هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
نوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@xanom-mah تا یه در بهتر برات باز بشه
جدی میگم
تجربه کردم -
نوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بگین آره ارههه آرهههههههه
-
@xanom-mah تا یه در بهتر برات باز بشه
جدی میگم
تجربه کردمنوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@_maya
4 ساله دارم این درو میزنم هنوز قابل نیستم باز بشه؟
نمیکِشم بخدا دیگه بسه نمیخام زنده بمونم -
پرستو بابایی
اون سال به خاطر کرونا اونقدر کنکور رو عقب انداختن اصلا دیگه عملا تابستونی نموندفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Hamid-s در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
پرستو بابایی
اون سال به خاطر کرونا اونقدر کنکور رو عقب انداختن اصلا دیگه عملا تابستونی نموندآره فکر می کنم یک ماه عقب افتاد
-
@_maya
4 ساله دارم این درو میزنم هنوز قابل نیستم باز بشه؟
نمیکِشم بخدا دیگه بسه نمیخام زنده بمونمنوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@xanom-mah شاید راه به کمال رسیدنت اصلا با کنکور یه راه نیست...
-
داشتم همینطوری دفترچه امو ورق میزدم
رسیدم به یه صفحه که داخلش نوشته بودم :گمان می کنی که پایان است
سپس خداوند همه چیز را درست می کندنوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Venus655 خیلی به موقع بود
-
@xanom-mah شاید راه به کمال رسیدنت اصلا با کنکور یه راه نیست...
نوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@_maya
خخ(((: -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هعیی
-
@Hamid-s در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
پرستو بابایی
اون سال به خاطر کرونا اونقدر کنکور رو عقب انداختن اصلا دیگه عملا تابستونی نموندآره فکر می کنم یک ماه عقب افتاد
پرستو بابایی
یک ماه و بیست روز -
نوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@xanom-mah منم تا چند ماه پیش مثل تو فکر می کردم و واقعا افسرده بودم
اما الان انگار یه چیزی ته دلم میگه خوب میشه صبر کن=)))
در کنارش تلاش کن -
نوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
لازم باشه میرم تهران
نمیتوننن حقمو بخورن ی آبم روش -
@xanom-mah منم تا چند ماه پیش مثل تو فکر می کردم و واقعا افسرده بودم
اما الان انگار یه چیزی ته دلم میگه خوب میشه صبر کن=)))
در کنارش تلاش کننوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@_maya
باور میکنی دیگه جونی نمونده که تلاش کنم؟
من خسته م از درای بسته
از انتظار
از این اتاق -
نوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۷ آخرین ویرایش توسط بابونــــه انجام شده
انگار زندگیمو بدون ترس دادم به خدا
گفتم تو اداره کن=))
من دیگه هیچی نمیگم=)))) -
نوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سکوت
..
صبر
..
آرامش -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۷ آخرین ویرایش توسط پرستو بابایی انجام شده
تراز های کمِ امسال چه استرس هایی که به ما نداد:)))))))
-
نوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دیشب فقط 5 دیقه رفتم اتاقی ک درس میخوندم نفسم بالا نیومد انگار داشتم تشنج میکردم حالم بد شد اونجا
-
@_maya
باور میکنی دیگه جونی نمونده که تلاش کنم؟
من خسته م از درای بسته
از انتظار
از این اتاقنوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@xanom-mah دقیقا وقتی حس کردم به بن بست رسیدم همه چی عوض شد در نظرم
-
نوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هرسال
هرمرحله
و هر بازه از زندگی
استرس خالص:)
در انواع مختلف🥲 -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
درست میشه بچه ها=)
در ناامیدی بسی امید هست.. -
دیشب فقط 5 دیقه رفتم اتاقی ک درس میخوندم نفسم بالا نیومد انگار داشتم تشنج میکردم حالم بد شد اونجا
نوشتهشده در ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@xanom-mah حق داری...