سمیئویک اسید
-
دانشجویان درس خون دانشجویان پزشکینوشتهشده در ۲ خرداد ۱۴۰۳، ۱۳:۰۰ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شده
یازدهم بودم ساعت ۲ شب یلدا دوستم که دهم بود ،زنگ زد براش سوال ریاضی حل کنم
اونوقت من اصلا ریاضیم خوب نیست ...!!!
نشستم سیرتاپیاز رو خوندم دونه دونه ویدیوکال براش توضیح دادم
۲ شبببببببب -
یه بار یکی از دوستام رفت به جای یکی دیگه از بچه های مدرسه بغلی امتحان داد و خنگ روی برگه امتحان اسم خودش رو نوشته بود
-
دانشجویان درس خون دانشجویان پزشکینوشتهشده در ۲۱ خرداد ۱۴۰۳، ۵:۵۳ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شده
دیروز تودلی یکی از بچه ها چندتا اسم داشت
منم دوتا اسم دارم اسم دیگه ام آترینه
خاله کوچکیم اسمش آترینه مادربزرگم حال نداره همه رو آتی صدا میکنه حتی داییم رو -
نوشتهشده در ۲۱ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دیروز سر امتحان ادبیات من با رفیقم و یکی از بچه های تجربی داشتیم درمورد درصدای اردی صحبت میکردیم ...یکی از همکلاسیام اومده میگه که :داداشیا مگه نتایج کنکور اومده؟؟
+وااااا اره دیگه .. ینی نمیدونستی؟
_نه داداش این چندوت خیلی درگیر کارام بودم پیگیر کنکور نشدم ...
+خب اره اومده ..من نگاه به دوستم :(یرگه منگ ...با کیا اومدیم سیزده بدر)_اهاااا که اینطور حالا از کجا باید بگیریم نتایجو
+من
+دوستم -
نوشتهشده در ۲۱ خرداد ۱۴۰۳، ۱۴:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه اخلاق سم که پیدا کردم
اینه که وقتی درس میخونم
باید خلاصه نویسی کنم
این خیلی خوبه
ولی نه وقتی که ۸ صبحِ فردا امتحان داری
و اولین باره داری اینا رو میخونی
دیشب یه روخونی کردم
مباحث خانواده و راسته و عامل و مخزن و ایناشون طبیعتا درست یادم نموند
بعد از ساعت ۱۴تا الان
۳ساعتتتت
براشون نمودار کشیدم
خب حالا برو بخون
نصف دیگهی جزوه رو که دیگه کلاا نخوندم
البته آسون تر به نظر میاد
فک کنم امشب باید با قهوه بیدار بمونم
و لابد سر جلسه بخوابم
۱۴۰۳/۳/۲۱
به وقت امتحان حشرهشناسی و آزمایشگاهش -
فردا با عسل دوستم میخوام برم بیروننننن
این خانم هیچ وقت آبرو برامون نمیذاره
مطمینم فردا میام اینجا خاطره تعریف میکنم -
دانشجویان درس خون دانشجویان پزشکینوشتهشده در ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، ۱۴:۵۹ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شده
اینو بگم بعد دیگه میرم سراغ فیزیک
امروز سرجلسه مهسا پرسید خب سارا جان قدت چنده؟
من ۱۵۹
مهسا : خب متاسفم نمیتونی مهماندار هواپیما بشی
آقا من که نخواستم مهماندار بشم مجبوری به روم بیاری که استاندارد زیبایی ( قد ) رو ندارم
ولی من شدم دلقک اینا
هر سری : بیا یکم همینطوری الکی حرف بزن صدات رو ضبط کنم
صدات خیلی باحاله -
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اقا یه هفته به امتحان تاریخ مونده بود و مامونده بودیم اینو چه خاکی به سرمون بریزیم ....اکیپ ما جمع شدیم ...بچه های ریاضی کمیم برا هممون یه اکیپیم...اقا خلاصه جمع شدیم یه جلسه گرفتیم برای راهکار ها ...هرکی یه راهکاری داد ...یکی گفت هک سیستم (قبلا کرده بودیم)یکی گفت هک شاد مدیر(سخت بود) و... یکی از بجه ها پیشنهاد قشنگی داد...گفت اقا بیایم یه اکانت شاد به اسم مدیر بزنیم کنارشم یه 2 بزاریم بعد باهاش پیام بدیم به دبیر تاریخ که اقا این ریاضیا و تجربیا خیلی درسشون سنگینه شما سوالات امتحانو بهشون بگو که همونارو بخونن ...خلاصه یکی از بچه ها همینکارو کرد و اتفاقا جواب داد و دبیر اومد تو گروه سوالاتو گذاشت گفت همینارو بخونین کافیه و مام همینکارو کردیم خوندیم و روز امتحان هممون بهجز چند نفر بیست شدیم...
-
اقا یه هفته به امتحان تاریخ مونده بود و مامونده بودیم اینو چه خاکی به سرمون بریزیم ....اکیپ ما جمع شدیم ...بچه های ریاضی کمیم برا هممون یه اکیپیم...اقا خلاصه جمع شدیم یه جلسه گرفتیم برای راهکار ها ...هرکی یه راهکاری داد ...یکی گفت هک سیستم (قبلا کرده بودیم)یکی گفت هک شاد مدیر(سخت بود) و... یکی از بجه ها پیشنهاد قشنگی داد...گفت اقا بیایم یه اکانت شاد به اسم مدیر بزنیم کنارشم یه 2 بزاریم بعد باهاش پیام بدیم به دبیر تاریخ که اقا این ریاضیا و تجربیا خیلی درسشون سنگینه شما سوالات امتحانو بهشون بگو که همونارو بخونن ...خلاصه یکی از بچه ها همینکارو کرد و اتفاقا جواب داد و دبیر اومد تو گروه سوالاتو گذاشت گفت همینارو بخونین کافیه و مام همینکارو کردیم خوندیم و روز امتحان هممون بهجز چند نفر بیست شدیم...
@mr-vinyzo
شیطان سخت کار میکنه ولی شما سخت تر -
داشتم سریال میدیدم با خاله ام، مادرم و مادربزرگم
یه سریال بی مفهوم
و یهو گریه ام گرفت
همه فکر کردن بخاطر اون فیلم گریه کردم
کلا فشار و استرس کنکور اینطوریه یهو گریه میکنم :// -
دانشجویان درس خون دانشجویان پزشکینوشتهشده در ۲۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۰۳ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شده
دیروز داشتم طبق معمول گریه میکردم که نمره ریاضیم خوب نیست فلان بهمان
بعد گفت فوتوشاپش میکنم میدم پدرت
یعنی عاشقشم -
دیروز داشتم طبق معمول گریه میکردم که نمره ریاضیم خوب نیست فلان بهمان
بعد گفت فوتوشاپش میکنم میدم پدرت
یعنی عاشقشمهویججج
مادرم گفت: -
دانشجویان درس خون دانشجویان پزشکینوشتهشده در ۳۰ خرداد ۱۴۰۳، ۲۰:۲۷ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شده
هرجا میریم متوجه میشن پدربزرگم کیه سریع به مادرم میگن خانم فلانی پدرتون خیلیییییی ما رو کتک میزد
( البته همینا میگن اگه کتک نمیخوردیم الان رییس بانک و.. نمیشدیم )
ناظم یه مدرسه تو روستا بوده :)) -
دانشجویان درس خون دانشجویان پزشکینوشتهشده در ۱۱ تیر ۱۴۰۳، ۱۵:۲۸ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شده
https://forum.alaatv.com/post/3436450
این پست رو دیدم یادش افتادم
اولین باری که رفتم کلاس تیراندازی خیلی رندوم اومدن گفتن دو روز دیگه مسابقه است میای؟
من با پرویی تمام رفتم و نفر ۳۴ شدم
از ۳۶ نفر
خدا شاهده سه نفرشون معلول بودن عصا داشتن
-
دانشجویان درس خون دانشجویان پزشکینوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۴۰۳، ۱۳:۲۵ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شده
سموییک اسید باشه؟
Zahra2020 -
هویججج
لعنتتتتتتتتت ...واقعا دوبلوری خدادادی
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۴۰۳، ۱۳:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هویججج
خوبی ؟ -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۸ تیر ۱۴۰۳، ۱۳:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Zahra2020
چشمم روشن ولی من صدای تو رو نشنیدم