کافــه میـــم♡
-
+گفت : جای من کجا لایق بود ؟
-جواب داد : به دل
+گفت : می خواهم جزین جای دگر ،
-جواب داد : به چشم -
نوشتهشده در ۲۲ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه مرحله از زندگی هم هست که بهش میگن:
«بی تفاوتی ناشی از صبر بیش از حد»
اینجوریه که دیگه مثل گذشته واسه نبودن ها بی قراری نمیکنی، بابت دیر جواب دادن ها ناراحت نمیشی، حساسیت هات کمتر میشه، حسودی کردنات کمرنگ تر میشه و قبول میکنی که گاهی وقتا آدما رو باید با لیاقتشون تنها بذاری همین ! -
نوشتهشده در ۲۲ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من آدمِ جلوی کسی رو گرفتن نیستم، آدم سد راه کسی شدن برای نرفتن، آدم کشیدن چمدون از دستای یکی، آدم اینکه تویی که داری میری رو از پشت بغل کنم و هزار باره بگم نرو.
من فقط آدم وایستادن نگاه کردنم،آدم دست و پنجه نرم کردن با نبودنا، آدم سخت دل کندن از دل کنده هاش ولی خب کاش تو نرو نبودی ... -
نوشتهشده در ۲۲ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۵۸ آخرین ویرایش توسط officer k انجام شده
ما که از هر چیز
ترسیدیم سرمان آمد؛
بیا تمرین کنیم کمی
از خوشبختی بترسیم ..
پ.ن: از مزایای بستن تودلی توجه بیشتر به پست دیگر تاپیک هاست
از آمار لایک هاتون مشخصه -
نوشتهشده در ۲۲ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وقتی ازم میپرسن چند سالته
دلم میخواد جواب بدم
من شب هایی رو گذروندم که اندازه ۱۰ سال طول کشید،
اونم جزو عمرم حساب میشه؟
من آدم هایی رو دیدم که ۱۰۰ سال پیرم کردن،
اونم جزو عمرم حساب میشه؟
من تجربه هایی رو داشتم که آدم ۶۰ ساله نداشته،
اونم جزو عمرم حساب میشه؟
اگه اینارو جزو عمرم حساب کنی، من سنم خیلی زیاده، خیلی...:) -
نوشتهشده در ۲۲ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از دید بقیه روی پاهام ایستادم، حالم خوبه و واقعا قوی ام، اما حقیقت اینکه خستم، تیکه تیکه شدم، می خوام فرار کنم، می خوام برم و ناپدید شم....
-
نوشتهشده در ۲۲ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عادت، بیرحمترین زهر زندگیست. زیرا آهسته وارد میشود، در سکوت، کمکم رشد میکند و از بیخبری ما سیراب میشود و وقتی کشف میکنیم که چطور مسموم ِ آن شدهایم، میبینیم که هر ذرهٔ بدنمان با آن عجین شده است، میبینیم که هر حرکت ما تابع شرایط اوست و هیچ دارویی هم درمانش نمیکند.
-
نوشتهشده در ۲۲ بهمن ۱۴۰۲، ۱۳:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۲ بهمن ۱۴۰۲، ۱۵:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۲ بهمن ۱۴۰۲، ۱۶:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همیشه آنچه که درباره من میدانی باور کن، نه آنچه که پشت سر من شنیدهای. من همانم که دیدهای نه آنکه شنیدهای...!
_ چارلی چاپلین
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۸:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گاهی وقتا بودن یه آدمایی واست زیادی گرون تموم میشه ، حتی اگه برن؟ اره حتی اگه برن.
چون یجوری گند میزنن به همه چی ک حتی اگه برن هم ردش میمونه و اونوقته که اگه هر آدم دیگه ای هم بیاد تو زندگیت همش میگی نکنه اینم مث قبلیه؟
نکنه اینم منتظر ی فرصت مناسبه که زهرشو بریزه؟ یا اصلا نه، وقتی میره همش برمیگردی نگاه میکنی و میگی چرا رفت؟!
ما ک کنار هم قشنگترین هم بودیم!
و اونوقته که انگار هیچوقت نمیتونی از ته قلبت لبخند بزنی، چون تا میای وانمود کنی یادت رفته یهو یاد یه چیزایی میوفتی و همه چی کوفتت میشه .
تک تک کلماتش با پوست و استخونم درک کردم:) -
نوشتهشده در ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۳:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
video_2024-02-11_09-34-19.mp4
فقط نیاز دارم با یه نفر حرف بزنم ...
یه نفر نه .....تو !! -
نوشتهشده در ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
برای اينكه ضربه نخوری فقط به يه چيز نياز داری اونم اينه كه از هيچكس تاكيد ميكنم از هيچكس هيچ انتظاری نداشته باشی آدما هركدوم زندگی خودشونو دارن و تو اولويت اول هيچ ادمی جز خودت نيستی حتی اولویت عزیزترین فرد زندگیت.
-
نوشتهشده در ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وانمود میکنم که از همه چی رد شدم ولی ردش روح و روانمو مورد عنایت قرار داد.
-
نوشتهشده در ۲۷ بهمن ۱۴۰۲، ۳:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دوست دارم با تمام توانم لایههای اندوه را از وجودت بزدایم تا به جهان نشان دهم که چقدر در شاد بودن هنرمندی، چقدر لبخندهایت به جهان میآید، چقدر بارانها رقص تو را دوست میدارند.
-
نوشتهشده در ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وسیع ترین شکل تنهایی ، دور ماندن از کسی است که دوستش داری ، حالا هی جهانت را با غریبه ها شلوغ کن.
-
نوشتهشده در ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ۱۷:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
لا تعد فحبي ليس مقعدً في حديقة عامة! تمضي عنه متى شئت و ترجع إليه في أي وقت. لا تعتذر فالرصاصة التي تطلق لا تسترد...
+بازنگرد که عشقِ من، نیمکتی در تفرجگاهی عمومی نیست که هر بار بخواهی آن را ترک کنی و هر زمان که بخواهی به آن بازگردی. عذر خواهی نکن، گلولهی شلیک شده باز نمیگردد.
-غادة السمان
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲ اسفند ۱۴۰۲، ۱۶:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
برای تو
برای چشم هایت
برای من
برای درد هایم
برای این همه تنهایی
ای کاش خدا کاری کند ...