-
@hanu
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
که خود راه گویدت که چون باید کرد -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۸:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ma-a
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانا یا جان زتن بر آید -
@ma-a
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانا یا جان زتن بر آیدنوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۸:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@R-Nil-par
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را -
@R-Nil-par
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را-Dr_Ugger-
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقتست که بازآیی -
-Dr_Ugger-
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقتست که بازآیینوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۸:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ma-a
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار -
@ma-a
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار-Dr_Ugger-
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد -
-Dr_Ugger-
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمدنوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۸:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ma-a در " مشاعره " گفته است:
-Dr_Ugger-
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمددوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی! -
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
-Dr_Ugger-
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمددوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی!نوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Miss-Joker
یا محرقتی بنار خد
من جمرتها السراج تقبس -
@Miss-Joker
یا محرقتی بنار خد
من جمرتها السراج تقبسنوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده-Dr_Ugger- در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
یا محرقتی بنار خد
من جمرتها السراج تقبسساقیا برخیز و بر دِه جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
( امیدوارم اشتباه نگفته باشمش) -
-Dr_Ugger- در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
یا محرقتی بنار خد
من جمرتها السراج تقبسساقیا برخیز و بر دِه جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
( امیدوارم اشتباه نگفته باشمش)@Miss-Joker
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز اید به سامان غم مخور -
نوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز اید به سامان غم مخورروح پدرم شاد که میگفت به استاد
فرزند مرا هیچ نیاموز به جز عشق -
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز اید به سامان غم مخورروح پدرم شاد که میگفت به استاد
فرزند مرا هیچ نیاموز به جز عشق@Miss-Joker
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دورخواهم شد از این خاک غریب -
نوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دورخواهم شد از این خاک غریببیا باغبان خرمی ساز کن
گُل آمد، درِ باغ را باز کن -
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دورخواهم شد از این خاک غریببیا باغبان خرمی ساز کن
گُل آمد، درِ باغ را باز کن@Miss-Joker
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد -
نوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ma-a
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن -
نوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@hanu در " مشاعره " گفته است:
@ma-a
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کننازنینان همه نازند به زیباییِ خویش
تو چنانی که بنازد به تو زیبایی ها! -
@hanu در " مشاعره " گفته است:
@ma-a
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کننازنینان همه نازند به زیباییِ خویش
تو چنانی که بنازد به تو زیبایی ها!@Miss-Joker
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا -
نوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چراامشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید از جان نرسیدیم به فردایِ دگر -
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چراامشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید از جان نرسیدیم به فردایِ دگرنوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۲۰:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Miss-Joker در " مشاعره " گفته است:
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چراامشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید از جان نرسیدیم به فردایِ دگرریاضت های ایامم نمیسوزاند این جانم
که من آب حریق عشق تو دیدم به ایامم -
@Miss-Joker در " مشاعره " گفته است:
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چراامشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید از جان نرسیدیم به فردایِ دگرریاضت های ایامم نمیسوزاند این جانم
که من آب حریق عشق تو دیدم به ایامم@ArmitaAbbasi
من در این جای همین صورت بیجانم و بسدلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست
جناب سعدی