اومد تو کلاس
بعد منو میشناخت، اومد دم گوشم گفت
احساس میکنم، جلوم یه درخت نشسته
بس که موهام بلند بود -
@masoumeh-shokrollahi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@kosar-mortazavi نه بیشتر بحث و فیلم داشتیم تا خوندن کتاب
آره یادش بخیر... کلاسشو دوست داشتم.... فیلم می‌دیدیم و بعد سوالا رو جواب می‌دادیم... بحث هم میکردیم درباره مفهومش...
@kosar-mortazavi اره بد نبود سواد رسانه ایمونو بیشتر کرد
-
@kosar-mortazavi
8 تا بودیم بشدت پایه بقیه کلاس فقط نگاه میکردن و خب البته جرئت لو دادن هم نداشتن
مثلا امتحان هم میدزدیدیم یا مثلا از تو مدرسه سفارش پیتزا میدیدم بعد با یسری دزد و پلیس بازی هایی میوردیم تو کلاس کلا دوران باحالی بود @mitra-ism-rahmani ما سرایدار مدرسمون پایه بود
برامون می‌رفت بستنی میگرف یواشکی(البته ک آخرین بار لومون داد دیگه باش قهر کردیم)
یا دبیرو ما مجبور میکردیم بستنی بده اونم همکاری میکرد باهامون میگف میرم ی بستنی خوبشو بگیرم -
Amir 6 هستم ولی از این نوع صدا زدن بدم میاد
هووووووم خو الان شماره کارتمو میدم ثابت کن حرفتو -
Sharllot نویسنده نمایشنامش
نه اون نویسنده اصلی نراژیدش
