-
-
مژه ســـــــــــــوزن رفوئی، نخی از شکنج موئی
که زنی به پاره های دلم ای پـــــــــــــری رفوئی
-
بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی ورفتی
بی من از شهر سفر کردی ورفتی
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی............
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چون در خانه ببستم
دگر از پای نشستم
گوئیا زلزله آمد
گوئیا خانه فرو ریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوایی
تو همه بود ونبودی
تو همه شعر وسرودی
چه گریزی ز بر من؟
که زکویت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم
من ویک لحظه جدایی؟؟؟؟
نتوانم............
نتوانم............
بی تو من زنده نمانم....
هما میرافشار -
به سان یک کبوتر جَلد پالیز سیه مویی
به طوقش داغ مهر یار و پایش بند گیسویی
به اوج آسمان بویم نشان و ره زنم کویت
به هر پرواز خود آید به یادم چشم و ابرویی
╟ -
في المسافة بين غيابك وحضورك انكسر شيء ما،
لن يعود كما كان أبدً -
آسمان شب
و هر مشکی دیگر اگر باشد
ولی چشمان تو نباشد
همه رنگ هدر رفته است
ح.ص -
گر تو باشی می توان
صدسال بی جان زیستن
بی تو گرصد جان بود
یک لحظه نتوان زیستن
-
ای شمس نا تبریزی ام
هرگز فراموشم مکن -
دوری ات دوری باغبان هست از گل
غم دلتنگی ات شب های دراز هست ای گل -
آسمان ابری است از آفاق چشمانم بپرس
ابر، بارانی است از اشک چو بارانم بپرس
تخته دل در کف امواج غم خواهد شکست
نکته را از سینه سرشار توفانم بپرس
-
سازمان دادن به احوالم کار مردم نیست
باید از دولت تقاضای تو کرد -
وقتي بارون چشم تو چشم منو تر مي کنه
ميريزه روي گونه هات دردم و بدتر ميکنه
-
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس -
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی ..
(حافظ) -
این پست پاک شده!
-
اِمتـداد منی
در تنیـ دیگر!°مولانا
-
پیرهن می بدرم دم به دم از غایت شوق
که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم -
از ابر دلتنگی من
فقط
خیال تو میبارد