هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@Danial-al نههه این خوشگل تره
Michael Vey پرنیا نمیشه با اون رفت مرور نکردم این فصلو من چر میارم 0 درجه منفی 70 تو هم با اون میری میاد منفیه 70؟
-
Gharibe Gomnam والا بابای من هرروز خدا تفریح خودشو داره.. با دوستاش میره دوچرخه سواری
مامانم و خواهرمم ک هر وقت خواستن میرن بیرون
بعد سر من میگن درس داری :|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||بابا تو ک یازدهمییی برو بیروننن خدااااتاسیشیتنم
Michael Vey
بابای من میگه دوست ادم خانواده ادمه
البته مخالب داشتن دوست نیست ولی این مدلیه
حتی باهم میرفتیم پیاده روی
من بچه تر بودم دست منو میگرفت میرفتیم میدویدیم اینجاهم شماله هواهم خوبه بخصوص تو شبا -
jahad_121
وای فاطمه
جا داشت بگم خاک برسرت
سم مورچه رو نباید اونجوری بزنی
جاهایی که خیلی جمع شدن باید بزنی
مثلا کنار دیوار یا کنار در چمیدونم یه همچین جاهایی
یا روی دیوار
مگه پیف پافه
بوشم خیلی بدههمین کنار دیوارا زدم بیشتر ولی خیلیی زدم.
همین طور اسپری کردم روشون.
حالا گلو سینه خودم داره می سوزه -
@Farhadd ب من مربوط نیس من بستنیمو دیگ خوردم هه ههه ههههه
-
@Danial-al در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@ma-a در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
۱۱ درصد شارژ دارم
98 درصد
نمیدونم گوشیم دستم نیس
-
همین کنار دیوارا زدم بیشتر ولی خیلیی زدم.
همین طور اسپری کردم روشون.
حالا گلو سینه خودم داره می سوزهjahad_121
نشین تو اتاقت
پنجره رو باز بکن در رو ببند برو بیرون -
@ABR_DJ حقققققققق میگه حققققق
حیف نمیتونم برم بیرون.. ینی شدن ک میشه هاا ولی خب نمیرمMichael Vey
حیعف شد که
-
jahad_121
نشین تو اتاقت
پنجره رو باز بکن در رو ببند برو بیروناوکی باش دیگه می خوام برم بیرون.(بیرون خونه
منظورمه
خدانگهدار -
ولی همین چند دقیفه تا امادسم باید تحمل کنم اتاقمو
-
Michael Vey اصفهان جفتش بهتره
@Danial-al اه خسته شدم انق تایپ کردم دلم میخواد ویس بگیرم اما با کامپیوترمون نمیشه
والا اصن قضیه عشق من ب دانشگاه شیراز از وقتی شروع شد ک تو نت داشتم داشگاه پزشکیارو میدیدم و سر در شیرازو ک دیدم گفتم بههه چ خوشگله میام همینجا
اصفهان برمم دردسر میشه کراش از دست رفتمو چیکار کنم -
@Farhadd
نه خوندیم راست میگه
داستان اینجوری بود که
یه روز امام صادق ع یه مردی رو فکرکنم دم در خونشون میبینن و احوالپرسی میکنن
و بعد خداحافظی
بعد یکی از یاراشون بهشون میگه چرا بهش تعارف نزدید اون که نمیومد
امام صادقم یه همچین چیزی گفتن همون حرفی که سونیا زد
منم یه چیزایی یادمه -
Michael Vey پرنیا نمیشه با اون رفت مرور نکردم این فصلو من چر میارم 0 درجه منفی 70 تو هم با اون میری میاد منفیه 70؟
Rahman Aa دقییییییییییییییییییییییییییقااا
-
Michael Vey پرنیا نمیشه با اون رفت مرور نکردم این فصلو من چر میارم 0 درجه منفی 70 تو هم با اون میری میاد منفیه 70؟
Rahman Aa باید 0 شه اما منفی میشه ی عدد چرت در میاد. دومیش چی؟
-
@Danial-al اه خسته شدم انق تایپ کردم دلم میخواد ویس بگیرم اما با کامپیوترمون نمیشه
والا اصن قضیه عشق من ب دانشگاه شیراز از وقتی شروع شد ک تو نت داشتم داشگاه پزشکیارو میدیدم و سر در شیرازو ک دیدم گفتم بههه چ خوشگله میام همینجا
اصفهان برمم دردسر میشه کراش از دست رفتمو چیکار کنمMichael Vey تو دانشگاه اینقدر کراش پیدا میکنی ک اون یادت میره هر ترم یکی
-
@Farhadd
نه خوندیم راست میگه
داستان اینجوری بود که
یه روز امام صادق ع یه مردی رو فکرکنم دم در خونشون میبینن و احوالپرسی میکنن
و بعد خداحافظی
بعد یکی از یاراشون بهشون میگه چرا بهش تعارف نزدید اون که نمیومد
امام صادقم یه همچین چیزی گفتن همون حرفی که سونیا زد
منم یه چیزایی یادمه -
Michael Vey
بابای من میگه دوست ادم خانواده ادمه
البته مخالب داشتن دوست نیست ولی این مدلیه
حتی باهم میرفتیم پیاده روی
من بچه تر بودم دست منو میگرفت میرفتیم میدویدیم اینجاهم شماله هواهم خوبه بخصوص تو شباGharibe Gomnam من و بابام خیلی باهم صمیمی نیستیم..
باهم نمیسازیم زیاد برا همین کاری باهم نداریم -
بالاخره میرسیم به اونجایی که
صائب میگه ؛
آرامش است آخرِ اضطرابها...