هرچی تودلته بریز بیرون7

[Miss.Joker]

@ma-a در " مشاعره " گفته است:

@Miss-Joker
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز اید به سامان غم مخور

روح پدرم شاد که می‌گفت به استاد
فرزند مرا هیچ نیاموز به جز عشق

[ma.a]

@Miss-Joker
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دورخواهم شد از این خاک غریب

[Miss.Joker]

@ma-a در " مشاعره " گفته است:

@Miss-Joker
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دورخواهم شد از این خاک غریب

بیا باغبان خرمی ساز کن
گُل آمد، درِ باغ را باز کن

[ma.a]

@Miss-Joker
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

[چیچک]

@ma-a
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

[Miss.Joker]

@hanu در " مشاعره " گفته است:

@ma-a
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

نازنینان همه نازند به زیباییِ خویش
تو چنانی که بنازد به تو زیبایی ها!

[ma.a]

@Miss-Joker
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

[Miss.Joker]

@ma-a در " مشاعره " گفته است:

@Miss-Joker
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید از جان نرسیدیم به فردایِ دگر

[SepehrAlizadeh]

@Miss-Joker در " مشاعره " گفته است:

@ma-a در " مشاعره " گفته است:

@Miss-Joker
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید از جان نرسیدیم به فردایِ دگر

ریاضت های ایامم نمیسوزاند این جانم
که من آب حریق عشق تو دیدم به ایامم

[Hamid.s]

@ArmitaAbbasi
من در این جای همین صورت بیجانم و بس

دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست

جناب سعدی

[Hamid.s]

Farhadd
تا تـــو مـــراد من دهی کشته مـــرا فراق تــو

تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام

[چیچک]

@Ozan-hs
ماه از اثر مهر رخت یافت نشانی
زان روی جهانی به جمالش نگران است

[ma.a]

@hanu
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو
این چه نگاه کردن است؟

[چیچک]

@ma-a
ترسم که تورا بیند و شرمندگی کشد
یوسف بگو که هیچ برون نیاید ز چاه

[ma.a]

@hanu
هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

[چیچک]

@ma-a
کنون که قامت من در پی تو شد چو کمان
دل مرا هدف ناوک بلا کردی

[ma.a]

@hanu
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

[چیچک]

@ma-a
مرا اگر تو ندانی عطاردی داند
که من کیم ز سر کلک من چه کار آید

[SepehrAlizadeh]

@Ozan-hs در " مشاعره " گفته است:

@ArmitaAbbasi
من در این جای همین صورت بیجانم و بس

دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست

جناب سعدی

مرا چشمان جادویی دمان بند بیان آمد
تماشایی ترین چشمی که در دوران عیان آمد

تو جادوی دو مشکینش نمیبینی به نااهلی
ولکن تیر چشمانش به قلبم بی کمان آمد

[ma.a]

@ArmitaAbbasi
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزد