فوبیا از جونور، حتی یه …
-
سلام
بچه ها من از جک و جونور وحشت دارم
زنداداشم یه گربه داره، رنگش طلاییه
هرسری میرم خونه باباش، وقتی دسته و چوب مبلشون که طلاییه رو میبینم یهو کل بدنم از ترس میلرزه، فکر میکنم اون گربس
اگه کنار عابر یه سگ بی آزار ببینم، حتی شده خودمو پرت میکنم زیر کامیون ولی از کنارش رد نمیشم
اینا که هیچی، پسر عموم یه طوطی خیلی کوچیک داره، خونه عموم بودیم اون بیچاره پرواز میکرد میرفت رو سر همه مینشست، من میترسیدم از اینکه بیاد سمتم…یه چادر گرفته بودم که اکه اومد برم زیر چادر
صدای ضربان قلبمو میشنیدم...
یکبار هم مامان و بابام یه شهر دیگه بودن، من خونه تنها بودم و یه سوسک دیدم، زنگ زدم گفتم بیایین، اونا نیومدن زنگ زدم آتش نشانی…
خیلی بده
خیلیی بده واقعا، میترسم، اصلا دست خودم نیست
بنظرتون میشه رفت دکتر و با قرص یا هرچی خوب شد یا یکم بهتر؟؟؟البته اینم بگم که تو محیطی زندگی کردم که اصلا حیوون نبود
بچه-های-تجربی-کنکور-1403 دانش-آموزان-آلاء بچه-های-تجربی-کنکور-1402 فارغ-التحصیلان-آلاء
-
ببین اینا بیشتر بر میگرده به بخش اعصاب و روان مثلا خود من قبلا به شدت ترس از ارتفاع داشتم یک بار دلو زدم به دریا و رفتم سقوط آزاد رو امتحان کردم از اونجا بود که دیگه ترسم از ارتفاع افتاد . بعضی از قرص ها و دارو ها هستن که استرس و اضطراب و ترس رو کاهش میده حتما برای مصرفش پیش یک دکتر باید بری
-
منم فوبیا گربه داشتم چون با پسرعموهای احمقم خواستیم یه گربه رو که زیر ماشین بود رو بگیریم و من یهو تعادلم رو از دست دادم افتادم روی گربه نشستم روش خیلی نرم بود خیلی
تمام اعضای بدنش رو حس کردم -
خیلی از ترس هارو تجربه کنی اون ترس خودبهخود از بین میره
-
من همرو امتحان کردم نشددد
حتی داداشم محکممم یه اردکو نگه داشت من به پرش دست بزنم
دستم میلرزید میرفت سمتش
دیگه دست نمیزدم
اخرشم نتونستم -
ببینین مادر بزرگم اردک خرید که بکشه
پاهاش بسته بود
من از پیششون رد نمیشدم میترسیدم
ب بابام کفتم
نگهشون داره
من رد شم برم -
ببینین مادر بزرگم اردک خرید که بکشه
پاهاش بسته بود
من از پیششون رد نمیشدم میترسیدم
ب بابام کفتم
نگهشون داره
من رد شم برم -
@kosar-ab
اخی منم تقریبا همینم ولی قبلا اسم گربه میشنیدم واقعا حالم بد میشد
اگه خیلی برات مهمه بری تراپی اوکی میشه