هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@AmirBardia
من نوهٔ امام حسینم.
جرقه میزنیم.
میتونم به عنوان لژیونر بیام.نوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny سید هستی؟
اتفاقا به لژیونر های با کیفیت نیاز داریم -
نوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@danial-hosseiny
-
نوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هعی.
-
ما خویش ندانستیم، بیداریمان از خواب
گفتند که بیداریم، گفتیم که بیداریم...
حسین منزوی
-
نوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ...
ﺑﻪ ﺩﻝ ﮐﻮﺯﻩ ﺁﺏ
ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺳﻨﮓ ﺷﮑﺴﺖﺑﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺰﻧﯿﻢ !
ﺗﺎ ﺍﮔﺮ ...
ﺁﺏ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﯿﻨﻪﯼ ﭘﺎﮐﺶ ﺭﯾﺰﻧﺪ
ﺁﺑﺮﻭﯾﺶ ﻧﺮﻭﺩ … !ﻓﺮﻭغ ﻓﺮﺧﺰﺍد
-
ما خویش ندانستیم، بیداریمان از خواب
گفتند که بیداریم، گفتیم که بیداریم...
حسین منزوی
نوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Hamid-s سلام حمید خوبی؟اوضاع رواله؟
-
نوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دیگه منم و منم و من
-
@AmirBardia
سلام مسعود جان
حالت چطوره؟
خداروشکر -
نوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Hamid-s ممنون بد نیستم
ایشالا که همیشه حال دلت خوب باشه و تندرست باشی -
نوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کاش یکم خواب
مهمون این مغز بی معنیم بشه:| -
نوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جاده صافه آسفالته ولی ترک داره
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۲۷ آخرین ویرایش توسط Hamid.s انجام شده
@AmirBardia
ممنونم
حال دل خودت هم شاد باشه تنت هم سلامت باشه -
نوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
- میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه؟
اینکه هر کاری میتونی براش میکنی حتی بیشتر از توانت... بعد راست راست نگات میکنه میگه مگه من ازت خواستم؟!
- میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه؟
-
نوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Hamid-s ممنونم ازت داداشم
️
-
نوشتهشده در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۲۲:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
قصهی من مثل یه مرده که ساقی مردم و تشنهی شهره
-
(((((((((((((((((((((((((((((:
-
بریم ادامه کتاب ((((((((((:
-
بچه های فارغ از کنکور شده(
)
مشاور داشتین؟
هزینه اش چقد بوده؟
خوب بودن؟...زهرا بنده خدا 2 مال من جلسه ای 500 بود
جلسه هام دوهفته یبار بود
حضوری
بنظرم بهترین تصمیمم بود -
@danial-hosseiny در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
یه چیزای محوی واقعا یادمه از اولین باری که تگ شدم تودلی.
یا میترا بود یا زینب... درست یادم نیست. تگ کرده بودن و درمورد نتیجهٔ کنکورم ازم پرسیده بودن. اولین باریکه تو دلی پیام دادم، از بهمنی که عضو شدم، بعد از کنکور بود. البته اون موقعیت محدودیت امتیاز هم داشتیم.با یَک ترس و سلام صلواتی تگ کرده بودن
قبلش پیاماشونو خوندم هی این یکی میگفت تو بپرس اون یکی میگفت نه خودت بپرسنوشتهشده در ۱ مرداد ۱۴۰۳، ۳:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny واقعا هیچوقت ازت نترسیدم
نمیدونم چرا بازم یادت نیست! این اکانتم بود یا قبلی که پرسیدی ازم... من تگت کردم زینبی روهم تگ کردم به عنوان نیروی پشتیبانی
اون موقع ریاضیها به اندازه الان زیاد نبودن
فقط تو بودی و زینبی و آیدا
زینب که ...
آیدا هم گفته بود
تو نگفتی که تگت کردم