-
Narges Azadmanesh
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
.@سینا-0
دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزمدارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم
-
@سینا-0
دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزمدارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم
Narges Azadmanesh
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
. -
Narges Azadmanesh
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
.@سینا-0
مرا می گفــت دوش آن یــار عیــــار
ســگ عاشق به از شیـــران هشیـــار
فکر کنم این بیت هایی که میگید بعضی هاشون البته نمیدونم. مال کیه ولی تیتراژ آخر دورهمی بود
البته فکر کنم -
@سینا-0
مرا می گفــت دوش آن یــار عیــــار
ســگ عاشق به از شیـــران هشیـــار
فکر کنم این بیت هایی که میگید بعضی هاشون البته نمیدونم. مال کیه ولی تیتراژ آخر دورهمی بود
البته فکر کنمNarges Azadmanesh
از حافظه
روز تویی،روزه تویی،حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا
. -
Narges Azadmanesh
از حافظه
روز تویی،روزه تویی،حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا
.@سینا-0
آشناي تو به دل غير تو را ره ندهد
که نسازند به يک خانه دو بيگانه به هم
صحیح -
@سینا-0
آشناي تو به دل غير تو را ره ندهد
که نسازند به يک خانه دو بيگانه به هم
صحیحNarges Azadmanesh
ما چو ناییم و نوا در ما ز توست
ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست
. -
Alireza Varamanzar
درست اول این نــوبهـــــار عاشق شددلم میان همین گیر و دار عاشق شد
نوشتهشده در ۲۰ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
سلام
دست از طلب ندارم تا کار من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید -
Narges Azadmanesh
سلام
دست از طلب ندارم تا کار من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآیدنوشتهشده در ۲۰ فروردین ۱۴۰۱، ۱۰:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar
دل بر این پیرزن عشوه گر دهر مبند
کاین عروس در عقد بسی داماد است -
Narges Azadmanesh
ما چو ناییم و نوا در ما ز توست
ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست
.@سینا-0
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرمتبسمی کن و جان بین که همــی سپرم
-
Narges Azadmanesh
سلام
دست از طلب ندارم تا کار من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآیدAlireza Varamanzar
سلام
خوشم خیلی با ادبی همیشه سلام میکنی
خوبی؟
در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم -
@سینا-0
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرمتبسمی کن و جان بین که همــی سپرم
Narges Azadmanesh
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم
. -
Alireza Varamanzar
دل بر این پیرزن عشوه گر دهر مبند
کاین عروس در عقد بسی داماد استنوشتهشده در ۲۰ فروردین ۱۴۰۱، ۱۶:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2 سلام و درود
تا میتوانی آتش دلها خموش کن
مگذار بر فلک برود دود آه را -
Alireza Varamanzar
سلام
خوشم خیلی با ادبی همیشه سلام میکنی
خوبی؟
در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشمنوشتهشده در ۲۰ فروردین ۱۴۰۱، ۱۶:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh خوبم مرسی
شما خوبی؟
مِی قرمز می کند حال و هوای دل خراباستاد موقاری
-
Mahan Xodayi 2 سلام و درود
تا میتوانی آتش دلها خموش کن
مگذار بر فلک برود دود آه رانوشتهشده در ۲۰ فروردین ۱۴۰۱، ۱۶:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar سلام:)
ای گل گمان مبر به شب جشن میروی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند -
Alireza Varamanzar سلام:)
ای گل گمان مبر به شب جشن میروی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنندنوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۴۰۱، ۳:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهدر اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن
یا رب مباد تا به قیامت زوال تو -
در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن
یا رب مباد تا به قیامت زوال تونوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۴۰۱، ۵:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند انکار دیگر میکنند -
Alireza Varamanzar
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند انکار دیگر میکنندنوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم -
Mahan Xodayi 2
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار همنوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar
مردمان گر يکدگر را می درند
گرگ هاشان ، رهنما و رهبرند
وآن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنايان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غريب
با که بايد گفت اين حال عجيب؟ -
قانون مشاعره:
حرف آخر بیت مادر
با حرف اول بیتی که میخواییم بگیم یکی باشند
مثال:
من همانم که شبی عشق به تاراجش برد ( بیت مادر)
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد( بیتی که در جواب داده شده)اینم بیت مادر این تاپیک:
دلي كز معرفت نور و صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۷ فروردین ۱۴۰۱، ۱۸:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهjoy دلی دیرُم خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت
لباسی دوختُم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت -
نوشتهشده در ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱، ۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط خانوم لوبیا انجام شده
تا به فــراق خو کنم صبر من و قرار کو؟
وعده ی وصل اگر دهد طاقت انتظار کو؟