شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
با این اوضاع گاو و گوسفند، فکر کنم دیگه تو عروسیا جلو پای عروس و داماد تُن ماهی باز کنن
تلخ
وای خدای من
-
این پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۹ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۰ مرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۱ مرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۱ مرداد ۱۴۰۱، ۱۷:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۱ مرداد ۱۴۰۱، ۱۹:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۲ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۳ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۳:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۳:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۳:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۲۳:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۰ مرداد ۱۴۰۱، ۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۰ مرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۳۹ آخرین ویرایش توسط خانوم لوبیا انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۰ مرداد ۱۴۰۱، ۱۴:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
انقدر محکم در خونه ما طبل میزنن، انگار من یزیدو خونه پنهان کردم
-
نوشتهشده در ۲۱ مرداد ۱۴۰۱، ۸:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۱ مرداد ۱۴۰۱، ۸:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۲ مرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدا بیامرز بابابزرگم انقدر بدهکار بود که بابام و عموهام نمی ذاشتن بمیره.وقتی هم مرد تا دو سه سال به همه میگفتن زنده اس رفته مسافرت.