-
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۸:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دعای روز اول ماه شوال :
اللهم آخیییییییییش
خداییش تعارف نکنین هروقت از روزه داری خسته شدین...
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
بگین من عکسموبفرستم براتون تا مااااااه رویت بشه
غضنفر ميميره ميره اون دنيا، ازش ميپرسن چي شد مُردي؟ ميگه داشتم شير ميخوردم ! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه نه بابا، گاوه يهو نشست
:trollface:
ﻣﻠﺖ ﯾﻪ ﭘﺎﺷﻮﻥ ﺁﻧﺘﺎﻟﯿﺎﺳﺖ ﯾﻪ ﭘﺎﺷﻮﻥ ﺟﺰﺍﯾﺮ ﻗﻨﺎﺭﯼ ... تازه افسردگی هم دارند
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺩﻭﺗﺎ ﭘﺎﻣﻮﻥ ﻣﯿﺮﻩ ﺗﻮﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺎﭼﻪﻫﺎﯼ ﺷﻠﻮﺍﺭﻣﻮﻥ ﻏﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ
ﺧﺪﺍﯾﺎﺍﺍﺍﺍ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺷﯿﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﮕﯿﺮ
-
دعای روز اول ماه شوال :
اللهم آخیییییییییش
خداییش تعارف نکنین هروقت از روزه داری خسته شدین...
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
بگین من عکسموبفرستم براتون تا مااااااه رویت بشه
غضنفر ميميره ميره اون دنيا، ازش ميپرسن چي شد مُردي؟ ميگه داشتم شير ميخوردم ! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه نه بابا، گاوه يهو نشست
:trollface:
ﻣﻠﺖ ﯾﻪ ﭘﺎﺷﻮﻥ ﺁﻧﺘﺎﻟﯿﺎﺳﺖ ﯾﻪ ﭘﺎﺷﻮﻥ ﺟﺰﺍﯾﺮ ﻗﻨﺎﺭﯼ ... تازه افسردگی هم دارند
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺩﻭﺗﺎ ﭘﺎﻣﻮﻥ ﻣﯿﺮﻩ ﺗﻮﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺎﭼﻪﻫﺎﯼ ﺷﻠﻮﺍﺭﻣﻮﻥ ﻏﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ
ﺧﺪﺍﯾﺎﺍﺍﺍﺍ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺷﯿﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﮕﯿﺮ
-
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بازم این تاپیک به دردم خورد...دمم گرم ..میخوام حرفای دلمو بریزم بیرون
دلم باد کرده از بس که توش حرف هست واقعا خسته شدم آخه اینم شد زندگیبه درجه ای از پرخوابی رسیدم که مامانم میفرسته بهم سر بزنن ببینن هنوز هستم و زندم یا ...یعنی واقعا امکانش هست تو خواب جان به جان آفرین تسلیم کنم!؟
من از خواب متنفر بودم نمیدونم چرا اسیر دامش شدم!
طبق گفته های مکرر مامانم اگه بعد کنکور به همین رویه ادامه ندم و روزی کمتر از دوازده ساعت بخوابم این خونه یا جای منه یا جای اون البته اینم گفت که اگه مقاومت کنم پرتم میکنه بیرون ولی میدونم مزاح بود بگذریم...نمیدونم از خواب بودن من چه سودی به اون میرسه! خواب بودنم کم خطره!
مامانه بابام بنده خدا همیشه میگفت بیا پیش خودم ...منم فک کردم گفتم خوبه حداقل بعد کنکور میرم پیش اون ...چندروز پیش امتحانی رفتم تا نصفه شب ،قشنگ از روز ازدواجش گرفته تاااااااااااااا اون لحظه رو واسم مو به مو تعریف کرد کوفتم بشه اگه یک دهم حرفاشم فهمیده باشم به جان خودم که اگه نباشم میخوام دنیا نباشه فقط اون میگفت من میگفتم آهااا ..اوهووم ..بله..چه جالب ..هربار هم که از شدت خواب چرت میزدم یکی میزد رو دستم بیدار میشدم .. ..وقتی هم میخواستم یه کلمه حرف بزنم که بحثو به ساعت بکشم که دیر وقته و.. سریع میگفت : ساکت شو گوش کن...منم دیدم فایده نداره یه بوس گندش کردمو سریع دم رو کول د برو که رفتیم..تازه فرداشم گرفت تخت تا حدودای دوازده ظهر خوابید!
الان که دارم تو دلمو خالی میکنم دیگه واقعا از خواب خسته شدم ولی چه کنم که این حرف الانمه...یه ساعت دیگه دوباره وا میرمحوصله امشبو ندارم ...مهم ...شلوغ پلوغ..سرنوشت ساز ....رو اعصاب = امشب
یعنی آدم تو شیلنگ آب شنا کنه ولی حال منو نداشته باشهحداقل تا یه هفته نمیام کشش فعال بودن تو مجازی + واقعی رو باهم ندارم
هفته مسخره ای رو در پیش دارم واسم صبر جزیل آرزو کنید رفقا
دوستون دارم
یا علی :hand: -
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
بازم این تاپیک به دردم خورد...دمم گرم ..میخوام حرفای دلمو بریزم بیرون
دلم باد کرده از بس که توش حرف هست واقعا خسته شدم آخه اینم شد زندگیبه درجه ای از پرخوابی رسیدم که مامانم میفرسته بهم سر بزنن ببینن هنوز هستم و زندم یا ...یعنی واقعا امکانش هست تو خواب جان به جان آفرین تسلیم کنم!؟
من از خواب متنفر بودم نمیدونم چرا اسیر دامش شدم!
طبق گفته های مکرر مامانم اگه بعد کنکور به همین رویه ادامه ندم و روزی کمتر از دوازده ساعت بخوابم این خونه یا جای منه یا جای اون البته اینم گفت که اگه مقاومت کنم پرتم میکنه بیرون ولی میدونم مزاح بود بگذریم...نمیدونم از خواب بودن من چه سودی به اون میرسه! خواب بودنم کم خطره!
مامانه بابام بنده خدا همیشه میگفت بیا پیش خودم ...منم فک کردم گفتم خوبه حداقل بعد کنکور میرم پیش اون ...چندروز پیش امتحانی رفتم تا نصفه شب ،قشنگ از روز ازدواجش گرفته تاااااااااااااا اون لحظه رو واسم مو به مو تعریف کرد کوفتم بشه اگه یک دهم حرفاشم فهمیده باشم به جان خودم که اگه نباشم میخوام دنیا نباشه فقط اون میگفت من میگفتم آهااا ..اوهووم ..بله..چه جالب ..هربار هم که از شدت خواب چرت میزدم یکی میزد رو دستم بیدار میشدم .. ..وقتی هم میخواستم یه کلمه حرف بزنم که بحثو به ساعت بکشم که دیر وقته و.. سریع میگفت : ساکت شو گوش کن...منم دیدم فایده نداره یه بوس گندش کردمو سریع دم رو کول د برو که رفتیم..تازه فرداشم گرفت تخت تا حدودای دوازده ظهر خوابید!
الان که دارم تو دلمو خالی میکنم دیگه واقعا از خواب خسته شدم ولی چه کنم که این حرف الانمه...یه ساعت دیگه دوباره وا میرمحوصله امشبو ندارم ...مهم ...شلوغ پلوغ..سرنوشت ساز ....رو اعصاب = امشب
یعنی آدم تو شیلنگ آب شنا کنه ولی حال منو نداشته باشهحداقل تا یه هفته نمیام کشش فعال بودن تو مجازی + واقعی رو باهم ندارم
هفته مسخره ای رو در پیش دارم واسم صبر جزیل آرزو کنید رفقا
دوستون دارم
یا علی :hand:نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبازم این تاپیک به دردم خورد...دمم گرم ..میخوام حرفای دلمو بریزم بیرون
دلم باد کرده از بس که توش حرف هست واقعا خسته شدم آخه اینم شد زندگیبه درجه ای از پرخوابی رسیدم که مامانم میفرسته بهم سر بزنن ببینن هنوز هستم و زندم یا ...یعنی واقعا امکانش هست تو خواب جان به جان آفرین تسلیم کنم!؟
من از خواب متنفر بودم نمیدونم چرا اسیر دامش شدم!
طبق گفته های مکرر مامانم اگه بعد کنکور به همین رویه ادامه ندم و روزی کمتر از دوازده ساعت بخوابم این خونه یا جای منه یا جای اون البته اینم گفت که اگه مقاومت کنم پرتم میکنه بیرون ولی میدونم مزاح بود بگذریم...نمیدونم از خواب بودن من چه سودی به اون میرسه! خواب بودنم کم خطره!
مامانه بابام بنده خدا همیشه میگفت بیا پیش خودم ...منم فک کردم گفتم خوبه حداقل بعد کنکور میرم پیش اون ...چندروز پیش امتحانی رفتم تا نصفه شب ،قشنگ از روز ازدواجش گرفته تاااااااااااااا اون لحظه رو واسم مو به مو تعریف کرد کوفتم بشه اگه یک دهم حرفاشم فهمیده باشم به جان خودم که اگه نباشم میخوام دنیا نباشه فقط اون میگفت من میگفتم آهااا ..اوهووم ..بله..چه جالب ..هربار هم که از شدت خواب چرت میزدم یکی میزد رو دستم بیدار میشدم .. ..وقتی هم میخواستم یه کلمه حرف بزنم که بحثو به ساعت بکشم که دیر وقته و.. سریع میگفت : ساکت شو گوش کن...منم دیدم فایده نداره یه بوس گندش کردمو سریع دم رو کول د برو که رفتیم..تازه فرداشم گرفت تخت تا حدودای دوازده ظهر خوابید!
الان که دارم تو دلمو خالی میکنم دیگه واقعا از خواب خسته شدم ولی چه کنم که این حرف الانمه...یه ساعت دیگه دوباره وا میرمحوصله امشبو ندارم ...مهم ...شلوغ پلوغ..سرنوشت ساز ....رو اعصاب = امشب
یعنی آدم تو شیلنگ آب شنا کنه ولی حال منو نداشته باشهحداقل تا یه هفته نمیام کشش فعال بودن تو مجازی + واقعی رو باهم ندارم
هفته مسخره ای رو در پیش دارم واسم صبر جزیل آرزو کنید رفقا
دوستون دارم
یا علی :hand:الان دقیقا تو با این توصیفات خواستی کمک کنیم که کمتر بخوابی یا شرح حال زندگی مامان باباتو بخونیم؟
-
بازم این تاپیک به دردم خورد...دمم گرم ..میخوام حرفای دلمو بریزم بیرون
دلم باد کرده از بس که توش حرف هست واقعا خسته شدم آخه اینم شد زندگیبه درجه ای از پرخوابی رسیدم که مامانم میفرسته بهم سر بزنن ببینن هنوز هستم و زندم یا ...یعنی واقعا امکانش هست تو خواب جان به جان آفرین تسلیم کنم!؟
من از خواب متنفر بودم نمیدونم چرا اسیر دامش شدم!
طبق گفته های مکرر مامانم اگه بعد کنکور به همین رویه ادامه ندم و روزی کمتر از دوازده ساعت بخوابم این خونه یا جای منه یا جای اون البته اینم گفت که اگه مقاومت کنم پرتم میکنه بیرون ولی میدونم مزاح بود بگذریم...نمیدونم از خواب بودن من چه سودی به اون میرسه! خواب بودنم کم خطره!
مامانه بابام بنده خدا همیشه میگفت بیا پیش خودم ...منم فک کردم گفتم خوبه حداقل بعد کنکور میرم پیش اون ...چندروز پیش امتحانی رفتم تا نصفه شب ،قشنگ از روز ازدواجش گرفته تاااااااااااااا اون لحظه رو واسم مو به مو تعریف کرد کوفتم بشه اگه یک دهم حرفاشم فهمیده باشم به جان خودم که اگه نباشم میخوام دنیا نباشه فقط اون میگفت من میگفتم آهااا ..اوهووم ..بله..چه جالب ..هربار هم که از شدت خواب چرت میزدم یکی میزد رو دستم بیدار میشدم .. ..وقتی هم میخواستم یه کلمه حرف بزنم که بحثو به ساعت بکشم که دیر وقته و.. سریع میگفت : ساکت شو گوش کن...منم دیدم فایده نداره یه بوس گندش کردمو سریع دم رو کول د برو که رفتیم..تازه فرداشم گرفت تخت تا حدودای دوازده ظهر خوابید!
الان که دارم تو دلمو خالی میکنم دیگه واقعا از خواب خسته شدم ولی چه کنم که این حرف الانمه...یه ساعت دیگه دوباره وا میرمحوصله امشبو ندارم ...مهم ...شلوغ پلوغ..سرنوشت ساز ....رو اعصاب = امشب
یعنی آدم تو شیلنگ آب شنا کنه ولی حال منو نداشته باشهحداقل تا یه هفته نمیام کشش فعال بودن تو مجازی + واقعی رو باهم ندارم
هفته مسخره ای رو در پیش دارم واسم صبر جزیل آرزو کنید رفقا
دوستون دارم
یا علی :hand:الان دقیقا تو با این توصیفات خواستی کمک کنیم که کمتر بخوابی یا شرح حال زندگی مامان باباتو بخونیم؟
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmasoud در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بازم این تاپیک به دردم خورد...دمم گرم ..میخوام حرفای دلمو بریزم بیرون
دلم باد کرده از بس که توش حرف هست واقعا خسته شدم آخه اینم شد زندگیبه درجه ای از پرخوابی رسیدم که مامانم میفرسته بهم سر بزنن ببینن هنوز هستم و زندم یا ...یعنی واقعا امکانش هست تو خواب جان به جان آفرین تسلیم کنم!؟
من از خواب متنفر بودم نمیدونم چرا اسیر دامش شدم!
طبق گفته های مکرر مامانم اگه بعد کنکور به همین رویه ادامه ندم و روزی کمتر از دوازده ساعت بخوابم این خونه یا جای منه یا جای اون البته اینم گفت که اگه مقاومت کنم پرتم میکنه بیرون ولی میدونم مزاح بود بگذریم...نمیدونم از خواب بودن من چه سودی به اون میرسه! خواب بودنم کم خطره!
مامانه بابام بنده خدا همیشه میگفت بیا پیش خودم ...منم فک کردم گفتم خوبه حداقل بعد کنکور میرم پیش اون ...چندروز پیش امتحانی رفتم تا نصفه شب ،قشنگ از روز ازدواجش گرفته تاااااااااااااا اون لحظه رو واسم مو به مو تعریف کرد کوفتم بشه اگه یک دهم حرفاشم فهمیده باشم به جان خودم که اگه نباشم میخوام دنیا نباشه فقط اون میگفت من میگفتم آهااا ..اوهووم ..بله..چه جالب ..هربار هم که از شدت خواب چرت میزدم یکی میزد رو دستم بیدار میشدم .. ..وقتی هم میخواستم یه کلمه حرف بزنم که بحثو به ساعت بکشم که دیر وقته و.. سریع میگفت : ساکت شو گوش کن...منم دیدم فایده نداره یه بوس گندش کردمو سریع دم رو کول د برو که رفتیم..تازه فرداشم گرفت تخت تا حدودای دوازده ظهر خوابید!
الان که دارم تو دلمو خالی میکنم دیگه واقعا از خواب خسته شدم ولی چه کنم که این حرف الانمه...یه ساعت دیگه دوباره وا میرمحوصله امشبو ندارم ...مهم ...شلوغ پلوغ..سرنوشت ساز ....رو اعصاب = امشب
یعنی آدم تو شیلنگ آب شنا کنه ولی حال منو نداشته باشهحداقل تا یه هفته نمیام کشش فعال بودن تو مجازی + واقعی رو باهم ندارم
هفته مسخره ای رو در پیش دارم واسم صبر جزیل آرزو کنید رفقا
دوستون دارم
یا علی :hand:الان دقیقا تو با این توصیفات خواستی کمک کنیم که کمتر بخوابی یا شرح حال زندگی مامان باباتو بخونیم؟
اولا که اسم بابامو نیار روش حساسم ..مگه من حرفی از بابام زدم ؟
ثانیا هدف از ایجاد این تاپیک این بوده که تودلیامونو بریزیم بیرون
ثالثا هرجور میخوای فکر کن
رابعا رو خودت میدونی دیگه ..عزلت میکنم حالت جا بیاد -
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۳:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سعیداریایی در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
دوستان زشته اینجا جای اینجور حرف ها نیست منظور جر وبحث
دوست عزیز اینا همش مزاحه جدی نگیر
اینجا همه باهم دوستیم
دادا مسعود مثل برادر من میمونه بنده قصد توهین یا بی احترامی نه به ایشون نه به هیچ کس دیگه ای نداشتم و ندارم
این بحثا هم فقط شوخین همین -
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۳:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وقتی عصبانی هستید چایی سبز با لیمو بخورید
من امتحان کردم هیچ تاثیری نداره
ولی کلاس داره
يعني من هر طرف تاكسي بشينم
همون سمت خورشيد ميتابه
.
.
.
اصن يه بار خورشيد از غرب طلوع كرد!
حقیقتاً اینترنت میتونه
نقش بزرگی در پیشرفت
فکری آحاد ملت داشته باشهالبته اگه قطع باشه.
توی آسانسور بودم یه دختری هم سوار شداول ساکت بود بعد گفت : چطوری ؟گفتم : الحمدلله
یه نگاهی به من کرد ، هندزفری شو جابجا کرد !معلوم شد داره با تلفن حرف می زنه!هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبم در آوردم ادامه دادم :الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله -
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۳:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دوستان اینم طرز تهیه یک دسر خوشمزه :
مواد لازم:
دو عدد موز
یک لیوان شیر
یک قاشق وانیل
دو قاشق کاکائو
.
.
.
.
.
.
.
.همه را مخلوط کرده، در یخچال قرار دهید تا خودش را بگیرد.
بعداز نیم ساعت در یخچال را باز
کنید.
اگه خودشو گرفت شما هم خودتونو بگیرین
والافک کرده کيه
دسر عقده اى
من امتحان کردم اصلا یه جوری خودشو میگیره
باید سند بذاری درش بیاری! -
-
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۲۲:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا خودت کمکون کن .الهی امینhttp://www.wisgoon.com/media/pin/images/o/2013/11/236x236_1383775077327389.jpg
-
نوشتهشده در ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۰:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آمیــــــن
-
نوشتهشده در ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۶:۰۱ آخرین ویرایش توسط Mehdi انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جاتون خالی دوستان اینجا داره نم نم بارون میباره هوا داره سرد میشه هواش فوق العاده است خدایا شکرت! میگن زیر بارون دعا کنی برآورده میشه منم ازخدا برای هممون ارامش میخوام که بترکونیم کنکورو ویه زندگی خوبی درانتظارمون باشه ان شاءالله...
-
جاتون خالی دوستان اینجا داره نم نم بارون میباره هوا داره سرد میشه هواش فوق العاده است خدایا شکرت! میگن زیر بارون دعا کنی برآورده میشه منم ازخدا برای هممون ارامش میخوام که بترکونیم کنکورو ویه زندگی خوبی درانتظارمون باشه ان شاءالله...
@فاطمه-کنکوری در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
جاتون خالی دوستان اینجا داره نم نم بارون میباره هوا داره سرد میشه هواش فوق العاده است خدایا شکرت! میگن زیر بارون دعا کنی برآورده میشه منم ازخدا برای هممون ارامش میخوام که بترکونیم کنکورو ویه زندگی خوبی درانتظارمون باشه ان شاءالله.
خوش به حالتون من که رفته بودم بیرون گرما خیلی اذیتم کرد
رنگ و روم پریده بود
ان شالله فاطمه خوبم و همه دوستای آلایی به هرچی می خواین برسین -
@فاطمه-کنکوری در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
جاتون خالی دوستان اینجا داره نم نم بارون میباره هوا داره سرد میشه هواش فوق العاده است خدایا شکرت! میگن زیر بارون دعا کنی برآورده میشه منم ازخدا برای هممون ارامش میخوام که بترکونیم کنکورو ویه زندگی خوبی درانتظارمون باشه ان شاءالله.
خوش به حالتون من که رفته بودم بیرون گرما خیلی اذیتم کرد
رنگ و روم پریده بود
ان شالله فاطمه خوبم و همه دوستای آلایی به هرچی می خواین برسیننوشتهشده در ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهroz در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
@فاطمه-کنکوری در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
جاتون خالی دوستان اینجا داره نم نم بارون میباره هوا داره سرد میشه هواش فوق العاده است خدایا شکرت! میگن زیر بارون دعا کنی برآورده میشه منم ازخدا برای هممون ارامش میخوام که بترکونیم کنکورو ویه زندگی خوبی درانتظارمون باشه ان شاءالله.
خوش به حالتون من که رفته بودم بیرون گرما خیلی اذیتم کرد
رنگ و روم پریده بود
ان شالله فاطمه خوبم و همه دوستای آلایی به هرچی می خواین برسینمرسی عزیزم ان شاءالله که به بهترینهایی که خودت توذهنت داری بررسی .
-
امشب شب اجابت دعاست؛ ارسال کن به هرکسیکه مهربونه وبخوانید( 1 حمد - 1 قدر - 1 آیت الکرسی - 3 توحید و7 تا صلوات) روایت است از حضرت محمد ( ص) هرکس شب۲۷ رمضان رابه هفت مومن تبریک بگوید حاجتش براورده می شود,۲۷ام رمضان مبارک,التماس دعا
-
نوشتهشده در ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۱۶:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آینده شغلی معدل در ایران چیست؟
معدل ۱۹-۲۰= دکتر، مهندس، استاد
معدل ۱۹-۱۷= معلم
معدل ۱۷-۱۴= کارمند
معدل۱۴-۱۲= مدیرعامل
مردود= میلیاردر :|
. -
نوشتهشده در ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۱۶:۵۷ آخرین ویرایش توسط بهاره انجام شده
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺑﺎ ﺯﻧﺶ ﺩﻋﻮﺍﺵ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ....
ﺑﻌﺪ ﯾﮑﺴﺎﻋﺖ ﺗﻠﻔﻦ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﺶ ....
ﺯﻧﺶ: ﺑﻠﻪ؟ ...ﭼﺘﻪ؟
ﺷﻮﻫﺮ ...: ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯽ ﺍﻻﻥ ﮐﺠﺎﻡ ..؟؟
ﺯﻧﺶ ...: ﮐﺠﺎ ﻭﻝ ﻣﯿﮕﺮﺩﯼ ...ﺧﺒﺮ ﻣﺮﮔﺖ .
ﺷﻮﻫﺮ : ﻃﻼ ﻓﺮﻭﺷﯿﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﯾﺎﺩﺗﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺟﻔﺖ ﺍﻟﻨﮕﻮ ﺧﻮﺷﺖ
ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ..؟؟؟
ﺯﻧﺶ: ﺁﺭﻩ ﻋﺰﯾﺰﻡ .. ﺁﺭﻩ ﻋﺸﻘﻢ .... ﺁﺭﻩ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ...ﯾﺎﺩﻣﻪ ..
ﺷﻮﻫﺮ : ﺩﻭﺗﺎ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯾﻨﻮﺭﺗﺮﺵ ﺩﺍﺭﻡ ﻓﻼﻓﻞ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ .. :trollface:
دیوونه شدم از بس که خیره شدم به عکس روی دیوار
.
چقدر سخته آدم اینقدر به عکس خودش نگاه کنه اما هیچ نقطه ضعفی پیدا نکنه!!!
فتبارک الله احسن الخالقين . . .
ماشاالله
روایت داریم
وقتی شخص روزه داری پس ازاذان مغرب بدون خوردن افطارنماز اول وقت به جا می آورند ملائک در عرش اورا اینگونه ندا میدهند:چطوری خود شیرین؟
ﺟﺎﯾﺰﻩ مضخرفترین ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﻄﺮ ﺭﯾﺰﺵ ﮐﻮﻩ
ﺧﺐ ﭼﯽ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﯿﻢ؟
.
.
.ﺭﺩ ﻧﺸﯿﻢ؟ ﺯﻭﺩ ﺭﺩ ﺷﯿﻢ؟ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺮﯾﻢ؟ نريم ؟ برگرديم ؟ با خودمون چتر ببریم؟ زنجیر سقف بزنیم؟
ﺩﻗﻴﻘﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻪ کرد لامصب؟
زنگ زدم به مامانم گفتم ناهار چی داریم؟
گفت همون سحری امروز صبح.
گفتم سحری امروز صبح چی بود؟
گفت افطار دیشب.
ترسیدم ادامه بدم برسم به نوروز...
طرف میره امتحان رانندگی بده بهش میگن چطور بود میگه والا فضا خیلی معنوی بود هر طرف میپیچیدم افسر میگفت یا ابوالفضل !
“سایوز ساویِتسکیخ ساتسیالیستیچِیسکیخ رسپوبلیک”
تلفظ اتحاد جماهیر شوروی به زبان روسی.وسطاش که میرسی دیگه زبون از مغز فرمان نمیبره
به نظرتون رخمو نشون بدم ماه رؤیت شه یا فعلا صبر کنم؟