-
نوشتهشده در ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۸:۴۰ آخرین ویرایش توسط بهاره انجام شده
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ : ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ
ﺳﻘﻒ ﮔﻔﺖ : ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ!
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ!
ﺳﺎﻋﺖ ﮔﻔﺖ : ﻫﺮ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ!
ﺁﻳﻴﻨﻪ ﮔﻔﺖ : ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﺑﻴﻨﺪﻳﺶ!
ﺗﻘﻮﻳﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺵ!
ﺩﺭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﻳﺖ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫُﻞ ﺑﺪﻩ ﻭ ﻛﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ!
ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎ ﻓﺮﻭﺗﻨﯽ ﻧﻴﺎﻳﺶ ﻛﻦ!
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ، ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ : ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﺏ !
هر چی فکر کردم دیدم تختخواب از همه منطقی تره :)))
تتون بده.. http://hammihan.com/emotion/dokhtar1.gif
خودتو تتون بده.. http://hammihan.com/emotion/gitar.gif
بدنو تتون بده...
خب دیده تتون نده...خشته میشی
یتی دیده دیده ام بخونم http://hammihan.com/emotion/dokhtar1.gif
حسہ اوبیہ
ببینے عه نفل بخاطل تو
هملو پس ژده
واسہ ے لسوندن اودش ب تو
همہ ے لاهو نپس نپس ژده
حسہ اووووووبیہ
اوندم.
اودافز http://hammihan.com/emotion/bye.gif -
نوشتهشده در ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۸:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مردی پس از طلاق گرفتن از همسرش با او تماس میگیرید و میگوید خانم ببخشید اشتباه کردم لطفا منو ببخشید و به خانه برگردید ، زن در جواب می گوید : ایا کنارت لیوان داری ، مرد میگوید بله دارم زن میگوید انرا به زمین بنداز ، مرد می اندازد ، زن میگوید حالا که شکسته ایا میتوانی تیکه هایش را جمع اوری کنی ، مرد در پاسخ میگوید نشکست چون پلاستیکی بود
زن میگوید عجب ، باشه پس شب بیا دنبالم
-
نوشتهشده در ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۸:۴۴ آخرین ویرایش توسط بهاره انجام شده
-
بچه ها ببینید کی اینجاااااااااااااااس
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
...من:))
دانش آموزان آلاءنوشتهشده در ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۹:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبهاره
bahare kollan bikare.hamash injast. -
بهاره
bahare kollan bikare.hamash injast.نوشتهشده در ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۹:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهحسین دهقانی پور آره بیکاره!!
-
حسین دهقانی پور آره بیکاره!!
دانش آموزان آلاءنوشتهشده در ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۹:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبهاره
merc az taiid -
بهاره
merc az taiidنوشتهشده در ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۹:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهحسین دهقانی پور خواهش میکنم...کاریه که ازم برمیاد!
-
نوشتهشده در ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۹:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۹:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۹:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
خیرین کوچک دریا دلنوشتهشده در ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۴:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۵:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
نوشتهشده در ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همه چی مثل قبل خوب خوب میشه و ..غما دور میشه و...دلامون نزدیکتر از قبل به هم..مثل قبل خوب خوب میشه و ،غما دور میشن و دلامون نزدیکتراز قبل به هم مثل قبل...بالاخره یه روزی همه چی درست مییشهه....
پیشنهاد میکنم آهنگ ’همه چی درست میشه ‘یاس“ رو گوش بدید.. -
نوشتهشده در ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۸:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دچار "بدن خستگی" شدم⊙﹏⊙ ...الان دلم میخواست ساعت برنارد رو داشتم زمان رو متوقف میکردم
تو آسمون نوشته
رو بال هر فرشته
صل علی محمد
صلوات بر محمد
! -
-
-
نوشتهشده در ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۴:۳۵ آخرین ویرایش توسط تنها... انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۴:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دو کس یاد خدا کردند
یکی در شادکامی و اندوه و دیگری فقط به هنگامه ی بلا و سختی.
اولی خدا را خدا میداند و دومی خدا را ابزار رهایی از بلا.
اولی خدا را میپرستد و دومی خدا را از سر ناچاری میخواند.
اولی همیشه در عبادت است بی آنکه آداب و رسومی به جا آورد و دومی ایمانی ماشینی دارد
اولی خدا را نمیشناسد چرا که میداند توصیفش در توان نیست دومی خدا را خیلی خوب میشناسد اما کدام خدا؟
خدایی که خود در ذهن آشفته اش ساخت که در هنگام سختی تنها نباشد یا خدای واقعی؟
او خدایی را که در ذهن خود خلق کرده را چنان با تعصب میپزستد که گویا قطعا ایمانی محکم دارد.
دریغا...دریغا...
ما به نام خدا هم دیگر را آزار دادیم...
حال آنکه خداوند عشق مطلق است.
به نام خدا سرزنش نکنیم..
به نام خدا نرنجانیم...
به نام خدا تعیین تکلیف نککنیم.
با نام او باید بوسید
عشق ورزید
زیر باران رفت و چتر را بست
به موسیقی طبیعت گوش داد
لبخند را هدیه کرد...
من خدایی را میپرستم که عاشق است و معشوق.
اما بر سر این خدا جدال نمیکنم.