-
@Ozan-hs یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ
یا او سر ما به دار سازد آونگ@nazanin-mirzai
گویند بخوان یاسین تا عشق شود تسکین
جانی که به لب آمد چه سود ز یاسینی
آن دلشده خاکی کز عشق زمین بوسد
در دولت تو بنهد بر پشت فلک زینی -
@nazanin-mirzai
گویند بخوان یاسین تا عشق شود تسکین
جانی که به لب آمد چه سود ز یاسینی
آن دلشده خاکی کز عشق زمین بوسد
در دولت تو بنهد بر پشت فلک زینیفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۷:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Ozan-hs یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور -
@Ozan-hs یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخورنوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۷:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@nazanin-mirzai
ریاست به دست کسانی خطاست
که از دستشان دست ها برخداست -
@hanu
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
که خود راه گویدت که چون باید کرد -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۸:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ma-a
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانا یا جان زتن بر آید -
@ma-a
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانا یا جان زتن بر آیدنوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۸:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@R-Nil-par
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را -
@R-Nil-par
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را-Dr_Ugger-
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقتست که بازآیی -
-Dr_Ugger-
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقتست که بازآیینوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۸:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ma-a
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار -
@ma-a
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار-Dr_Ugger-
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد -
-Dr_Ugger-
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمدنوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۸:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ma-a در " مشاعره " گفته است:
-Dr_Ugger-
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمددوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی! -
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
-Dr_Ugger-
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمددوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی!نوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Miss-Joker
یا محرقتی بنار خد
من جمرتها السراج تقبس -
@Miss-Joker
یا محرقتی بنار خد
من جمرتها السراج تقبسنوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده-Dr_Ugger- در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
یا محرقتی بنار خد
من جمرتها السراج تقبسساقیا برخیز و بر دِه جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
( امیدوارم اشتباه نگفته باشمش) -
-Dr_Ugger- در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
یا محرقتی بنار خد
من جمرتها السراج تقبسساقیا برخیز و بر دِه جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
( امیدوارم اشتباه نگفته باشمش)@Miss-Joker
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز اید به سامان غم مخور -
نوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز اید به سامان غم مخورروح پدرم شاد که میگفت به استاد
فرزند مرا هیچ نیاموز به جز عشق -
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز اید به سامان غم مخورروح پدرم شاد که میگفت به استاد
فرزند مرا هیچ نیاموز به جز عشق@Miss-Joker
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دورخواهم شد از این خاک غریب -
نوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دورخواهم شد از این خاک غریببیا باغبان خرمی ساز کن
گُل آمد، درِ باغ را باز کن -
@ma-a در " مشاعره " گفته است:
@Miss-Joker
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دورخواهم شد از این خاک غریببیا باغبان خرمی ساز کن
گُل آمد، درِ باغ را باز کن@Miss-Joker
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد -
نوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ma-a
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن -
نوشتهشده در ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@hanu در " مشاعره " گفته است:
@ma-a
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کننازنینان همه نازند به زیباییِ خویش
تو چنانی که بنازد به تو زیبایی ها!