-
چشم آهو چه مگر گفت به سرپنجه ی شیر
که شد از صید پشیمان و سرافکند به زیر
اگر از یاد تو جانم نهراسید ببخش
زندگی پیش من ای مرگ! حقیر است حقیر
منتی بر سر من نیست اگر عمری هست
پیش این ماهی دلمرده چه دریا، چه کویر
چو قناری به قفس یا چو پرستو به سفر
هیچ یک! من چو کبوتر نه رهایم، نه اسیر
از تهی دستی خود شرم ندارم چون سرو
شاخه را دلخوشی میوه کشیده است به زیر
ما به نظم تو خطایی نگرفتیم ای شعر!
تو هم آداب پریشانی ما را بپذیر
فاضل نظری -
با همه خوبم من اما با شما، خب بیشتر ..
دوستم داری ولیکن من تو را، خب بیشتر ..لحظه ای مال منی و "تو" خطابت می کنم
گرچه سعی ام بوده تا گویم: "شما" خب بیشتر ..جور دیگر می شود هر کس ببیند ماه را
عاقلان دیوانه و دیوانه ها، خب بیشتر!"غیر معمولی ست رفتار من و شک کرده اند"
اهل خانه، دوستان آشنا خب بیشتر ..اشک های بی هوا، بعضا سکوت بی دلیل ..
شعر اما می کند رسوا مرا، خب بیشتر -
تنها درآمد پارسال،پدرمان بود
-
اگرآب رساناست،پس باران مرا به تو خواهد رساند..
-
-
این پست پاک شده!