-
شبی به خواب زدم بوسه بر لبش به خیال
هنوز بر لب آن شوخ می زند تبخال .... -
گرمای تنت ، پخته کند خامی من را
بیتجربهام، میوهی کالم؛ بغلم کن -
این پست پاک شده!
-
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی -
سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش
گه میفتد از این سو گه میفتد از آن سو
آن کس که مست گردد خود این بود نِشانش
چشمش بلای مستان ما را از او مترسان
من مستم و نترسم از چوب شحنگانش
ای عشق الله الله سرمست شد شهنشه
برجَه بگیر زلفش درکش در این میانش
اندیشهای که آید در دل ز یار گوید
جان بر سرش فشانم پُرزَر کنم دهانش
آن روی گلسِتانش وان بلبل بیانش
وان شیوههاش یا رب تا با که است آنش
این صورتش بهانهست او نور آسمانست
بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش
دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد
پس این جهانِ مرده زندهست از آن جهانشمولوی
-
گر به دولت برسی مست نگردی مردی
گر به ذلت برسی پست نگردی مردی
اهل عالم همه بازیچه ی دست هوسند
گر تو بازیچه ی این دست نگردی مردی
#بدرالدین جاجرمی -
ناگزیر از سفرم بی سرو سامان چون باد
به گرفتار رهایی نتوان گفت آزادکوچ تا چند؟ مگر می شود از خویش گریخت
بال تنها غم غربت به پرستوها داداینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یادعاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟
نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شادچشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد#فاضلنظری
قشنگه....مخصوصا بیت۲
@Mr.wick(باصداش)
@سمیه-صادقلو
@Alzahra-Daftar(هرچند الان نمیبینید)
-
دل و جانی که دربردم من از ترکان قفقازی
به شوخی میبرند از من سیه چشمان شیرازیمن آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم
تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازیبیا این نرد عشق آخری را با خدا بازیم
که حسن جاودان بردست عشق جاودان بازیز آه همدمان باری کدورتها پدید آید
بیا تا هر دو با آیینه بگذاریم غمازیغبار فتنه گو برخیز از آن سرچشمهی طبعی
که چون چشم غزالان داند افسون غزل سازیبه ملک ری که فرساید روان فخررازیها
چه انصافی رود با ما که نه فخریم و نه رازیعروس طبع را گفتم که سعدی پرده افرازد
تو از هر در که بازآیی بدین شوخی و طنازیهر آنکو سرکشی داند مبادش سروری ای گل
که سرو راستین دیدم سزاوار سرافرازیگر از من زشتی بینی به زیبائی خود بگذر
تو زلف از هم گشائی به که ابرو در هم اندازیبه شعر شهریار آن به که اشک شوق بفشانند
طربناکان تبریزی و شنگولان شیرازی#شهریار
(شهریار)
-
ما را به غَمزه كُشت و قضا را بهانه کرد
خود سوی ما ندید و حیا را بهانه کرددستی به دوش غیر نهاد از رهِ کرم
ما را چو دید، لغزش پا را بهانه کردآمد برونِ خانه چو آواز ما شنید
بخشیدن نواله گدا را بهانه کردرفتم به مسجد از پی نَظّارهى رُخش
دستی به رو کشید و دعا را بهانه کردزاهد نداشت تاب جمال پریرُخان
کُنجى گرفت و ترس خدا را بهانه کرد#شعر : قتیل لاهوری
-
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزوییبه کسی جمال خود را ننموده ای و بینم
همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگوییبه ره تو بس که نالم ز غم تو بس که مویم
شده ام ز ناله نالی شده ام ز مویه موییهمه خوشدل آنکه مطرب بزند به تار چنگی
من از این خوشم که چنگی بزنم به تار موییچه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی
چه شود که کام جوید ز لب تو کام جوییشود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلوییبشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خم می سلامت شکند اگر سبوییهمه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویینه به باغ ره دهندم که گلی بکام بویم
نه دماغ اینکه از گل شنوم به کام بوییز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم نخواند
رخ شیخ و سجده گاهی سر ما و خاک کوییبنموده تیر روزم ستم سیاه چشمی
بنموده مو سپیدم صنم سپیده رویینظری به سوی رضوان من دردمند مسکین
که بجز درت امیدش نبود به هیچ سوییپ ن:این شعر شجریان خونده
پیشنهاد میکنم حتما بشنوید -
زهد و تقوی ز من نمیآید
میکنم آنچه عشق فرمایدکردهام خویش را بدو تسلیم
میکند با من آنچه میبایدبکف عشق دادهام خود را
کشدم خواه و خواه بخشایددم بدم صور عشق در دل من
عقدهٔ را به نفخه بگشایدهر نفس از جهان جان دل را
شاهدی تازه روی بنمایدهر صباحی بتازگی شوری
شب آبست عاشقان زایدجان فزون میشود ز شورش عشق
تن اگر چه ز غصه فرسایدعشق تن گیرد و روان بخشد
عشق کل کاهد و دل افزایدفیض هر دو ز غیب معنی بکر
آورد نظم تازه ار آید/فیض کاشانی/
-
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرمیک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرمیا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرماین کوزه ترک خورد! چه جای نگرانیست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرمخاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم#فاضلنظری
:)) -
گفت : دانایی که گرگی خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشـــر!لاجـرم جـاری است پیـکاری ستـرگ
روز و شب، مابین این انسان و گـرگزور و بـازو چــارهء ایـن گـرگ نیست
صاحــبِ اندیـشه داند چـاره چیستای بـسا انــسان رنـجــورِ پــریــش
سخـت پیچـیده گلـوی گـرگ خویشوی بـســا زور آفـریـن مــرد دلـیــر
هسـت در چنـگال گـرگِ خـود اسـیرهرکه گرگــش را در اندازد به خـاک
رفتـه رفتـه می شـود انـسان پـاکآنــکـه با گـرگـش مـــدارا می کـند
خـلق و خـوی گـرگ پـیدا مـی کـندو آنــکـه از گـرگـش خـورد هر دم شکست
گرچــه انســان می نمـایـد گـرگ هسـت!در جــوانــی جـان گـرگـت را بگـیر!
وای اگر ایـن گــرگ گـردد با تو پـیرروز پـیری، گـر کـه باشی همـچو شیر
نـاتــوانـی در مـصــافِ گــرگ پـیـرمـردمـان گـر یکـدیگـر را مـی درند
گــرگ هـاشـان رهنـمـا و رهبـرنـداینـکه انسـان است این سـان دردمنـد
گــرگ ها فــرمــانـروایــی مـی کننـد،و آن ستمکـاران کـه بـا هـم محـرم انـد
گـــرگ هـاشـان آشنــایــان هــم انـدگــرگ هـا همــراه و انســان هـا غـریـب
بــا کـه بایـد گفــت ایـن حــال عجیـب؟...فـریــدون مشـیـری
-
به زمين مي زني و مي شكني
عاقبت شيشه اميدي راسخت مغروري و مي سازي سرد
در دلي، آتش جاويدي راديدمت، واي چه ديداري واي
اين چه ديدار دلازاري بودبي گمان برده اي از ياد آن عهد
كه مرا با تو سر و كاري بودديدمت، واي چه ديداري واي
نه نگاهي، نه لب پرنوشينه شرار نفس پر هوسي
نه فشار بدن و آغوشياين چه عشقي است كه در دل دارم
مي گريزي ز من و در طلبتمن از اين عشق چه حاصل دارم
باز هم كوشش باطل دارمباز لب هاي عطش كرده من
لب سوزان ترا میجويدمي تپد قلبم و با هر تپشي
قصه عشق ترا مي گويدبخت اگر از تو جدايم كرده
مي گشايم گره از بخت، چه باكترسم اين عشق سرانجام مرا
بكشد تا به سرپرده خاكخلوت خالي و خاموش مرا
تو پر از خاطره كردي، اي مردشعر من شعله احساس منست
تو مرا شاعره كردي، اي مردآتش عشق به چشمت يكدم
جلوه ئي كرد و سرابي گرديدتا مرا واله و بي سامان ديد
نقش افتاده بر آبي گرديددر دلم آرزوئي بود كه مرد
لب جانبخش ترا بوسيدنبوسه جان داد بروي لب من
ديدمت، ليك دريغ از ديدنسينه اي، تا كه بر آن سر بنهم
دامني تا كه بر آن ريزم اشكآه، اي آنكه غم عشقت نيست
مي برم بر تو و بر قلبت رشكبه زمين مي زني و مي شكني
عاقبت شيشه اميدي راسخت مغروري و مي سازي سرد
در دل، آتش جاويدي راچقدر قشنگ بود
=)) -
من به بعضی چهرهها چون زود عادت میکنم
پیششان سر بر نمیآرم، رعایت میکنمهمچنان که برگ خشکیده نمانَد بر درخت
مایهی رنج تو باشم رفع زحمت میکنماین دهانِ باز و چشم بیتحرّک را ببخش
آن قدر جذّابیت داری که حیرت میکنمکم اگر با دوستانم مینشینم جرم توست
هر کسی را دوست دارم در تو رؤیت میکنمفکر کردی چیست موزون میکند شعر مرا؟
در قدم برداشتنهای تو دقت میکنمیک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم
لذتش را با تمام شهر قسمت میکنمترک افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است
روی دوش دیگران یک روز ترکت میکنمتوی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت
می نشینم تا قیامت با تو صحبت می کنم#کاظمبهمنی
:)))))))
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
سلام سلام سلام سلام
Your browser does not support the audio element.
از اونجا که الانا تو مجازی و واقعیت کار های سم زیاد میبینیم و دیدم جاشون تو الاخونه خالیه این تاپیکو ترتیب دادم
شما میتونین کلیپ های سمتون یا خاطرات اسیدیتون رو اینجا بفرستین و باهم و کنار هم فیض ببریم
ایشالا که نترکیم صلوات.. ...
اعاااا راستی داشت یادم میرفت که بگم
هیچ جا بدون قانون نمیشه پس شمایی که اینجایین، بیاین پیشنهاداتونو برای قانون های این تاپیک بدین تا باهم تنظیمش کنیم...
سمدونی جالبی میشه....
اهاااا اهالی فن بفرمایید:
@Reza-H @_Narges @پرستو-بابایی @ABR_DJ @Ainoor
@Zahra-HD @نویسنده-کوچولو
@officer-k _k @آدمک
@erfanyy @M-Shajarian
@Hhh-Hh Hh
@f-nalist @Soniaaa @Ay @ariana-a @مآهور @khanoomi
و هرکی که چیزی تو چندته داره ....
سلاام
خب پیرو این ژانر جدید شوخی با آقای گلزار منم تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم
میتونین از کارایی که میکنین چه ساده ، بامزه ، ادایی، سالم و... باشه عکس بزارین و ما را با خود آشنا کنید
منتظرتون هستیم
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دوازدهم @یازدهم @دهم
@تجربیا @ریاضیا @انسانیا
@دانشجویان-پیراپزشکی
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-مهندسی (آکیتو)
سلام بچه ها یکی یه مقدار زیاد شارژ فرستاده رو خط من
اون شماره رو فقط داداشم ومامان و بابام دارن که هیچ کدوم نفرستادن
زنگ زدم همراه اول میگه ممکنه اونی که فرستاده تماس بگیره باهاتون
یه بار میگم بیخیال میخواست اشتباه نکنه
دوباره میگم شاید یه ادم فقیری واسه تحصیل بچش میخواسته
حالا چیکارش کنم؟
تا حالا هم کسی تماس نگرفته باهام
اگه کسی میتونه کمک کنه ممنون میشم
سلام به یاران جــان
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن
@M-an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب
دعوت میکنم از :
@خانوم
@dlrm
@اکالیپتوس
@revival
@گونش
@Saahaar
@sheyda-fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام روزتون بخیر.
یک کتاب رو باید گروهی تایپ کنیم و جمع بندی مطالب به عهده منه
میخوام بدونم برنامه ای، آموزشی، تجربه ای که بتونه کمکم کنه یه کار تمیز درست کنم وجود داره؟
حتی هوش مصنوعی
ممنون میشم اگه میدونید بگید
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
دیدی دوسداری یه اتفاقی بی افته
یه زندگی متفاوت داشته باشه
یه دوره از زندگیت یه راهی رو انتخاب کردی و الان دوس داری برگردی و انتخابش نکنی
میگی کاش این کارو نکرده بودم!
کاش این تصمیم رو نگرفته بودم
و یا کاش فلان کارو میکردم🫠
و ته ذهنت یه گوشه ای یه رویایی داری یه رویا از یه زندگی ایدهآل
اون زندگی ایده آل همیجوری کشکی نرفته اونجا
هیچ فکری هیچ طرز نگرشی هیچ احساسی همینجوری و بی دلیل بوجود نیومده
برای هر یه چیز خوبی که اون زندگی داره یه بار یه جای از زندگی چیزی رو تجربه کردی که باعث شده اون زیبایی رو بخوای در واقع متوجه اون بشی
و الا تا تجربه نکرده بودی حتی از وجود همچنین چیزی بیخبر بودی
تا بی پولی رو تجربه نکرده باشی قدر پولدار بودن رو نمیدونی
تا خونه حیاط دار داشته باشی توی اون زندگی ایدهآل خونه حیاط دار جایی خاصی نداره
تا حسرت چیزی رو نداشته باشی نمیتونی زندگی بدون اون حسرت رو آرزو کنی
یه چیز بخوام ازت؟
فکر کن وسط اون زندگی ایدهآلی و اونجا تماما برای توعه
فقط یه چیزی که هست اینه که تجربیات و احساسات و افکاری که الان داری رو اونجا نداری
فکر میکنی چه فرقی با الانت داره
خیلی خوشحال تری؟
تویی که تجربه خونه بدون حیاط رو نداشتی بخاطر اینکه الان خونه ای که توشی یه حیاط خیلی زیبایی داره چقدر خوشحالی؟ نمیگم ناراضی هستی احتمالا خیاطتتون رو دوس داری ولی اون شوق داشتنش رو دیگه نداری( البته که این فقط یه مثل خیلی کوچیکیه)
در عوضش رنگ خواسته هات عوض میشه
تا تشنگی رو تجربه نکنیم قدر ابو
تا شکست رو تجربه نکنیم قدر پیروزی رو
و
و
خلاصه قدر چیزایی که میخواییم رو بدونیم چون برای اینکه اینا بوجود بیان کم رنج و سختی و کاستی کشیده نشده
و اینکه کاش اینجوری میشد هم زیاد نگیم
حکمت اینکه اون اتفاق افتاد اینه که الان چیزی واسه خواستن هدفی برای زندگی عیبی برای درست کردن ..دلیلی برای فردا صبح بیدار شدن داری
اون زندگی رویایی یکی دیگه از دلایلی که اونجا.. یه گوشه از ذهن من و تو هست هم اینه که بدستش بیاری.. تلاش کنی تا بدستش بیاری
چیزی که در موردش حرف میزنم ممکنه یه احساس باشه که میخوای داشته باشی
یه زندگی لوکس/ساده ای باشه که میخوای داشته باشی
یه نوع حرف زدن راه رفتن و حتی تفکری باشه که دوس داری ایجادش کنی
باید اون زندگی رو برای خودت درست کنی و نگی ای کاش فلان کارو نمیکردم/یا میکردم
چون هیچ سمانه ای جز اونی الان اینجاست و داره این متن رو مینویسه، لایق زندگی ایدهآلی که الان میخواد داشته باشه، نیست
میفهمی که چی میگم؟
این چیزی بود که من از کتاب کتابخانه نیمه شب یاد گرفتم ♡
البته کامل برداشت شخصی من بود
و چقدر بهش نیاز داشتم...
دوس داشتم این نوشته رو مثل هزاران حرفی که داشتم و بیانش نکردم، پاکش کنم
ولی چون توی ایدهآل من یه دختری هست که کمتر برای کارای خواسته و نکردش پشیمونه.(نه الانی که کلی حرف نزده و پشیمونی بابتشون رو داره) . پس همینجوری که هست میزارم اینجا بمونه
یه قدمِ شده کوچولو ولی رو به جلو برای من:)
شاید برای حتی یه نفر دیگه که گذرش افتاده اینجا و این نوشته رو خونده مفید باشه