-
باز هم جمعه
از آن نوع جمعه های بی تو بودن
دلم تنگ است برایت عشق، تنگ
و این جمعه ی لعنتی نمیفهمد معنای این حد از دلتنگی نبودنت را
و باز بی خبر از حال بی حال و روز من، هوایش گرفته و دلگیر است
تو بیا کمی بشنو از دلم
حرف هایم را ببین از نگاه معصوم عاشقانه ام
بیا و نگذار جمعه ای بی تو سر شود
بیا و لحظه لحظه هایم را آرام و عاشقانه کن
مثل گذشتمان
دلم برایت تنگ است عشق، تنگ... -
شهاب باران فردا
تو را آرزو میکنم...
با کمترین فاصله...
قلب هایمان را می گویم!
وگرنه جغرافیا را که نمیشود تغییر داد!
دلت که اینجا، پیش دلم باشد، خیالم راحت است...
برای همیشه
حتی برای این لحظه های دوری!
"آرزویت میکنم با کمترین فاصله" -
شهاب باران فردا
تو را آرزو میکنم...
با کمترین فاصله...
قلب هایمان را می گویم!
وگرنه جغرافیا را که نمیشود تغییر داد!
دلت که اینجا، پیش دلم باشد، خیالم راحت است...
برای همیشه
حتی برای این لحظه های دوری!
"آرزویت میکنم با کمترین فاصله"EHSAN75 عکستون عالیه
-
EHSAN75 اره مایکل خیلی باهوشه
-
@mohandes
ممنون -
EHSAN75 مایکلو گفتم
-
EHSAN75 خیر
-
نوشتهشده در ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۳۹ آخرین ویرایش توسط tamom انجام شده
چون خم گردون به جهان در مپیچ
آنچه " نه آنِ تو " به آن در مپیچ
گر دهدت سرکه چو شیره مجوش
خیز تو خواهد تو چه دانی خموش
«نظامی» -
نوشتهشده در ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید#سهراب سپهری
-
نوشتهشده در ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حيدربابا ، ننه قيزين گؤزلرى
رخشندهنين شيرين-شيرين سؤزلرى
ترکى دئديم اوْخوسونلار اؤزلرى
بيلسينلر کى ، آدامگئدر ، آد قالار
ياخشى-پيسدن آغيزدا بير داد قالارترجمه فارسی:
چشمانِ ننه قيز به مَثَل آهوى خُتَن
رخشنده را سخن چو شکر بود دردهن
ترکى سروده ام که بدانند ايلِ من
اين عمر رفتنى است ولى نام ماندگار
تنها ز نيک و بد مزه در کام ماندگار#شهریار
-
نوشتهشده در ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود#سهراب سپهری
-
چه میچسبه خواب، بعد از شب بخیر تو...
و چه کیفی داره روزی که شروع بشه با صبح بخیر تو...
آدم همش آرزوی زنده موندن میکنه برای این روزای خوبی که با تو شروع میشن و باز با تو تمام... با امید شروع فردایی که هواش حس با تو بودن داره و جنسش از عشق توست.
آدم مدام آرزوی زنده موندن میکنه که هر شب بمیره در آغوش تو...
نمیدونی چه عشقی داره این مردن برای تو... -
نوشتهشده در ۲۱ آبان ۱۳۹۶، ۴:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار کفتری می خورد آب
یا که در بشه ای دور سیره ای پر می شوید
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان می رود پای
سپیداری تا فروشوید اندوه دلی
دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب
رزن زیبایی آمده لب رود
آب را گل نکنیم
روی زیبا دوبرابر شده است
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالا دست چه صفایی دارند
چشمه هاشان جوشان گاوهاشان شیرافشان باد
من
ندیدم دهشان
بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست
ماهتاب آنجا می کند روشن پهنای کلام
بی گمان در ده بالا دست چینه ها کوتاه است
مردمش می دانند که شقایق چه گلی است
بی گمان آنجا آبی آبی است
غنچه ای می شکفد اهل ده باخبرند
چه دهی باید باشد
کوچه باغش
پر موسیقی باد
مردمان سر رود آب را می فهمند
گل نکردنش ما نیز
آب را گل نکنیم#سهراب سپهری
-
من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید#سهراب سپهری
نوشتهشده در ۲۱ آبان ۱۳۹۶، ۴:۳۶ آخرین ویرایش توسط Zahra M انجام شدهچشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا، عشق،زمین مال من است
چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند،قارچ های غربت؟
من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟
چشم ها را باید شست،جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست،واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چتر ها را باید بست،زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را،زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید، عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید بازی کرد، چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی، زندگی آب تنی در حوضچه ی اکنون است#سهراب سپهری
-
نوشتهشده در ۲۱ آبان ۱۳۹۶، ۴:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
به سراغ من اگر می آیید ،
پشت هیچستانم .
پشت هیچستان جایی است .
پشت هیچستان رگهای هوا ،
پر قاصد هایی است که خبر می آرند،
از گل واشده دورترین بوته خاک .
روی شن ها هم ، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است
که صبح به سر تپه معراج شقایق رفتند .
پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است ؛
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود ؛
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من......
#سهراب سپهری
-
به سراغ من اگر می آیید ،
پشت هیچستانم .
پشت هیچستان جایی است .
پشت هیچستان رگهای هوا ،
پر قاصد هایی است که خبر می آرند،
از گل واشده دورترین بوته خاک .
روی شن ها هم ، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است
که صبح به سر تپه معراج شقایق رفتند .
پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است ؛
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود ؛
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من......
#سهراب سپهری
-
نوشتهشده در ۲۱ آبان ۱۳۹۶، ۴:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیش
آتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاست
هــر کــــه آمـــد به جهان نقش خرابـــــی دارد
در خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاست
آن کــــس است اهـــل بشارت کــــــه اشارت داند
نکــــتهها هست بســـی محـــرم اســـرار کــجاست
هـــــر ســــر مـــوی مــــرا بـا تـــو هـــزاران کــــار است
مـــا کـــجاییـــم و مـــلامـــت گـــر بـــیکـــار کـــجاست… -
نوشتهشده در ۲۱ آبان ۱۳۹۶، ۴:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حیدربابا چو ابر شَخَد ، غُرّد آسمان
حیدربابا ایلدیریملار شاخاندا
سیلابهای تُند و خروشان شود روان
سئللر سولار شاققیلدییوب آخاندا
صف بسته دختران به تماشایش آن زمان
قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا
بر شوکت و تبار تو بادا سلام من
سلام اولسون شوْکتوْزه ائلوْزه !
گاهی رَوَد مگر به زبان تو نام من
منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه#استاد شهریار