در جست و جوی جواب ...
-
Disgustion 1
آیا شما شب امتحان اصلا اجازه میدادید که چیز دیگه ای شما رو مشغول کنه ؟اگر خودتونو مجبور کنین ، اصلا چیزی وجود نداره که بتونه ذهنوتونو از مسیر منحرف کنه. بحث من اینا نیست . فقط یه مثالن ، میخوام بگم که سرمایه گذاری ما برای کنکور باید روی اجبار باشه . مثل همه کسایی که موفق شدن
.@سینا-0 ببین کنکور رو اصلا اصلا با امتحان مقایسه نکن
اصن اینا هیچ شباهتی بهم ندارن
ایا شما میتونی 3 ماه مث شب امتحان رفتار کنی ؟
خب مسلما خیلی فرقه با امتحان که بخوای یه شب تا صب چکشی بخونی فقط چندین ساعتو تحمل کنی -
Disgustion 1
آیا شما شب امتحان اصلا اجازه میدادید که چیز دیگه ای شما رو مشغول کنه ؟اگر خودتونو مجبور کنین ، اصلا چیزی وجود نداره که بتونه ذهنوتونو از مسیر منحرف کنه. بحث من اینا نیست . فقط یه مثالن ، میخوام بگم که سرمایه گذاری ما برای کنکور باید روی اجبار باشه . مثل همه کسایی که موفق شدن
.نوشتهشده در ۸ فروردین ۱۴۰۱، ۸:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سینا-0 بله حرفتون درسته ! ولی کنکور یه مسیر فرسایشی طولانیه که بعضیا از یجا به بعد ترجیح میدن مشغول چیزای دیگه ای باشن .
-
@سینا-0 بله حرفتون درسته ! ولی کنکور یه مسیر فرسایشی طولانیه که بعضیا از یجا به بعد ترجیح میدن مشغول چیزای دیگه ای باشن .
Disgustion 1
برای این موضوع مثال مدرسه رو زدم
پس چطور در ۱۲ سال تحصیلی ۹ ماهشو هرروز صبح بلند میشدید و میرفتید مدرسه و ۶ ساعت یا بیشتر رو اونجا صرف میکردید
این از پروسه کنکور هم طولانی تره
. -
Disgustion 1
برای این موضوع مثال مدرسه رو زدم
پس چطور در ۱۲ سال تحصیلی ۹ ماهشو هرروز صبح بلند میشدید و میرفتید مدرسه و ۶ ساعت یا بیشتر رو اونجا صرف میکردید
این از پروسه کنکور هم طولانی تره
.@سینا-0
باز هم اجبار میاد وسط و اجازه نمیده چیزی شمارو مشغول کنه و مانع نرفتن به مدرسه بشه
. -
Disgustion 1
برای این موضوع مثال مدرسه رو زدم
پس چطور در ۱۲ سال تحصیلی ۹ ماهشو هرروز صبح بلند میشدید و میرفتید مدرسه و ۶ ساعت یا بیشتر رو اونجا صرف میکردید
این از پروسه کنکور هم طولانی تره
.نوشتهشده در ۸ فروردین ۱۴۰۱، ۸:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سینا-0 چون مجبور بودیم و راه فراری نبود ! ولی کنکور یجوریه که آدم میتونه ازش فرار کنه ! ما باید خودمونو اجبار کنیم که اگه نکنیم موفقیتی هم در کار نیست .
-
@سینا-0 چون مجبور بودیم و راه فراری نبود ! ولی کنکور یجوریه که آدم میتونه ازش فرار کنه ! ما باید خودمونو اجبار کنیم که اگه نکنیم موفقیتی هم در کار نیست .
Disgustion 1
و دقیقا اینجاست که تفاوت ها ایجاد میشه
فرق رتبه های برتر و بقیه اینجاست که ایجاد میشه
اونها تمام همت و ارادشون رو به کار میبرن تا این اجبار و سختی رو به خودشون تحمیل کنن ولی بقیه دنبال راه فرارن . که چطور با بهانه های مختلف از زیرش در برن ، خودشونو به مریضی بزنن که نرن مدرسه ، دروغ بگن تا مشقاشونو ننویسن ، و در نهایت نتیجه چی میشه؟وقتی ازش بپرسی ۷ ضرب در ۸ میمونه و نمیتونه جواب بده
یادگیری نوشتن و خوندن هم خیلی طولانیه ، اما میبینی که همهمون انجامش دادیم ، اونم هرروز با تمام سختیاش و الان داریم لذتشو میبریم
. -
Disgustion 1
و دقیقا اینجاست که تفاوت ها ایجاد میشه
فرق رتبه های برتر و بقیه اینجاست که ایجاد میشه
اونها تمام همت و ارادشون رو به کار میبرن تا این اجبار و سختی رو به خودشون تحمیل کنن ولی بقیه دنبال راه فرارن . که چطور با بهانه های مختلف از زیرش در برن ، خودشونو به مریضی بزنن که نرن مدرسه ، دروغ بگن تا مشقاشونو ننویسن ، و در نهایت نتیجه چی میشه؟وقتی ازش بپرسی ۷ ضرب در ۸ میمونه و نمیتونه جواب بده
یادگیری نوشتن و خوندن هم خیلی طولانیه ، اما میبینی که همهمون انجامش دادیم ، اونم هرروز با تمام سختیاش و الان داریم لذتشو میبریم
.@سینا-0
هممون میتونیم
میتونیم و قبلا هم انجامش دادیم که هرروز بشینیم پای کتاب و ساعت ها بنویسیم
اون موقع اجبار بیرونی بود .
حالا دیگه بزرگ شدیم و وقتشه خودمونو ثابت کنیم . باید اجبار درونیمون رو به نمایش بذاریم تا نتایج فوق العاده کسب کنیم
. -
@سینا-0
هممون میتونیم
میتونیم و قبلا هم انجامش دادیم که هرروز بشینیم پای کتاب و ساعت ها بنویسیم
اون موقع اجبار بیرونی بود .
حالا دیگه بزرگ شدیم و وقتشه خودمونو ثابت کنیم . باید اجبار درونیمون رو به نمایش بذاریم تا نتایج فوق العاده کسب کنیم
.نوشتهشده در ۸ فروردین ۱۴۰۱، ۸:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سینا-0 حرفاتون کاملا درسته و خیلی مفید بود و استفاده کردم ! ممنونم ازتون .
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۸ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حالا واقعنی اون اجبار رو چی طوری پیدا کنیم اصلان چی می تونه مارو الان مجبور کنه؟
چی مثلان. خودمون؟ اگر به خودمون باشه که احتمال تفره رفتنمون هست. -
M monirs این موضوع را از سوال مشاوره ای جابهجا کرد۸ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۱۰
-
نوشتهشده در ۸ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خیلی طولانی بود
تا ی جایی خوندم
بازم ممنون -
حالا واقعنی اون اجبار رو چی طوری پیدا کنیم اصلان چی می تونه مارو الان مجبور کنه؟
چی مثلان. خودمون؟ اگر به خودمون باشه که احتمال تفره رفتنمون هست.@jahad-128
خودتون
اگر خودتون ، خودتونو مجبور کنین ، نتیجش تضمینیه و خودم قول میدم که قطعا به هدفتون برسین
اما هستن کسایی که میسپرن به والدین یا مشاور یا یه دوستی ، معلمی کسی ...ولی این دیگه تضمینی نیست . در واقع کسی که قراره با شما همراه بشه ، همیشه که نمیتونه مراقبتون باشه ،خودش هم بالاخره کار و زندگی داره . ولی بازم از هیچی بهتره
اگر باز هم نشد ، با ایجاد محدودیت ، اجبار رو بوجود بیارید :من باید تا ظهر حداقل 4 ساعت مطالعه داشته باشم ،اگر نشد ، ناهار نمیخورم ، به تعداد دقیقه هایی که کم آوردم ، برا دوستم شارژ میخرم(این خیلی خوبه و اجبار قوی تری رو ایجاد میکنه ، مخصوصا اگه شارژ رو برای من بفرستین) و همین دیگه .البته من هنوزم سر حرفم هستم که اجرای درونی خیلی بهتر از ایناست و اثر بخش تره
. -
@jahad-128
خودتون
اگر خودتون ، خودتونو مجبور کنین ، نتیجش تضمینیه و خودم قول میدم که قطعا به هدفتون برسین
اما هستن کسایی که میسپرن به والدین یا مشاور یا یه دوستی ، معلمی کسی ...ولی این دیگه تضمینی نیست . در واقع کسی که قراره با شما همراه بشه ، همیشه که نمیتونه مراقبتون باشه ،خودش هم بالاخره کار و زندگی داره . ولی بازم از هیچی بهتره
اگر باز هم نشد ، با ایجاد محدودیت ، اجبار رو بوجود بیارید :من باید تا ظهر حداقل 4 ساعت مطالعه داشته باشم ،اگر نشد ، ناهار نمیخورم ، به تعداد دقیقه هایی که کم آوردم ، برا دوستم شارژ میخرم(این خیلی خوبه و اجبار قوی تری رو ایجاد میکنه ، مخصوصا اگه شارژ رو برای من بفرستین) و همین دیگه .البته من هنوزم سر حرفم هستم که اجرای درونی خیلی بهتر از ایناست و اثر بخش تره
.فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۸ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سینا-0 اها
بله دقیقا آخرش همه چی خودمونیم.
و خودمون باید به فکر باشیم -
درود بر دوستان عزیز
امیدوارم که تندرست باشید
چن وقتیه که درباره نتیجه گرفتن بعضیا و نگرفتن یه عده دیگه ذهنم درگیر شده بود و میخواستم یکبار خودم دلیلش رو پیدا کنم شاید کمکی بتونم بکنم.با خودم گفتم چیکار کنم ، چیکار نکنم ؛ ماشالا همه خودشون هم مشاورن و هم برنامه ریز ، استاد بنده هستن و هرچی که لازمه میدونن و من چی میخوام بگم ؛اصلا چی دارم که بگم .هممون کنکوری هستیم و تجربیات مشابهی داریم ،هممون داریم میخونیم و تلاش میکنیم .میدونیم که کارمون سخته ،میدونیم که نتیجه این کار سخت فوق العاده است ، خلاصه که همه چیو میدونیم .حقیقتا فک نمیکنم کنکوری ای باشه که روش برنامه ریزی ، تعداد زمان های مطالعاتی ، مقدار استراحت ، زمان خواب و....روش های خودانگیزشی و تعیین هدف و از این جور چیزا رو ندونه ؛ اگر هم باشه، دسترسی کامل به همه اینا داره ؛ پس چرا عده زیادی که همه اینا و بیشتر از اینا که دیگه به مخیلهام نمیرسه دارن ، بازم یه جایی از مسیر متوقف میشن ،جا میزنن ، میبُرن ، دیگه امیدی به آخر خط ندارن ، نا امیدی وجودشونو میگیره،وایمیستن و فقط نگاه میکنن که چجوری فرصتاشون داره از دست میره .جالب اینکه هممون هم میدونیم که باید ادامه بدیم ،هرچند میلیمتری ولی بازم باید ادامه بدیم ولی نمیدیم .
دنبال جواب بودم . درواقع یه جواب نو ، یه ایده جدید؛ یه چیزی که تاحالا کسی بهش دقت نکرده باشه
خب ، همونطور که احتمالا فهمیدین شکست خوردم . نه بخاطر اینکه روش هام اشتباه بوده یا بیدقتی میکردم تو جست و جوهام و اینا ،نه.بخاطر این بود که دنبال معجزه بودم . دنبال چیزی که وجود نداشت بودم.
زندگی افراد موفق نه فقط تو کنکور ، بلکه در همه زمینه ها رو بررسی کردم . واقعا هیچ چیز شگفت انگیزی نداشتن که بخوام اینجا بگم . هیچ فرمول خاصی نداشتن . اما یه مورد ناچیز و بی اهمیتی رو باهم مشترک بودن . یکی که وقتی خیلی روش فوکوس کردم ، دیدم عه !خودمم ازش استفاده کردم . در واقع تمام دانش آموزا ازش استفاده کردن و شاید در یه مقطعی ، تمام آدمای روی زمین . یه چیزی که همیشه ازش فرار میکردیم و میکنیم. و اینجا بود که اون نکته مهم رو پیدا کردم . وقتی که همه ما از اون مورد خاص دوری میکردیم ، رتبه ها داشتن باهاش موفقیتشون رو میساختن . آدم های بزرگ داشتن ، شخصیت بزرگشونو میساختن . ازش استفاده کردن تا به دستاورد های مد نظرشون برسن.
یه چیزی که ۹۹/۹۹ درصد دانش آموزا تجربش کردن و بدون استثنا نتیجه گرفتن .نمیگم همه به یک کیفیت یکسان رسیدن ولی به اون هدف اصلیه رسیدن .مثه قبولیای پزشکی ، یکی با رتبهی ۱۰۰۰ و یکی با ۱۰ قبول شده ؛به پزشکی رسیدن ، فقط رتبشون فرق میکنه
یه سوال میپرسم ببین میگیری چی میگم.
خانم/آقا ، هرکی که هستی ، بهم بگو چطور یاد گرفتی بنویسی؟بخونی ؟ اعداد رو جمع کنی یا ضرب کنی ؟
اگه جوابت ایناس (با آموزش های معلم ، آموزش خانواده ، کتاب های درسی ، علاقه و انگیزه خودم و ...) بدون که زدی تو جاده خاکی ؛ نه ، جواب این نیستاجبار ، ترس ، استرس . پاسخ صحیح اینه ، پاسخ اصلی اینه ؛ چیزایی که هرروز تمام تلاشتو میکنی که ازشون دوری کنی ؛ بدون ترس بری سر جلسه کنکور ، بدون اجبار درس بخونی ، بدون استرس بری سر آزمون یا کنکور.بدون استرس اینکه یادم نره چیزایی که خوندم . میبینی؟هرطور شده میخوای از زندگیت حذفشون کنی.هرموقع دوست داشتم بخونم ، هرموقع آمادگی داشتم کنکور بدم.
خداوکیلی فک میکنی بدون اجبار معلم که برای هرروزمون حتی روزای تعطیل مشق برای نوشتن میداد، الان میتونستی یه بابا آب داد ساده رو بنویسی یا بخونی؟ میتونستی بدون ترس از جریمه شدن یا تنبیه معلم که باید براش هرروز کلی اعداد رو جمع و تفریق میکردیم ،الان به راحتی محساباتت رو انجام بدی؟ ،میتونستی بدون استرس خجالت کشیدن یا تحقیر شدن سر کلاس ، الان یه ضرب دو دوتا رو انجام بدی و کلا ضرب بلد باشی؟
اگر تاحالا فکر میکردی که سرعتت تو خوندن متن و نوشتن و محاسبات ریاضی بخاطر علاقه یا آموزش خوب بوده ،بدون که سخت در اشتباه بودی . اجبار بوده که تونسته تورو پای دفتر بنشونه و باعث بشه که تمام درس های کتاب فارسی رو در تمام مقاطع ابتدایی (بعضا در متوسطه 1 هم دیده شده) بنویسی تا الان هر متنی که بهت بدن بدون هیچ زحمتی بخونی و بنویسی.
هر دانشی که الان داری به لطف این ۳ تا (اجبار ، ترس و استرس ) بوده .
اگه ریاضیت خوبه به خاطر استعداد نیست ، به خاطر اینه که میترسیدی که نمرت کم بشه و آبروت بره ، بخاطر اینه که استرس داشتی براش
فک میکنی علاقه چقدر میتونه مارو جلو ببره ؟یک سال ؟ یک ماه ؟یک هفته ؟...
اون عاشقایی که جونشونو برا هم میدن ، ۵ سال بعد برو ببینشون ، فک میکنی هنوزم همون شور و نشاط روزای اولو دارن ؟بازم من زیادشو در نظر گرفتم وگرنه که خیلیا همون هفته اول برمیگردن به تنظیمات کارخونه
یادته که زمان ابتدایی ساعت چند میرفتی مدرسه؟هممون بدون استثنا باید ۷وربع داخل مدرسه میبودیم و ۷و نیم رو نیمکت یا صندلی مینشستیم . رو صندلی و نیمکتایی که واقعا عذاب آور بود و باید نزدیک یک ساعت روشون مینشستیم و از اول تا آخر ساعت مینوشتیم و مینوشتیم.
آیا مهم بود که دیشب ساعت ۳صبح خوابیده بودیم یا ۹ شب؟آیا مهم بود که دیروزش به هر دلیلی خیلی کار کرده بودیم و هلاک شده بودیمو اونروز خیلی خسته بودیم؟آیا مهم بود که حسشو میداشتی بری یا نه؟
نخیر . اجبار بود . اصلا خواسته تو مطرح نبود که بخوای بیانش کنی .مجبور بودی که بری و اگر نمیرفتی ، بزور میبردنت
آیا نتیجه بخش نبوده؟ آیا خدای نکرده مُردی؟آیا دستت از نوشتن زیاد فلج شده ؟
جواب مثه روز روشنه . هر دانشی که داری بخاطر استرس ، ترس و اجباره
چیزایی مثه انگیزه و علاقه ، فقط مسیر رو راحت تر میکنن ولی چیزی نیستن که بشه روشون حساب باز کرد .
تو باید برای کنکور این درسا رو بلد باشی ، چجوریش مهم نیست ، مهم نیست که با علاقه و شوق میخونی یا نه ، مهم اینه که وقتی سر جلسه سوالی آوردن تو بتونی بهش جواب بدی
فکر کردید رتبه برتر ها عاشق کتابن و دوست دارن همش لغت حفظ کنن یا بدونن که فلان فرمول چجوری اثبات میشه؟
نه.اونا خودشونو مجبور میکنن که ساعت ها پشت کتاب بشینن ؛حتی اگه تمام وجودشون اذیت بشه و با تک تک سلولاشون بخوان که دو دقیقه، فقط و فقط دودقیقه چشماشونو ببندن ، بازم مقاومت میکنن چون مجبورن ، چون خواسته ارزشمندی دارن که باید این اجبار رو براش به کار ببرن
مثه وقتایی که سر کلاس به خاطر خواب آلودگی نمیتونید خودتونو کنترل کنین و همش با سر میرین تو میز ، ولی بازم خودتونو تا آخر کلاس نگه میدارین که معلم چیزی نگه بهتون ، از کلاس نندازتتون بیرون ؛ میترسین و ترس بیدار نگهتون میداره
یه مثال بهتر میگم . تمام امتحاناتو چجوری نمره خوب گرفتی؟ . شب امتحان(خاطره ها زنده شد) خودتو مجبور کردی که اگه تا ۴ صبح هم طول بکشه ، این کتابو یاد بگیری .میترسیدی که نمرت کم بشه ، استرس داشتی . اینا بودن که بیدار نگهت میداشتن .نیروی محرکت اینان
همین . مواردی که پیدا کردم که موجب موفقیت میشه همینان ؛اجبار ،استرس و ترس.همتون هم استفاده کردید و باتوجه به نتایج موجود فک نمیکنم کسی ناراضی باشه . بالاخره همتون الان تو خوندن و نوشتن راحتین و این نشون میده که این راهکار قطعیه و حتما نتیجه بخشه
پس شمایی که میخواین موفق شین ، باید اجبار جزو زندگیتون بشه .باید کلمه (باید) رو یه مبنا تو این راستای رسیدن به هدف تو زندگیتون قرار بدین
بالاخره تموم شد.هوووووففف . چقد چیزی گفتم . تاحالا چنین سخنرانی بزرگی نکرده بودم.حالا باز از اون ور بوم نیفتین که از شدت ترس و استرس زیاد به همه چی گند بزنین یا با اجبار زیاد بدون استراحت خودتونو نابود کنین
خب دنبال رمز موفقیت بودین . ایناهاش . خیلی واضح و شفاف باید خودتونو مجبور به موفق شدن کنید.
و وقتی که این راهکارو عملی کنین ، بعد از یه مدت یادگیری ، دقت ، تمرکز ،روحیه ، اعتماد به نفس و ... به شدت بالا میره و مسیرتون هموار تر میشه ، یه جورایی عادت میکنین و مثه همون قضیه خوندن و نوشتن ، دیگه مثل روزای اول اذیت نمیشین ؛و با نتایج فوق العاده و پیشرفتی که خواهید داشت ، انگیزه و روحیتون هم بیشتر میشه(نبینم با توقعات و انتظارات بیجا این بخش کارو نابود کنید هااا) و خلاصه موفقیت پشت موفقیت براتون میباره ؛ فقط باید بمونین و خودتونو مجبور به موفق شدن کنید
Warning: دوستان ، این چیزایی که گفتم همش زاییدهی تفکرات و تخیلات بنده هست و هیچگونه اعتبار علمی ندارد پس بدونید که همش ممکنه چرت و پرتی بیش نباشه .تنها میتونم امیدوار باشم که مفید واقع شده باشه .
سپاسگزارم که برای خوندن این متن وقت گذاشتید .
براتون بهترین هارو آرزو دارم و میخوام که معجزه زندگیتون باشید.
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دوازدهم @تجربیا @ریاضیا @انسانیا
.@سینا-0 این تاپیک برای خیلی وقت پیشه ولی ارزششو داره ک ی بار دیگه بیاد بالا.واقعا خوشحالم که بعد ی مدت طولانی ک خودم دنبال جواب همین سوال بودم به جوابم رسیدم .دوستان وقت بزارید بخونید این متنو .واقعا درست بود
-
تجربی فارغ التحصیلان آلاء رتبه های آلاخونه همیارنوشتهشده در ۱۸ آبان ۱۴۰۱، ۲۰:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آره کاملا درسته. هیچ وقت دنبال انگیزه برا ادامه دادن نباشین. چون انگیزه میاد و می ره. اعتمادی بهش نیس. به جاش تحمل کردن و صبور بودن رو امتحان کنین. همون چیزی که دوستمون گفتن( اجبار) . به خودتون بگین تصمیم گیرنده من هستم و من الان میگم که باید درس بخونی.
-
درود بر دوستان عزیز
امیدوارم که تندرست باشید
چن وقتیه که درباره نتیجه گرفتن بعضیا و نگرفتن یه عده دیگه ذهنم درگیر شده بود و میخواستم یکبار خودم دلیلش رو پیدا کنم شاید کمکی بتونم بکنم.با خودم گفتم چیکار کنم ، چیکار نکنم ؛ ماشالا همه خودشون هم مشاورن و هم برنامه ریز ، استاد بنده هستن و هرچی که لازمه میدونن و من چی میخوام بگم ؛اصلا چی دارم که بگم .هممون کنکوری هستیم و تجربیات مشابهی داریم ،هممون داریم میخونیم و تلاش میکنیم .میدونیم که کارمون سخته ،میدونیم که نتیجه این کار سخت فوق العاده است ، خلاصه که همه چیو میدونیم .حقیقتا فک نمیکنم کنکوری ای باشه که روش برنامه ریزی ، تعداد زمان های مطالعاتی ، مقدار استراحت ، زمان خواب و....روش های خودانگیزشی و تعیین هدف و از این جور چیزا رو ندونه ؛ اگر هم باشه، دسترسی کامل به همه اینا داره ؛ پس چرا عده زیادی که همه اینا و بیشتر از اینا که دیگه به مخیلهام نمیرسه دارن ، بازم یه جایی از مسیر متوقف میشن ،جا میزنن ، میبُرن ، دیگه امیدی به آخر خط ندارن ، نا امیدی وجودشونو میگیره،وایمیستن و فقط نگاه میکنن که چجوری فرصتاشون داره از دست میره .جالب اینکه هممون هم میدونیم که باید ادامه بدیم ،هرچند میلیمتری ولی بازم باید ادامه بدیم ولی نمیدیم .
دنبال جواب بودم . درواقع یه جواب نو ، یه ایده جدید؛ یه چیزی که تاحالا کسی بهش دقت نکرده باشه
خب ، همونطور که احتمالا فهمیدین شکست خوردم . نه بخاطر اینکه روش هام اشتباه بوده یا بیدقتی میکردم تو جست و جوهام و اینا ،نه.بخاطر این بود که دنبال معجزه بودم . دنبال چیزی که وجود نداشت بودم.
زندگی افراد موفق نه فقط تو کنکور ، بلکه در همه زمینه ها رو بررسی کردم . واقعا هیچ چیز شگفت انگیزی نداشتن که بخوام اینجا بگم . هیچ فرمول خاصی نداشتن . اما یه مورد ناچیز و بی اهمیتی رو باهم مشترک بودن . یکی که وقتی خیلی روش فوکوس کردم ، دیدم عه !خودمم ازش استفاده کردم . در واقع تمام دانش آموزا ازش استفاده کردن و شاید در یه مقطعی ، تمام آدمای روی زمین . یه چیزی که همیشه ازش فرار میکردیم و میکنیم. و اینجا بود که اون نکته مهم رو پیدا کردم . وقتی که همه ما از اون مورد خاص دوری میکردیم ، رتبه ها داشتن باهاش موفقیتشون رو میساختن . آدم های بزرگ داشتن ، شخصیت بزرگشونو میساختن . ازش استفاده کردن تا به دستاورد های مد نظرشون برسن.
یه چیزی که ۹۹/۹۹ درصد دانش آموزا تجربش کردن و بدون استثنا نتیجه گرفتن .نمیگم همه به یک کیفیت یکسان رسیدن ولی به اون هدف اصلیه رسیدن .مثه قبولیای پزشکی ، یکی با رتبهی ۱۰۰۰ و یکی با ۱۰ قبول شده ؛به پزشکی رسیدن ، فقط رتبشون فرق میکنه
یه سوال میپرسم ببین میگیری چی میگم.
خانم/آقا ، هرکی که هستی ، بهم بگو چطور یاد گرفتی بنویسی؟بخونی ؟ اعداد رو جمع کنی یا ضرب کنی ؟
اگه جوابت ایناس (با آموزش های معلم ، آموزش خانواده ، کتاب های درسی ، علاقه و انگیزه خودم و ...) بدون که زدی تو جاده خاکی ؛ نه ، جواب این نیستاجبار ، ترس ، استرس . پاسخ صحیح اینه ، پاسخ اصلی اینه ؛ چیزایی که هرروز تمام تلاشتو میکنی که ازشون دوری کنی ؛ بدون ترس بری سر جلسه کنکور ، بدون اجبار درس بخونی ، بدون استرس بری سر آزمون یا کنکور.بدون استرس اینکه یادم نره چیزایی که خوندم . میبینی؟هرطور شده میخوای از زندگیت حذفشون کنی.هرموقع دوست داشتم بخونم ، هرموقع آمادگی داشتم کنکور بدم.
خداوکیلی فک میکنی بدون اجبار معلم که برای هرروزمون حتی روزای تعطیل مشق برای نوشتن میداد، الان میتونستی یه بابا آب داد ساده رو بنویسی یا بخونی؟ میتونستی بدون ترس از جریمه شدن یا تنبیه معلم که باید براش هرروز کلی اعداد رو جمع و تفریق میکردیم ،الان به راحتی محساباتت رو انجام بدی؟ ،میتونستی بدون استرس خجالت کشیدن یا تحقیر شدن سر کلاس ، الان یه ضرب دو دوتا رو انجام بدی و کلا ضرب بلد باشی؟
اگر تاحالا فکر میکردی که سرعتت تو خوندن متن و نوشتن و محاسبات ریاضی بخاطر علاقه یا آموزش خوب بوده ،بدون که سخت در اشتباه بودی . اجبار بوده که تونسته تورو پای دفتر بنشونه و باعث بشه که تمام درس های کتاب فارسی رو در تمام مقاطع ابتدایی (بعضا در متوسطه 1 هم دیده شده) بنویسی تا الان هر متنی که بهت بدن بدون هیچ زحمتی بخونی و بنویسی.
هر دانشی که الان داری به لطف این ۳ تا (اجبار ، ترس و استرس ) بوده .
اگه ریاضیت خوبه به خاطر استعداد نیست ، به خاطر اینه که میترسیدی که نمرت کم بشه و آبروت بره ، بخاطر اینه که استرس داشتی براش
فک میکنی علاقه چقدر میتونه مارو جلو ببره ؟یک سال ؟ یک ماه ؟یک هفته ؟...
اون عاشقایی که جونشونو برا هم میدن ، ۵ سال بعد برو ببینشون ، فک میکنی هنوزم همون شور و نشاط روزای اولو دارن ؟بازم من زیادشو در نظر گرفتم وگرنه که خیلیا همون هفته اول برمیگردن به تنظیمات کارخونه
یادته که زمان ابتدایی ساعت چند میرفتی مدرسه؟هممون بدون استثنا باید ۷وربع داخل مدرسه میبودیم و ۷و نیم رو نیمکت یا صندلی مینشستیم . رو صندلی و نیمکتایی که واقعا عذاب آور بود و باید نزدیک یک ساعت روشون مینشستیم و از اول تا آخر ساعت مینوشتیم و مینوشتیم.
آیا مهم بود که دیشب ساعت ۳صبح خوابیده بودیم یا ۹ شب؟آیا مهم بود که دیروزش به هر دلیلی خیلی کار کرده بودیم و هلاک شده بودیمو اونروز خیلی خسته بودیم؟آیا مهم بود که حسشو میداشتی بری یا نه؟
نخیر . اجبار بود . اصلا خواسته تو مطرح نبود که بخوای بیانش کنی .مجبور بودی که بری و اگر نمیرفتی ، بزور میبردنت
آیا نتیجه بخش نبوده؟ آیا خدای نکرده مُردی؟آیا دستت از نوشتن زیاد فلج شده ؟
جواب مثه روز روشنه . هر دانشی که داری بخاطر استرس ، ترس و اجباره
چیزایی مثه انگیزه و علاقه ، فقط مسیر رو راحت تر میکنن ولی چیزی نیستن که بشه روشون حساب باز کرد .
تو باید برای کنکور این درسا رو بلد باشی ، چجوریش مهم نیست ، مهم نیست که با علاقه و شوق میخونی یا نه ، مهم اینه که وقتی سر جلسه سوالی آوردن تو بتونی بهش جواب بدی
فکر کردید رتبه برتر ها عاشق کتابن و دوست دارن همش لغت حفظ کنن یا بدونن که فلان فرمول چجوری اثبات میشه؟
نه.اونا خودشونو مجبور میکنن که ساعت ها پشت کتاب بشینن ؛حتی اگه تمام وجودشون اذیت بشه و با تک تک سلولاشون بخوان که دو دقیقه، فقط و فقط دودقیقه چشماشونو ببندن ، بازم مقاومت میکنن چون مجبورن ، چون خواسته ارزشمندی دارن که باید این اجبار رو براش به کار ببرن
مثه وقتایی که سر کلاس به خاطر خواب آلودگی نمیتونید خودتونو کنترل کنین و همش با سر میرین تو میز ، ولی بازم خودتونو تا آخر کلاس نگه میدارین که معلم چیزی نگه بهتون ، از کلاس نندازتتون بیرون ؛ میترسین و ترس بیدار نگهتون میداره
یه مثال بهتر میگم . تمام امتحاناتو چجوری نمره خوب گرفتی؟ . شب امتحان(خاطره ها زنده شد) خودتو مجبور کردی که اگه تا ۴ صبح هم طول بکشه ، این کتابو یاد بگیری .میترسیدی که نمرت کم بشه ، استرس داشتی . اینا بودن که بیدار نگهت میداشتن .نیروی محرکت اینان
همین . مواردی که پیدا کردم که موجب موفقیت میشه همینان ؛اجبار ،استرس و ترس.همتون هم استفاده کردید و باتوجه به نتایج موجود فک نمیکنم کسی ناراضی باشه . بالاخره همتون الان تو خوندن و نوشتن راحتین و این نشون میده که این راهکار قطعیه و حتما نتیجه بخشه
پس شمایی که میخواین موفق شین ، باید اجبار جزو زندگیتون بشه .باید کلمه (باید) رو یه مبنا تو این راستای رسیدن به هدف تو زندگیتون قرار بدین
بالاخره تموم شد.هوووووففف . چقد چیزی گفتم . تاحالا چنین سخنرانی بزرگی نکرده بودم.حالا باز از اون ور بوم نیفتین که از شدت ترس و استرس زیاد به همه چی گند بزنین یا با اجبار زیاد بدون استراحت خودتونو نابود کنین
خب دنبال رمز موفقیت بودین . ایناهاش . خیلی واضح و شفاف باید خودتونو مجبور به موفق شدن کنید.
و وقتی که این راهکارو عملی کنین ، بعد از یه مدت یادگیری ، دقت ، تمرکز ،روحیه ، اعتماد به نفس و ... به شدت بالا میره و مسیرتون هموار تر میشه ، یه جورایی عادت میکنین و مثه همون قضیه خوندن و نوشتن ، دیگه مثل روزای اول اذیت نمیشین ؛و با نتایج فوق العاده و پیشرفتی که خواهید داشت ، انگیزه و روحیتون هم بیشتر میشه(نبینم با توقعات و انتظارات بیجا این بخش کارو نابود کنید هااا) و خلاصه موفقیت پشت موفقیت براتون میباره ؛ فقط باید بمونین و خودتونو مجبور به موفق شدن کنید
Warning: دوستان ، این چیزایی که گفتم همش زاییدهی تفکرات و تخیلات بنده هست و هیچگونه اعتبار علمی ندارد پس بدونید که همش ممکنه چرت و پرتی بیش نباشه .تنها میتونم امیدوار باشم که مفید واقع شده باشه .
سپاسگزارم که برای خوندن این متن وقت گذاشتید .
براتون بهترین هارو آرزو دارم و میخوام که معجزه زندگیتون باشید.
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دوازدهم @تجربیا @ریاضیا @انسانیا
.@سینا-0
و تواصو باالحق و تواصو بالصبر...
سلام داداش خسته نباشی:)
اول اینکه خیلی ممنونم از اینکه وقت گذاشتی و این متن رو نوشتی؛ طلا طلا دستت
دوم اینکه؛ امممم حرفات اشتباه نبودن کما اینکه درست بودن:)
اما اون چیزی که تو بهش گفتی اجبار و ترس و استرس؛ در واقع دقیق ترش همون رو به رو شدن با حقیقت و صبر و تحمل داشتنه:) ★☆
ولی بازم درسته و ممنونم:) بهترین ها برای تو!:) -
متن فوق العاده عالی و کاربردی بود
خدا خیرتون بده