هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
ahmad.mola ن زیاد..خبری نیس
-
-
ahmad.mola هرچی میگذره بجااینکه حالم بهتربشه بدترمیشه ازدرس وزندگی افتادم..امشبم ک ازبس ازمردن صحبت کردن ک تواوج خستگی خوابم نبرد
-
fatemeh201678 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
ahmad.mola هرچی میگذره بجااینکه حالم بهتربشه بدترمیشه ازدرس وزندگی افتادم..امشبم ک ازبس ازمردن صحبت کردن ک تواوج خستگی خوابم نبرد
فاطمه مگه بهتر از این میشه؟ یه فرصت طلایی داریم واسه تغییر زندگیمون... اگه استفاده کنیم که بردیم وگرنه...
-
ahmad.mola میدونم تاجاییکه بتونمم دارم تلاش میکنم امااین سرماخوردگی پدرمودراورده دیگه حتی صدامم درنمیاد وبااین اوضاع هرکارمیکنم نمیتونم ب برنامه برسم
-
fatemeh201678 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
ahmad.mola میدونم تاجاییکه بتونمم دارم تلاش میکنم امااین سرماخوردگی پدرمودراورده دیگه حتی صدامم درنمیاد وبااین اوضاع هرکارمیکنم نمیتونم ب برنامه برسم
ایشالا زودی خوب میشی مطمئنم سال دیگه یه خانوم مهندس موفق میشی و کلی بهت افتخار میکنم
-
ahmad.mola امیدوارم️
-
-
ahmad.mola
درسا چطوره؟خوب پیش میری؟ -
fatemeh201678 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
ahmad.mola
درسا چطوره؟خوب پیش میری؟شکر عاااااالیه به لطف شما
-
ahmad.mola باتلاش خودت ن لطف من..راستی اینهمه منتظربرنامه بودی احتمالافردابذارن
-
fatemeh201678 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
ahmad.mola باتلاش خودت ن لطف من..راستی اینهمه منتظربرنامه بودی احتمالافردابذارن
ممنون آبجی واقعا خیلی خوشحالم یه آبجی گل مثل تو رو دارم ایشالا همیشه موفق باشی و ساااااالم... بگو ایشالا
-
ahmad.mola لطف داری️انشاا.. توهم ب هدفت برسی
-
fatemeh201678 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
ahmad.mola لطف داری️انشاا.. توهم ب هدفت برسی
آبجی من برم شب خوش
-
ahmad.mola باشه..شبت خوش
-
-
سلام بر دوستان گلم
ms96sad96 این الان فعال هستش و با این دارم وارد انجمن میشم اون دوتا بالایی بسته شدن دوستان عزیزی که در ارتباط بودیم قبلا اما حالا دیگه محل نمیزارن ما هنوز دوستتون داریم و از یاد نمیبریمتون
یا حق -
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچیدیادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگیادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندیدیادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدمرفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
فریدون مشیری